غزل شمارهٔ ۲۲۵
گرچه به دست کرشمهٔ تو اسیرم
از سر کوی تو پای بازنگیرم
زخم سنان تو را سپر کنم از دل
تا تو بدانی که با تو راست چو تیرم
خصم و شفیعم توئی ز تو به که نالم
کز توی ناحق گزار نیست گزیرم
ساختهام با بلای عشق تو چونانک
گر عوضش عافیت دهی نپذیرم
بیتو چو شمعم که زنده دارم شب را
چون نفس صبحدم دمید، بمیرم
زخمهٔ عشق تو راست از دل من ساز
زاری خاقانی است نالهٔ زیرم
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه به دست کرشمهٔ تو اسیرم
از سر کوی تو پای بازنگیرم
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر جاذبه و زیباییات در captivity هستم، اما از مسیر تو قدمی عقب نمیکشم.
زخم سنان تو را سپر کنم از دل
تا تو بدانی که با تو راست چو تیرم
هوش مصنوعی: من جراحتهای ناشی از دندانهای تو را همچون سپری از دل برمیدارم تا بدانی که با تو مانند تیر راست و مستقیم هستم.
خصم و شفیعم توئی ز تو به که نالم
کز توی ناحق گزار نیست گزیرم
هوش مصنوعی: تو هم دشمن من هستی و هم شفیع من، پس از تو به که از تو شکایت کنم، زیرا که من از تو به ظلمی که به من کردهای، هیچ راه فراری ندارم.
ساختهام با بلای عشق تو چونانک
گر عوضش عافیت دهی نپذیرم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو به شدت دچار سختی و درد شدهام، به طوری که حتی اگر عافیت و آرامش به من بدهی، نمیخواهم آن را قبول کنم.
بیتو چو شمعم که زنده دارم شب را
چون نفس صبحدم دمید، بمیرم
هوش مصنوعی: بدون تو، مانند شمعی هستم که شب را به زندهداری میگذرانم، اما وقتی صبح دم دمیده میشود، مرگ را با تمام وجود احساس میکنم.
زخمهٔ عشق تو راست از دل من ساز
زاری خاقانی است نالهٔ زیرم
هوش مصنوعی: عشق تو میلیونها درد و اندوه را در دل من به وجود آورده است، و نالهای که از دل برمیآید، همانا آهنگ سوگواری و غم است.