گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۹

مرد که با عشق دست در کمر آید
گر همه رستم بود ز پای درآید
ورزش عشق بتان چو پردهٔ غیب است
هر دم ازو بازویی دگر بدر آید
نیست به عالم تنی که محرم عشق است
گر به وفا ذم کنیش کارگر آید
از پس عمری اگر یکی به من افتد
آن بود آن کز همه جهان به سر آید
طفل گزین یار تا طفیل نباشی
کانکه دگر دید با تو هم دگر آید
فتنه شدن بر گیاه خشک نه مردی است
خاصه به وقتی که تازه گل به برآید
هر که به معشوق سال‌خورده دهد دل
چون دل خاقانی از مراد برآید

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرد که با عشق دست در کمر آید
گر همه رستم بود ز پای درآید
هوش مصنوعی: مردی که با عشق دست در کمر دارد، حتی اگر همچون رستم قوی باشد، از پا درخواهد آمد.
ورزش عشق بتان چو پردهٔ غیب است
هر دم ازو بازویی دگر بدر آید
هوش مصنوعی: عشق به معشوقان همچون پرده‌ای است که در هر لحظه، جلوه‌ای جدید از آن ظهور می‌کند.
نیست به عالم تنی که محرم عشق است
گر به وفا ذم کنیش کارگر آید
هوش مصنوعی: در این جهان هیچ انسانی وجود ندارد که به راستی عاشق باشد. اگر به او وفا کنی و او را مورد سرزنش قرار دهی، باز هم نکوهش تو تأثیری نخواهد داشت.
از پس عمری اگر یکی به من افتد
آن بود آن کز همه جهان به سر آید
هوش مصنوعی: اگر در طول زندگی‌ام فقط یک چیز به دست آورم، آن چیز اهمیت زیادی خواهد داشت و به بقیه‌ چیزها برتری می‌یابد.
طفل گزین یار تا طفیل نباشی
کانکه دگر دید با تو هم دگر آید
هوش مصنوعی: اگر نوجوانی را انتخاب کنی که به تو وابسته باشد، آن‌گاه که دیگران او را ببینند، ممکن است به تو هم وابسته شود و برگردد.
فتنه شدن بر گیاه خشک نه مردی است
خاصه به وقتی که تازه گل به برآید
هوش مصنوعی: به وجود آوردن دردسر برای خشک‌گلی که تازه شکوفه زده، کار حکیمانه‌ای نیست و تنها برای افراد خاصی قابل قبول است.
هر که به معشوق سال‌خورده دهد دل
چون دل خاقانی از مراد برآید
هوش مصنوعی: هر کسی که به کسی که سال‌های بسیاری از عمرش گذشته است دل ببازد، همانند دل خاقانی، از آرزوی خود ناامید می‌شود.