غزل شمارهٔ ۲۱۳
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
مگر وصال تو را یابم و نمییابم
ز بس که از تو فغان میکنم به هر محراب
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
مکن جفا که جفای تو برنمیتابم
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
هوش مصنوعی: نه میتوانم از عشق تو روی بگردانم، و نه میتوانم به قدری در این عشق غرق شوم که احساس کنم از حقیقت زندگی دور شدهام.
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
مگر وصال تو را یابم و نمییابم
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را در جستجوی تو فدای میکنم، تا شاید تو را پیدا کنم، اما هرگز نمیتوانم.
ز بس که از تو فغان میکنم به هر محراب
ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم
هوش مصنوعی: به خاطر فریادهایی که از دل برای تو سر میزنم، هر جایی که به عبادت میروم، مانند آتشکدهای شده که از ناراحتی و دلتنگی سینهام شعلهور است.
برای بوی وصال تو بندهٔ بادم
برای پاس خیال تو دشمن خوابم
هوش مصنوعی: من به خاطر عطر وجود تو مانند بادی هستم که به تو میوزد و برای حفظ یاد تو، خواب را برای خود به عنوان دشمن میدانم.
اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر
مکن جفا که جفای تو برنمیتابم
هوش مصنوعی: اگر در دل میخواهی بر من حکم کنی، این را بدان که من نمیتوانم زجر و آزار تو را تحمل کنم. پس دست از اذیت و بیرحمی بردار، زیرا من طاقت این خسارت را ندارم.
کجا توانم پیوست با تو کز همه روی
شکسته چون دل خاقانی است اسبابم
هوش مصنوعی: نمیتوانم به تو بپیوندم، زیرا ناچار از دل شکستهای هستم که مانند دل خاقانی زخمها و ناامیدیهای زیادی دارد.
حاشیه ها
1393/03/19 22:06
غلامعلی حامدبرقی
با عرض سلام و احترام: اگر به جان کنی ام حکم برنتابم سر بهتر از کنیم نیست؟