گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۶

منم آن کز طرب غمین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم
درد غم بایدم نه صاف طرب
زانکه با دردکش قرین باشم
یک‌دم و نیم جان گرو دارم
من مقامر دلم چنین باشم
سه یک دوستان سه شش خواهم
که همه با گرو به کین باشم
ور سه شش نقش خویش یک بینم
هم نخواهم که نقش‌بین باشم
راست بیرون دهم همه کژ خویش
گرچه کژ نقش چون نگین باشم
آفتابم که خاک ره بوسم
نه هلالم که نازنین باشم
نه چنوهم کمان کشم بر خلق
بهر یک شب که در کمین باشم
جرعه برچیند آفتاب از خاک
من هم از خاک جرعه چین باشم
کو خرابات کهف شیر دلان
تا سگ آستان نشین باشم
نه نه آن جمع هفت مردانند
من که باشم که هشتمین باشم
من که باشم که در وجود نیم
تا در این دور کم حزین باشم
یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال بعد ازین باشم
چون من از عهد هیچ نندیشم
از بدی عهد چون غمین باشم
چون من امروز در میانه نیم
چه میانجی کفر و دین باشم
من نه خاقانیم که خاقانم
تا کله‌دار راستین باشم
شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
مبدع معنی آفرین باشم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منم آن کز طرب غمین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم
هوش مصنوعی: من کسی هستم که با وجود اینکه از شادی غمگینم، اما از غم می‌خواهم لذت ببرم.
درد غم بایدم نه صاف طرب
زانکه با دردکش قرین باشم
هوش مصنوعی: باید با غم و درد زندگی کنم و شادمانی را رها کنم، چون می‌خواهم در کنار کسانی باشم که تجربه‌ی درد را دارند.
یک‌دم و نیم جان گرو دارم
من مقامر دلم چنین باشم
هوش مصنوعی: من لحظه‌ای و به اندازه‌ای که نفس می‌کشم، جانم را فدای عشق خود کرده‌ام و دل‌ام همیشه در چنین حالتی است.
سه یک دوستان سه شش خواهم
که همه با گرو به کین باشم
هوش مصنوعی: من به سه نفر از دوستانم نیاز دارم و امیدوارم که همه آنها با عشق و دوستی به من بپیوندند.
ور سه شش نقش خویش یک بینم
هم نخواهم که نقش‌بین باشم
هوش مصنوعی: اگر سه یا شش تصویر از خودم ببینم، باز هم دوست ندارم که فقط ناظر این تصاویر باشم.
راست بیرون دهم همه کژ خویش
گرچه کژ نقش چون نگین باشم
هوش مصنوعی: من همه عیب‌ها و نادانی‌های خود را با صداقت از خود بیرون می‌ریزم، حتی اگر ظاهراً زیبا و جذاب به نظر برسم.
آفتابم که خاک ره بوسم
نه هلالم که نازنین باشم
هوش مصنوعی: من مانند آفتابی هستم که خاک پای محبوبم را می‌بوسم، نه مانند هلالی که بخواهد خود را ناز و کرشمه نشان دهد.
نه چنوهم کمان کشم بر خلق
بهر یک شب که در کمین باشم
هوش مصنوعی: من مانند کمان نیستم که فقط برای یک شب و به خاطر یک هدف خاص آماده شوم. من برای زمانی که در کمین هستم، همیشه آماده و هوشیار می‌مانم.
جرعه برچیند آفتاب از خاک
من هم از خاک جرعه چین باشم
هوش مصنوعی: آفتاب از خاک من قطره‌ای می‌چیند و من هم مانند آن قطره‌ای هستم که از خاک بیرون آمده‌ام.
کو خرابات کهف شیر دلان
تا سگ آستان نشین باشم
هوش مصنوعی: به دنبال مکانی هستم که دلیران و شجاعان در آن حضور دارند، تا من نیز در کنار آنها باشم و در اینجا به صورت بی‌نظیر و وفادار بمانم.
نه نه آن جمع هفت مردانند
من که باشم که هشتمین باشم
هوش مصنوعی: نه، آن جمع، هفت مرد بزرگ هستند و من چه کسی هستم که بخواهم هشتمین آنها باشم؟
من که باشم که در وجود نیم
تا در این دور کم حزین باشم
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که تا به حال در این دنیا تنها و غمگین باشم؟
یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال بعد ازین باشم
هوش مصنوعی: من یا صد سال قبل از این زمان زندگی می‌کردم یا اینکه صد سال بعد از این زندگی خواهم کرد.
چون من از عهد هیچ نندیشم
از بدی عهد چون غمین باشم
هوش مصنوعی: وقتی من به عهد و پیمان هیچ فکر نمی‌کنم، اگر هم غمگین باشم، از بدی و زشتی عهد در دل ندارم.
چون من امروز در میانه نیم
چه میانجی کفر و دین باشم
هوش مصنوعی: امروز نمی‌دانم در کدام سمت قرار دارم، آیا در جایگاه نفاق و کفر هستم یا در ایمان و دین.
من نه خاقانیم که خاقانم
تا کله‌دار راستین باشم
هوش مصنوعی: من نه پادشاهی هستم که بخواهم به عنوان رهبری واقعی شناخته شوم.
شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
مبدع معنی آفرین باشم
هوش مصنوعی: شرق و غرب بر این موضوع توافق کردند که من خالق معانی و مفاهیم جدید باشم.