گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۷

آواز حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد
سلطان عشقت ای مه هر دو جهان بگیرد
زلف تو گر به عادت خود را کمند سازد
مرغ از هوا درآرد، مه ز آسمان بگیرد
ماهی است عارض تو کاندر سپهر خوبی
چون از افق برآید آفاق جان بگیرد
در پای غم فکنده است هجر تو عالمی را
زنهار وصل را گو تا دستشان بگیرد
وصلت به کار ایشان دست از میان برآرد
گر هجر تو به زودی پای از میان بگیرد
گرخوش خوئی نداری خاقانی آن نداند
داند که خوش نگاری این را به آن بگیرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آواز حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد
سلطان عشقت ای مه هر دو جهان بگیرد
هوش مصنوعی: صدای زیبای تو، ای جان، باعث می‌شود که هفت آسمان به وجد بیاید. عشق تو، ای ماه، تمام دنیام را فرا می‌گیرد.
زلف تو گر به عادت خود را کمند سازد
مرغ از هوا درآرد، مه ز آسمان بگیرد
هوش مصنوعی: اگر موی تو به عادت خود به دام بیفتد، پرنده‌ای از آسمان به دام می‌افتد و ماه هم از آسمان خواهد آمد.
ماهی است عارض تو کاندر سپهر خوبی
چون از افق برآید آفاق جان بگیرد
هوش مصنوعی: تو همچون ماهی زیبایی هستی که در آسمان خوبی درخشش دارد و وقتی از افق نمایان می‌شوی، جان و روح دنیا را زنده می‌کنی.
در پای غم فکنده است هجر تو عالمی را
زنهار وصل را گو تا دستشان بگیرد
هوش مصنوعی: در برابر غم و فراق تو، جهانی دچار اندوه و ناامیدی شده است. ای کاش بشنوند که باید به وصال تو بپردازند تا بتوانند از این درد رها شوند.
وصلت به کار ایشان دست از میان برآرد
گر هجر تو به زودی پای از میان بگیرد
هوش مصنوعی: اگر به هم پیوندی با آن‌ها برسی، کار ایشان به سمت معجزه پیش می‌رود، اما اگر به زودی از تو دور شوم، این ارتباط به زودی از میان خواهد رفت.
گرخوش خوئی نداری خاقانی آن نداند
داند که خوش نگاری این را به آن بگیرد
هوش مصنوعی: اگر خوش‌خلقی نداری، خاقانی نمی‌داند، ولی کسی که خوش‌نویسی را می‌شناسد، می‌داند که این موضوع به او الصاق می‌شود.