غزل شمارهٔ ۲۱۲
کو صبح که بار شب کشیدم
در راه بلا تعب کشیدم
صبرم نکشید تا سحر زآنک
از موکب غم شغب کشیدم
جان هم نکشد به حیله تا روز
من تا به سحر عجب کشیدم
زنده به امید صبح ماندم
تا صبح بدین سبب کشیدم
دارم ز خمار چشم میگون
بیآنکه می طرب کشیدم
صبحا به گلاب ژاله بنشان
این درد سری که شب کشیدم
بر چرخ کمان کشیدم از دل
کز آتش دل لهب کشیدم
تیرم همه بر نشانه شد راست
هر چند کمان به چپ کشیدم
پر آبله شد لبم ز بس تف
کز سینه به سوی لب کشیدم
گویند لب تو را چه افتاد
این عذر نهم که تب کشیدم
کردم طلب و نیافتم اهل
اکنون قدم از طلب کشیدم
خاقانیوار خط واخواست
بر عالم بوالعجب کشیدم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کو صبح که بار شب کشیدم
در راه بلا تعب کشیدم
هوش مصنوعی: صبحی که در انتظارش هستم، بار سنگین شب را بر دوش کشیدم و در مسیر سختیها و مشکلات، زحمتهای زیادی را تحمل کردم.
صبرم نکشید تا سحر زآنک
از موکب غم شغب کشیدم
هوش مصنوعی: تاب و تحملم کم شد تا صبح فرا رسید، زیرا از کاروان غم و اندوه، به زودی بیرون آمدم.
جان هم نکشد به حیله تا روز
من تا به سحر عجب کشیدم
هوش مصنوعی: من به هیچ تدبیری نمیگذارم جانم را از دست بدهم و تا روز روشن منتظر میمانم، چقدر شگفتانگیز است که این احساس را تجربه کردم.
زنده به امید صبح ماندم
تا صبح بدین سبب کشیدم
هوش مصنوعی: منتظر صبح بودم و به خاطر این امید، شب را زنده ماندم.
دارم ز خمار چشم میگون
بیآنکه می طرب کشیدم
هوش مصنوعی: دارم به خاطر زیبایی چشمان میگون احساس بیتابی میکنم، بدون اینکه بادهای بنوشم که مرا خوشحال کند.
صبحا به گلاب ژاله بنشان
این درد سری که شب کشیدم
هوش مصنوعی: صبح زود، با عطر گلاب و قطرات شبنم، این دردی را که در طول شب متحمل شدم، تسکین بده.
بر چرخ کمان کشیدم از دل
کز آتش دل لهب کشیدم
هوش مصنوعی: با تیر و کمان عشق، کمانم را کشیدم و از دل سنگینم، شعلهای بر افروختم.
تیرم همه بر نشانه شد راست
هر چند کمان به چپ کشیدم
هوش مصنوعی: من با وجود اینکه کمان را به سمت چپ کشیدم، تیرم به هدف درست و با دقت نشانه گرفته و اصابت کرده است.
پر آبله شد لبم ز بس تف
کز سینه به سوی لب کشیدم
هوش مصنوعی: لبم از بس که شوق و احساسات درونم را بیان کردم، پر از زخم و نشانه شد.
گویند لب تو را چه افتاد
این عذر نهم که تب کشیدم
هوش مصنوعی: میگویند که لبهای تو چگونه شده است. من به این دلیل این را میگویم که تب دارم و نمیتوانم به درستی صحبت کنم.
کردم طلب و نیافتم اهل
اکنون قدم از طلب کشیدم
هوش مصنوعی: من به دنبال چیزی بودم و نتوانستم آن را پیدا کنم، پس از جستجو و تلاش برای به دست آوردن آن، از جستجو دست کشیدم.
خاقانیوار خط واخواست
بر عالم بوالعجب کشیدم
هوش مصنوعی: با سبک و سیاق شاعران بزرگ، نامستندات و شگفتیهای جهان را به تصویر کشیدم.
حاشیه ها
1398/04/28 14:06
جباری
آنانکه خاقانی را پهلوان عرصۀ قصیده برشمردهاند با رجوع به این غزل و غزلیات متعدد او، اذعان خواهند کرد که او غزلسازی کم نظیر بوده است. شکوه قصاید او و لطافت غزلیاتش از او آدمی پارادوکسیکال ساخته است. اگر چه در خلال قصایدش ابیات لطیف هم سروده؛ مثل:
شکستهدلتر از آن ساغر بلورینم. که در میانۀ خارا کنی ز دست، رها