گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۱

عشاق به جز یارِ سرانداز نخواهند
خوبان به جز از عاشق جان‌باز نخواهند
تا عشق بود عقل روا نیست که مردان
در مملکت عاشقی انباز نخواهند
آنان که چو من بی‌پر و پروانهٔ عشقند
جز در حرم جانان پرواز نخواهند
بیداد از آن جزع جهان‌سوز نبینند
فریاد از آن لعل جهان‌ساز نخواهند
گر کشت مرا غمزهٔ غمازش زنهار
تا خونم از آن غمزهٔ غماز نخواهند
در مذهب عشاق چنان است شریعت
کان را که بکشتند دیت باز نخواهند
بی‌عشق ز خاقانی چیزی نگشاید
بی‌ وصل گل از بلبل آواز نخواهند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشاق به جز یارِ سرانداز نخواهند
خوبان به جز از عاشق جان‌باز نخواهند
هوش مصنوعی: عاشقان جز محبوب خود هیچ چیز دیگری نمی‌خواهند و زیبایی‌ها هیچ چیز جز عشق ورزیدن به آنان نمی‌طلبند.
تا عشق بود عقل روا نیست که مردان
در مملکت عاشقی انباز نخواهند
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق در کار است، عقل نمی‌تواند در این زمینه نقشی داشته باشد و مردان در عرصه عشق نیازی به همراه و هم‌پیمان نخواهند داشت.
آنان که چو من بی‌پر و پروانهٔ عشقند
جز در حرم جانان پرواز نخواهند
هوش مصنوعی: آن‌هایی که مانند من عاشق و دلباخته عشق هستند، جز در آغوش معشوق خود نمی‌توانند پرواز کنند.
بیداد از آن جزع جهان‌سوز نبینند
فریاد از آن لعل جهان‌ساز نخواهند
هوش مصنوعی: نمی‌توانند از درد و ظلمی که به وجود آمده است، فریاد بزنند و از زیبایی‌های دنیا که مانند یک لعل ارزشمند است، بی‌نیاز خواهند بود.
گر کشت مرا غمزهٔ غمازش زنهار
تا خونم از آن غمزهٔ غماز نخواهند
هوش مصنوعی: اگر غمزه و ناز تو مرا به کشتن بکشاند، ای کاش که خونم به خاطر آن ناز تو نریزد.
در مذهب عشاق چنان است شریعت
کان را که بکشتند دیت باز نخواهند
هوش مصنوعی: در میان عاشقان، قوانینی وجود دارد که اگر کسی را در این عشق بکشند، هیچ گونه عذری برای او پذیرفته نخواهد شد و انتقامی از او گرفته نخواهد شد.
بی‌عشق ز خاقانی چیزی نگشاید
بی‌ وصل گل از بلبل آواز نخواهند
هوش مصنوعی: بدون عشق، شعر و هنری از خاقانی به وجود نخواهد آمد و بلبل هم بدون پیوند با گل، نخواهد توانست آواز بخواند.