غزل شمارهٔ ۱۳۵
دل نام تو بر نگین نویسد
جان نقش تو بر جبین نویسد
شاهان به تو عبده نویسند
روحالقدست همین نویسد
رضوان لقب تو یوسفالحسن
بر بازوی حور عین نویسد
خورشید به تهمت خدائیت
ابنالله بر نگین نویسد
خال تو بر آتشین صحیفه
پنج آیت عنبرین نویسد
چون پر مگس خط تو بر لب
بر گل خط انگبین نویسد
خونی که به تیر غمزه ریزی
هم شکر تو بر زمین نویسد
تیغت چو به خون من شود تر
بر دست تو آفرین نویسد
نقشالحجر است بر دلت جور
کس یارب بر دل این نویسد
بر خاک در تو خون چشمم
خاقانی جرعهچین نویسد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل نام تو بر نگین نویسد
جان نقش تو بر جبین نویسد
هوش مصنوعی: دل به عشق تو نام تو را بر روی نگین حک میکند و جانم تصویر تو را بر پیشانیاش مینویسد.
شاهان به تو عبده نویسند
روحالقدست همین نویسد
هوش مصنوعی: شاهان تو را بندگی کرده و تو را خدمتگزار خود مینامند، اما روحالقدس تنها تو را به عنوان خالق و حقیقت بزرگ میشناسد.
رضوان لقب تو یوسفالحسن
بر بازوی حور عین نویسد
هوش مصنوعی: در آرزوی تو، زیبایی تو بر بازوی حورهای بهشتی نقش بسته است.
خورشید به تهمت خدائیت
ابنالله بر نگین نویسد
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر اینکه به تو نسبت خدایی میدهند، بر روی نگین خود مینویسد.
خال تو بر آتشین صحیفه
پنج آیت عنبرین نویسد
هوش مصنوعی: تو خال خود را بر روی کتابی آتشین میگذاری که پنج آیه معطر نوشته شده است.
چون پر مگس خط تو بر لب
بر گل خط انگبین نویسد
هوش مصنوعی: وقتی مگس بر روی گل نشسته و عسل را مینوشد، خط زیبای تو را بر لبش به یادگار میگذارد.
خونی که به تیر غمزه ریزی
هم شکر تو بر زمین نویسد
هوش مصنوعی: خونی که از دل غم و sorrow به زمین میریزد، همانند شکر بر سطح زمین پاشیده میشود.
تیغت چو به خون من شود تر
بر دست تو آفرین نویسد
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیر تو به خون من آغشته میشود، در دست تو همچون قلمی است که اثرش را مینویسد.
نقشالحجر است بر دلت جور
کس یارب بر دل این نویسد
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که بر دل تو اثرات تلخی از بیوفایی و ظلم دیگران نقش بسته و ای کاش بر دل تو چیزهای زیباتر و دلنشینتری نوشته میشد.
بر خاک در تو خون چشمم
خاقانی جرعهچین نویسد
هوش مصنوعی: در حالی که بر خاک تو هستم، اشک های چشمانم را به خون مبدل کردهام و با این حال، خاقانی خالق واژهها را مینویسد.