گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵

مست تمام آمده است بر در من نیم شب
آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب
کوفت به آواز نرم حلقهٔ در کای غلام
گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب
گفت منم آشنا گرچه نخواهی صداع
گفت منم میهمان گرچه نکردی طلب
او چو در آمد ز در بانگ برآمد ز من
کاینت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب
کردم برجان رقم شکر شب و مدح می
کامدن دوست را بود ز هر دو سبب
گرنه شبستی رخش کی شودی بی‌نقاب
ورنه میستی سرش کی شودی پر شغب
گفتم اگرچه مرا توبه درست است لیک
درشکنم طرف شب با تو به شکر طرب
گفتم کز بهر خرج هدیه پذیرد ز من
عارض سیمین تو این رخ زرین سلب
گفت که خاقانیا روی تو زرفام نیست
گفتم معذور دار زر ننماید به شب

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مست تمام آمده است بر در من نیم شب
آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب
هوش مصنوعی: در نیمه شب، محبوب من که مانند خورشید زیباست و لب‌هایش به رنگ یاقوت می‌درخشد، به در خانه من آمده و حالتی سرمست دارد.
کوفت به آواز نرم حلقهٔ در کای غلام
گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب
هوش مصنوعی: به آرامی بر در کوبیدم و با صدای نرم گفتم؛ ای خدمت‌گزار، چه کسی در این ساعت در برابر ماست؟ عجب است!
گفت منم آشنا گرچه نخواهی صداع
گفت منم میهمان گرچه نکردی طلب
هوش مصنوعی: می‌گوید من آشنای تو هستم، حتی اگر تو نخواهی. همچنین می‌گوید که من مهمان تو هستم، هرچند تو مرا دعوت نکرده‌ای.
او چو در آمد ز در بانگ برآمد ز من
کاینت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب
هوش مصنوعی: او وقتی وارد شد، صدایی از من بلند شد که ای شکارچی بزرگ، این شب حیرت‌انگیز است.
کردم برجان رقم شکر شب و مدح می
کامدن دوست را بود ز هر دو سبب
هوش مصنوعی: در دل و جانم محبت و صفای دوست را نقش کردم و به خاطر این دو خوب، هم شب شکرینم و هم ستایشگر می‌باشم.
گرنه شبستی رخش کی شودی بی‌نقاب
ورنه میستی سرش کی شودی پر شغب
هوش مصنوعی: اگر زیبا و دلربا نمی‌بودی، چگونه می‌توانستی بدون پوشش و نقاب درخشیده باشی؟ و اگر شادابی و نشاط نداشتی، چگونه می‌توانستی با شور و هیجان بر سر باشی؟
گفتم اگرچه مرا توبه درست است لیک
درشکنم طرف شب با تو به شکر طرب
هوش مصنوعی: من گفتم که اگرچه توبه‌ام درست است و باید به آن پایبند باشم، اما در شب، با تو به خاطر شادی و لذت، این توبه را می‌شکنم.
گفتم کز بهر خرج هدیه پذیرد ز من
عارض سیمین تو این رخ زرین سلب
هوش مصنوعی: گفتم به خاطر هزینه‌ دادن، او باید از من هدیه‌ای بپذیرد، چرا که چهره‌اش مانند نقره است و زیبایی‌اش مانند طلای خالص می‌باشد.
گفت که خاقانیا روی تو زرفام نیست
گفتم معذور دار زر ننماید به شب
هوش مصنوعی: گفتند که ای خاقان، زیبایی تو مانند ماه نیست. گفتم که مرا معذور بدار، زیرا زر در شب خود را نشان نمی‌دهد.

حاشیه ها

1395/07/20 14:10
alireza۰fa

بیت چهارم به شکل زیر تصحیح شود لطفن:
کاینت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب

1395/11/01 22:02
علا

در مصراع دوم واو اضافه تایپ شده.