گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۱

پردهٔ نو ساخت عشق، زخمهٔ نو درفزود
کرد به من آنچه خواست، برد ز من آنچه بود
لشکر عشق تو باز بر دل من ران گشاد
گر همه در خون کِشد، پشت نباید نمود
دل ز کفم شد دریغ سود ندارد کنون
سنگ پیاله شکست گربه نواله ربود
ز آتش هجران تو دود به مغزم رسید
اشک ز چشمم گشاد مایهٔ اشک است دود
عشق چو یکسر بود هجران خوش‌تر ز وصل
باده چو دُردی بود دیر نکوتر که زود
کشتن من یاد کن، یاد دگر کس مکن
گوش مرا مشنوان آنچه نیارم شنود
چشم سیاه تو دید دل ز برم برپرید
فتنهٔ خاقانی است این دلِ کورِ کبود

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پردهٔ نو ساخت عشق، زخمهٔ نو درفزود
کرد به من آنچه خواست، برد ز من آنچه بود
هوش مصنوعی: عشق مثل یک پردهٔ تازه، حال جدیدی به زندگی‌ام بخشید و احساس تازه‌ای در من ایجاد کرد. به من چیزهایی عطا کرد که همیشه می‌خواستم و از من چیزهایی گرفت که پیش از این داشتم.
لشکر عشق تو باز بر دل من ران گشاد
گر همه در خون کِشد، پشت نباید نمود
هوش مصنوعی: لشکر عشق تو دوباره بر دل من حمله‌ور شده است. اگر همه چیز به خون بیفتد، نباید از آن ترسید.
دل ز کفم شد دریغ سود ندارد کنون
سنگ پیاله شکست گربه نواله ربود
هوش مصنوعی: دل و احساسات من از دستم رفت و حالا خیلی دیر است. شکست پیاله‌ی سنگی که در دست داشتم، فایده‌ای ندارد چون گربه نواله‌ای که داشتم را دزدید.
ز آتش هجران تو دود به مغزم رسید
اشک ز چشمم گشاد مایهٔ اشک است دود
هوش مصنوعی: درد جدایی تو به حدی مرا آزار داده که مثل دودی در مغزم پیچیده است و اشک‌هایم به خاطر آنچه احساس می‌کنم، کاملاً جاری شده‌اند. این اشک‌ها خود به نوعی نشان‌دهندهٔ همان دودی هستند که از درونم بیرون می‌آید.
عشق چو یکسر بود هجران خوش‌تر ز وصل
باده چو دُردی بود دیر نکوتر که زود
هوش مصنوعی: عشق وقتی به‌طور کامل حضور ندارد، دوری از آن لذت‌بخش‌تر از وصال است. همچنین، شراب اگرچه دیر به دست می‌آید، کیفیتش از آن‌هایی که زود فراهم می‌شوند، بهتر است.
کشتن من یاد کن، یاد دگر کس مکن
گوش مرا مشنوان آنچه نیارم شنود
هوش مصنوعی: من را به یاد بیاور و به یاد کسی دیگر نباش. نگذار که گوشم چیزهایی را بشنود که نمی‌توانم تحمل کنم.
چشم سیاه تو دید دل ز برم برپرید
فتنهٔ خاقانی است این دلِ کورِ کبود
هوش مصنوعی: چشم‌های سیاه تو باعث شد که دل من از دوری‌ات پرید و این دل بی‌خبر و غمگین، دچار فریبی شده است.