گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۱

خار غم تو گل طرب دارد
دل در پی تو سر طلب دارد
مه حلقه به گوش تو نمی‌زیبد
ور حلقه به گوش تو لقب دارد
وصل تو و زحمت رقیبانت
نخلی است که خار با رطب دارد
می‌سوز مرا که خام کس باشد
کز آتش سوختن عجب دارد
هر کو ز حدیث درد من گوید
این عذر نهد که خواجه تب دارد
وآن کس که به تو رسد مرا گوید
کو مهر تب تو بر دو لب دارد
بس تاریک است روز خاقانی
مانا که ز زلف تو نسب دارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خار غم تو گل طرب دارد
دل در پی تو سر طلب دارد
هوش مصنوعی: غم تو مانند خار است، اما این خار برای دل من شادی و طرب به ارمغان می‌آورد. دل من در جستجوی توست و خواهان دیدارت است.
مه حلقه به گوش تو نمی‌زیبد
ور حلقه به گوش تو لقب دارد
هوش مصنوعی: ماهی که در حلقه گوش توست، به تو نمی‌آید، حتی اگر نام و لقب تو باشد.
وصل تو و زحمت رقیبانت
نخلی است که خار با رطب دارد
هوش مصنوعی: پیوند تو با زحمات و کوشش رقبا، همچون درختی است که در کنار میوه‌اش، خارهایی نیز دارد.
می‌سوز مرا که خام کس باشد
کز آتش سوختن عجب دارد
هوش مصنوعی: آتش من را می‌سوزاند، چون ممکن است کسی که خام باشد، از سوختن من تعجب نکند.
هر کو ز حدیث درد من گوید
این عذر نهد که خواجه تب دارد
هوش مصنوعی: هر کس که از درد من بگوید، بهانه‌اش این است که خواجه حال مناسبی ندارد.
وآن کس که به تو رسد مرا گوید
کو مهر تب تو بر دو لب دارد
هوش مصنوعی: آن که به تو می‌رسد از من می‌پرسد که مهر عشقت بر لب‌های من کجاست.
بس تاریک است روز خاقانی
مانا که ز زلف تو نسب دارد
هوش مصنوعی: روز خاقانی به شدت تاریک و غم‌انگیز است، چرا که این تاریکی به زلف تو گره خورده است و از آن نشئت می‌گیرد.