گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹

کار عشق از وصل و هجران درگذشت
درد ما از دست درمان درگذشت
کار، صعب آمد به همت برفزود
گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت
در زمانه کار کار عشق توست
از سر این کار نتوان درگذشت
کی رسم در تو که رخش وصل تو
از زمانه بیست میدان درگذشت
فتنهٔ عشق تو پردازد جهان
خاصه می‌داند که سلطان درگذشت
جوی خون دامان خاقانی گرفت
دامنش چه، کز گریبان درگذشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کار عشق از وصل و هجران درگذشت
درد ما از دست درمان درگذشت
هوش مصنوعی: عشق دیگر به وصل و جدایی محدود نمی‌شود و درد ما نیز از دست درمانی فراتر رفته است.
کار، صعب آمد به همت برفزود
گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت
هوش مصنوعی: کار دشواری پیش آمد و تلاش من را بیشتر کرد، اما با سرعت و تیزی مانند گوی دور از چوب چوگان گذشت.
در زمانه کار کار عشق توست
از سر این کار نتوان درگذشت
هوش مصنوعی: در این دنیا، همه کارها به عشق تو مربوط می‌شود و نمی‌توان از آن ساده گذشت.
کی رسم در تو که رخش وصل تو
از زمانه بیست میدان درگذشت
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم به تو برسم در حالی که زیبایی و وصل تو از زمانه پیشی گرفته و فراتر از آن است؟
فتنهٔ عشق تو پردازد جهان
خاصه می‌داند که سلطان درگذشت
هوش مصنوعی: آشوب عشق تو دنیای خاصی را به خود مشغول کرده است، به طوری که همه می‌دانند که پادشاهی دیگر وجود ندارد.
جوی خون دامان خاقانی گرفت
دامنش چه، کز گریبان درگذشت
هوش مصنوعی: خاقانی در دامان خود جوی خون را احساس کرد، اما چه فایده که این جریان از گریبانش عبور کرد و او نتوانست آن را نگه دارد.

حاشیه ها

1387/03/01 02:06
رسته

بیت 3
غلط : نتواند
درست : نتوان
---
پاسخ: مطابق فرموده تصحیح شد.