گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۵

دل دادم و کار برنیامد
کام از لب یار برنیامد
با او سخن از کنار گفتم
در خط شد و کار برنیامد
دل گفت حدیث بوسه میکن
اکنون که کنار برنیامد
در معنی بوسهٔ تهی هم
گفتم دو سه بار برنیامد
بس کردم ازین سخن که چندان
نقدی به عیار برنیامد
از هرکه به کوی او فروشد
جز من به شمار برنیامد
در راه غمش دواسبه راندم
یک ذره غبار برنیامد
مقصود نیافت هر که در عشق
خاقانی وار بر نیامد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل دادم و کار برنیامد
کام از لب یار برنیامد
هوش مصنوعی: دیدم که برایم عشق و محبت ارزش زیادی دارد، اما باوجود این که دل را به کسی سپردم، هیچ نتیجه‌ای نگرفتم و خواسته‌ام از طرف محبوب برآورده نشد.
با او سخن از کنار گفتم
در خط شد و کار برنیامد
هوش مصنوعی: با او در مورد موضوعی صحبت کردم، اما نتیجه‌ای حاصل نشد و کار به جایی نرسید.
دل گفت حدیث بوسه میکن
اکنون که کنار برنیامد
هوش مصنوعی: دل به زبان آمد و گفت که اکنون درباره بوسه گفتگو کنم، حالا که کنارم نیستی.
در معنی بوسهٔ تهی هم
گفتم دو سه بار برنیامد
هوش مصنوعی: با اینکه چندین بار تلاش کردم تا توضیحی درباره بوسه بی‌معنا بدهم، نتوانستم به نتیجه‌ مطلوبی برسم.
بس کردم ازین سخن که چندان
نقدی به عیار برنیامد
هوش مصنوعی: من از این حرف‌ها خسته شدم، چرا که هیچ ارزش واقعی از آن به دست نیامد.
از هرکه به کوی او فروشد
جز من به شمار برنیامد
هوش مصنوعی: هیچ کسی نیست که برای او در این عشق و دلدادگی به اندازه من فداکاری کرده باشد.
در راه غمش دواسبه راندم
یک ذره غبار برنیامد
هوش مصنوعی: در مسیر اندوه او، تلاشی کردم اما هیچ نشانه‌ای از غبار برنخاست.
مقصود نیافت هر که در عشق
خاقانی وار بر نیامد
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق به اندازه خاقانی تلاش نکند، به هدف و مقصود خود نخواهد رسید.