گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۸

دل بستهٔ زلف تو شد از من چه نویسد
جان ساکن فردوس شد از من چه نویسد
جانی که تو را یافت به قالب چه نشیند
مرغی که تو را شد ز نشیمن چه نویسد
سرمایه توئی، چون تو شدی، دل که و دین چه
چون روز بشد دیده ز روزن چه نویسد
آن دل که بماند از تو و وصل تو چه باشد
ساغر که شکست از می روشن چه نویسد
پیمود نیارم به نفس خرمن اندوه
با داغ تو پیمانه ز خرمن چه نویسد
گفتم که کشم پای به دامن در هیهات
پائی که به دام است ز دامن چه نویسد
من مست تو آنگه خرد این خود چه حدیث است
یا من ز خرد یا خرد از من چه نویسد
ای تر سخن چرب‌زبان ز آتش عشقت
من آب شدم آب ز روغن چه نویسد
نامه ننویسد به تو خاقانی و عذر است
کز تو به تو نتوان گله کردن، چه نویسد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل بستهٔ زلف تو شد از من چه نویسد
جان ساکن فردوس شد از من چه نویسد
هوش مصنوعی: دل من به زلف تو گره خورده و از حال من چه می‌نویسد؟ جان من که در آرزوی بهشتی شدن است، از سرنوشتم چه خواهد گفت؟
جانی که تو را یافت به قالب چه نشیند
مرغی که تو را شد ز نشیمن چه نویسد
هوش مصنوعی: انسانی که تو را در زندگی‌اش پیدا کند، دیگر نمی‌تواند به شکل قبلی خود برگردد. مانند پرنده‌ای که از لانه‌اش دور شده، دیگر نمی‌تواند به راحتی به آنجا برگردد.
سرمایه توئی، چون تو شدی، دل که و دین چه
چون روز بشد دیده ز روزن چه نویسد
هوش مصنوعی: تو سرمایه و اصل وجودی هستی. وقتی تو به حقیقت خود رسیدی، دل و دین چه جایگاهی دارند؟ وقتی روز آمد و روشنایی برقرار شد، دیگر از روزن (پنجره) چه چیزی می‌توان نوشت؟
آن دل که بماند از تو و وصل تو چه باشد
ساغر که شکست از می روشن چه نویسد
هوش مصنوعی: دل‌هایی که از تو و وصالت دور مانده‌اند، چه حال و روزی خواهند داشت؟ مانند لبی که از شراب ناب شکسته باشد، چه چرایی می‌توانند بیان کنند؟
پیمود نیارم به نفس خرمن اندوه
با داغ تو پیمانه ز خرمن چه نویسد
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم با نفس خود بار سنگین اندوه را تحمل کنم؛ با غم تو، دیگر چه چیزی می‌توان از این بار برداشت؟
گفتم که کشم پای به دامن در هیهات
پائی که به دام است ز دامن چه نویسد
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که وقتی کسی در دام افتاده و دست و پایش درگیر است، نمی‌تواند به سادگی از آن وضعیت خارج شود. به عبارتی، اگر کسی در مشکلی گرفتار شده، دیگر نمی‌تواند انتظار داشته باشد که به راحتی از آن رهایی پیدا کند و به دنبال آزادی یا تغییر وضعیت باشد.
من مست تو آنگه خرد این خود چه حدیث است
یا من ز خرد یا خرد از من چه نویسد
هوش مصنوعی: من به شوق و عشق تو دیوانه‌ام، حالا این داستان چیست؟ آیا من از عقل خبر دارم یا عقل از من چه می‌گوید؟
ای تر سخن چرب‌زبان ز آتش عشقت
من آب شدم آب ز روغن چه نویسد
هوش مصنوعی: ای خوش‌زبان، من به خاطر عشق تو مثل آبی شدم که از آتش عشق ذوب شده است. این آب مانند روغن چه چیزی می‌تواند بنویسد؟
نامه ننویسد به تو خاقانی و عذر است
کز تو به تو نتوان گله کردن، چه نویسد
هوش مصنوعی: خاقانی به تو نامه نمی‌نویسد و دلیلش این است که از تو نمی‌تواند شکایت کند، پس چه چیزی باید بنویسد؟