گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰

انصاف در جبلت عالم نیامده است
راحت نصیب گوهر آدم نیامده است
از مادر زمانه نزاده است هیچکس
کوهم ز دهر نامزد غم نیامده است
از موج غم نجات کسی راست کو هنوز
بر شط کون و عرصهٔ عالم نیامده است
از ساغر زمانه که نوشید شربتی
کان نوش جانگزای‌تر از سم نیامده است
گیتی تو را ز حادثه ایمن کجا کند؟
کورا ز حادثات امان هم نیامده است
دزدی است چرخ نقب‌زن اندر سرای عمر
آری به هرزه قامت او خم نیامده است
آسودگی مجوی که کس را به زیر چرخ
اسباب این مراد فراهم نیامده است
با خستگی بساز که ما را ز روزگار
زخم آمده است حاصل و مرهم نیامده است
در جامهٔ کبود فلک بنگر و بدان
کاین چرخ جز سراچهٔ ماتم نیامده است
خاقانیا فریب جهان را مدار گوش
کورا ز ده، دو قاعده محکم نیامده است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

انصاف در جبلت عالم نیامده است
راحت نصیب گوهر آدم نیامده است
هوش مصنوعی: انصاف در ذات انسان‌ها وجود ندارد و راحتی و آرامش به روح انسان نرسیده است.
از مادر زمانه نزاده است هیچکس
کوهم ز دهر نامزد غم نیامده است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از مادر زمانه متولد نشده است که من به او غم‌خواری کنم، زیرا از دهر هیچ‌کس به من غم نیامده است.
از موج غم نجات کسی راست کو هنوز
بر شط کون و عرصهٔ عالم نیامده است
هوش مصنوعی: هیچ کس هنوز به دنیای وجود و زندگی وارد نشده که از غم و مشکلات نجات پیدا کند.
از ساغر زمانه که نوشید شربتی
کان نوش جانگزای‌تر از سم نیامده است
هوش مصنوعی: از زندگی تجربه‌ای چشید که هیچ چیزی به شیرینی و لذت آن نمی‌رسد.
گیتی تو را ز حادثه ایمن کجا کند؟
کورا ز حادثات امان هم نیامده است
هوش مصنوعی: دنیای بیرون چگونه می‌تواند تو را از حوادث و مشکلات محافظت کند؟ حتی کور نیز نتوانسته از آنها در امان بماند.
دزدی است چرخ نقب‌زن اندر سرای عمر
آری به هرزه قامت او خم نیامده است
هوش مصنوعی: زندگی ما مانند خانه‌ای است که در آن، زمان به آرامی دزدی می‌کند و به غفلت می‌گذرد. با این حال، در ظاهر همه چیز به خوبی پیش می‌رود و نشانه‌ای از خم شدن یا کمرنگ شدن زندگی دیده نمی‌شود.
آسودگی مجوی که کس را به زیر چرخ
اسباب این مراد فراهم نیامده است
هوش مصنوعی: نگران آرامش و آسایش خود نباشید، زیرا هیچ‌کس نتوانسته است در زیر آسمان و سرنوشت، به آنچه که می‌خواهد برسد.
با خستگی بساز که ما را ز روزگار
زخم آمده است حاصل و مرهم نیامده است
هوش مصنوعی: با سختی و خستگی کنار بیا و به آن عادت کن، زیرا ما از روزگار زخم‌هایی برداشتیم که هنوز درمانی برای آن‌ها نیامده است.
در جامهٔ کبود فلک بنگر و بدان
کاین چرخ جز سراچهٔ ماتم نیامده است
هوش مصنوعی: به آسمان آبی نگاهی بینداز و درک کن که این دنیا فقط به عنوان مکانی برای اندوه و غم به وجود آمده است.
خاقانیا فریب جهان را مدار گوش
کورا ز ده، دو قاعده محکم نیامده است
هوش مصنوعی: ای خاقان! فریب دنیا را نخور، زیرا که گوش کور از دهان چیزی نمی‌شنود و دو اصل محکم به وجود نیامده‌اند.

حاشیه ها

1387/02/21 06:04
فضل الله شهیدی

در بیت سوم این غزل عرصه به جای فرضه درست مینماید
---
پاسخ: با تشکر از شما، نظر به این که «فرضه» در لغت‌نامه‌ی دهخدا وجود نداشت کلمه‌ی مذکور با کلمه‌ی پیشنهادی شما جایگزین شد. در هر صورت از آنجا که جایگزینی مذکور حدسی صورت گرفته از دوستانی که به نسخه‌ی چاپی معتبری از دیوان خاقانی دسترسی دارند تقاضا می‌شود نسبت به درستی این حدس ما را مطلع کنند تا این تغییر به جای تصحیح، تحریف نبوده باشد!

1396/06/08 02:09
علی سید

نظامی:
از آن سوی کهستان منزلی چند
که باشد فرضه ٔ دریای دربند
چون نظامی هم واژه "فرضه" را بکاربرده است. ازین رو عرصه را در بیت
سوم تصحیح نماید. ب ای معنی که همان فرضهء خود خاقانی درست و به جا بوده است

1397/11/04 13:02
مامیترا

معنی مصرع چهارم رو متوجه نشدم. نقش نامزد توی این مصرع چیه؟

1397/11/04 23:02
محسن ، ۲

احمد جان
از مادر زمانه نزاده است هیچکس
کوهم ز دهر نامزد غم نیامده است
هیچ کس درین دنیای دون از مادر زاده نشد ،که با غم یار و نامزد نباشد
برین مانا که : با غم عجین و همسر خواهد شد

1399/11/04 00:02
بابلی

معنی مصراع آخر چیست؟

1399/11/04 16:02
nabavar

گرامی بابلی
خاقانیا فریب جهان را مدار گوش
کورا ز ده، دو قاعده محکم نیامده است
فریب دنیا را مخور که روزگار بر قوانین محکمی بنا نشده
از ده تا قاعده ی دنیا حتی دوتا هم قابل اطمینان نیست

1403/01/09 17:04
آرین arian.fatehi.۲۰۰۶@gmail.com

دوستان به نظر شما مصراع اول بیت ششم کمی ایراد وزنی ندارد؟!