گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۶

فراقت ز خون‌ریز من درنماند
سر کویت از لاف‌زن درنماند
من ار باشم ار نه سگ آستانت
ز هندوی گژمژ سخن درنماند
تو گر خواهی و گرنه میدان عشقت
ز رندان لشکرشکن درنماند
در آویزش زلفت آویخت جانم
که صید از نگون‌سر شدن درنماند
دل از هشت باغ رخت درنیاید
هم از چاردیوار تن درنماند
رخت را به پیوند چشمم چه حاجت
که شمع بهشت از لگن درنماند
ز خون چو من خاکیی دست درکش
که هجران خود از کار من درنماند
چو در بیشهٔ روزگار افتد آتش
چو من مرغی از بابزن درنماند
غم دل مخور کو غم تو ندارد
دل از روزی خویشتن درنماند
به خون‌ریز خاقانی اندیشه کم کن
که ایام ازین انجمن درنماند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فراقت ز خون‌ریز من درنماند
سر کویت از لاف‌زن درنماند
هوش مصنوعی: فراق تو و دوری‌ات به حدی بر من تاثیر گذاشته که سر کوی تو دیگر از جملات و سخنان بی‌پایه و لاف‌زنان خالی است.
من ار باشم ار نه سگ آستانت
ز هندوی گژمژ سخن درنماند
هوش مصنوعی: اگر من باشم یا نباشم، سگ درگاه تو از هندوی خودم نیز سخن نمی‌تواند بگوید.
تو گر خواهی و گرنه میدان عشقت
ز رندان لشکرشکن درنماند
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، و یا نه، عشق تو چنان موجی از شور و شوق ایجاد می‌کند که از دلسوختگان و رندان، هیچ کس نخواهد ماند.
در آویزش زلفت آویخت جانم
که صید از نگون‌سر شدن درنماند
هوش مصنوعی: در پی وسوسه‌ها و جذابیت‌های زلف‌های تو، جانم به شدت درگیر شده است، چون دیگر فرصتی برای فرار از این وضعیت ندارم.
دل از هشت باغ رخت درنیاید
هم از چاردیوار تن درنماند
هوش مصنوعی: دل هرگز نمی‌تواند از زیبایی‌ها و آرامش دل‌انگیز دوری کند، همان‌طور که از محدودیت‌های جسمی و دنیای مادی فرار نخواهد کرد.
رخت را به پیوند چشمم چه حاجت
که شمع بهشت از لگن درنماند
هوش مصنوعی: نیازی به پیوند دادن چشمانم به لباس تو نیست، چرا که نور بهشت هم در ظرف نمی‌ماند.
ز خون چو من خاکیی دست درکش
که هجران خود از کار من درنماند
هوش مصنوعی: اگر مثل من در درد و خون غرق شده‌ای، از من دوری کن؛ چون جدایی تو نمی‌گذارد که از مشکل و رنج خود رهایی یابم.
چو در بیشهٔ روزگار افتد آتش
چو من مرغی از بابزن درنماند
هوش مصنوعی: زمانی که آتش در میان جنگل شعله‌ور شود، هیچ چیزی مانند پرنده‌ای که از لانه‌اش پرواز کرده، نمی‌تواند زنده بماند.
غم دل مخور کو غم تو ندارد
دل از روزی خویشتن درنماند
هوش مصنوعی: نگران دلخوشی‌ات نباش، چون دل دیگران دغدغه‌ای از غم تو ندارد. هرکسی باید به فکر روزی و معیشت خودش باشد.
به خون‌ریز خاقانی اندیشه کم کن
که ایام ازین انجمن درنماند
هوش مصنوعی: به نکته‌ای دقت کن که بر اثر کشتار و ظلم، فرصت‌ها و روزهای خوب در این جمعیت باقی نخواهد ماند.