گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۷

حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد
یا جز غم عشق تو در دل هوسی باشد
کس چون تو نشان ندهد در کل جهان لیکن
چون این دل هر جائی هر جای بسی باشد
بر پای تو سر دارم گر سر خطری دارد
وصل تو به دست آرم گر دسترسی باشد
از خاک سر کویت خالی نشوم یک شب
گر بر سر هر سنگی حالی عسسی باشد
ز آنجا که توئی تا من صدساله ره است الحق
ز اینجا که منم تا تو منزل نفسی باشد
از زحمت خاقانی مازار که بد نبود
گر خوان وصالت را چون او مگسی باشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد
یا جز غم عشق تو در دل هوسی باشد
هوش مصنوعی: هرگز ممکن نیست که کسی دیگری را جز تو در چشم من ببیند یا در دل من آرزویی غیر از غم عشق تو وجود داشته باشد.
کس چون تو نشان ندهد در کل جهان لیکن
چون این دل هر جائی هر جای بسی باشد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند تو در سراسر جهان نمی‌تواند نشان دهد، اما دل من هر جا که باشد، آنجا پر از عشق و احساس است.
بر پای تو سر دارم گر سر خطری دارد
وصل تو به دست آرم گر دسترسی باشد
هوش مصنوعی: اگر خطرهایی وجود داشته باشد، من همه چیزم را به خاطر تو و برای وصل شدن به تو فدای می‌کنم. اگر امکان دسترسی به تو باشد، سعی می‌کنم هر طور که شده به تو برسم.
از خاک سر کویت خالی نشوم یک شب
گر بر سر هر سنگی حالی عسسی باشد
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌خواهم از خاک کوی تو دور بمانم، حتی اگر شب‌ را بر سنگی بگذرانم که بر آن نشسته باشم، چون در آن جا هم یاد تو برایم زنده خواهد بود.
ز آنجا که توئی تا من صدساله ره است الحق
ز اینجا که منم تا تو منزل نفسی باشد
هوش مصنوعی: از آن جایی که تو هستی، برای من سفر صدساله‌ای است؛ درست همان‌طور که از این جا که من هستم تا تو، تنها یک نفس فاصله وجود دارد.
از زحمت خاقانی مازار که بد نبود
گر خوان وصالت را چون او مگسی باشد
هوش مصنوعی: زحمات شاعر خاقانی برای ما بی‌فایده نیست و خوب است اگر در محفل عشق، کسی مانند او هم باشد که به ما لطف کند.

حاشیه ها

1400/04/01 21:07
مهرداد

ز آنجا که توئی تا من صد ساله ره است الحق

ز اینجا که منم تا تو منزل نفسی باشد