گنجور

شمارهٔ ۴۶ - در ستایش اتابک اعظم مظفر الدین قزل ارسلان عثمان بن ایلدگز

صبح چون زلف شب براندازد
مرغ صبح از طرب پراندازد
کرکس شب غراب وار از حلق
بیضهٔ آتشین براندازد
کرتهٔ فستقی بدرد چرخ
تا به مرغ نواگر اندازد
برشکافد صبا مشیمهٔ شب
طفل خونین به خاور اندازد
زخمهٔ مطربان صلای صبوح
در زبان‌های مزهر اندازد
زلف ساقی کمند شب پیکر
در گلوی دو پیکر اندازد
بر قدح‌های آسمان زنار
مشتری طیلسان در اندازد
لب زهره ز دور بوسهٔ تر
بر لب خشک ساغر اندازد
در بر بلبله فواق افتد
کز دهان آب احمر اندازد
مرغ فردوس دیده‌ای هرگز
که ز منقار کوثر اندازد
از نسیم قدح مشام فلک
چون دهد عطسه عنبر اندازد
لعل در جام تا خط ازرق
شعله در چرخ اخضر اندازد
ادهم شب گریخت ساقی کو
تا کمند معنبر اندازد
جان به دستار چه دهیم آن را
کز غبب طوق در بر اندازد
خار در دیدهٔ فلک شکند
خاک در چشمهٔ خور اندازد
عاشقان را که نوش نوش کنند
لعلش از پسته شکر اندازد
خاک مجلس شود فلک چون او
جرعه بر خاک اغبر اندازد
رنگ شوخی به مجلس آمیزد
سنگ فتنه به لشکر اندازد
درع رستم به سنبل آراید
تیر آرش ز عبهر اندازد
ببرد سنگ ما و آخر سنگ
بر سبوی قلندر اندازد
بامدادان که یک سوارهٔ چرخ
ساخت بر پشت اشقر اندازد
سپر زرد کرده دیلم وار
همه زوبین اصفر اندازد
از در مشرق آتش افروزد
سوی هر روزن اخگر اندازد
این عروسان عور رعنا را
بر سر از آب چادر اندازد
زاهد آسا سجادهٔ زربفت
بر سر کوه و کردر اندازد
گنبد پیر سبحه‌های بلور
در مغاک مقعر اندازد
آهمن سازد آتش پیکان
تا در این دیو، گوهر اندازد
سنگ در آبگینه خانهٔ چرخ
این دل غصه پرور اندازد
آتش اندر خزینه خانهٔ دل
چرخ ناکس برآور اندازد
گله از چرخ نیست از بخت است
که مرا بخت در سر اندازد
یوسف از گرگ چون کند نالش
که به چاهش برادر اندازد
دم خاقانی ار ملک شنود
جان به خاقان اکبر اندازد
فلک ار خلعت بقا برد
بر قد شاه صفدر اندازد
شاه ایران مظفر الدین آن
کز سر کسری افسر اندازد
نفس بلبلان مجلس او
زین غزل شکر تر اندازد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح چون زلف شب براندازد
مرغ صبح از طرب پراندازد
هوش مصنوعی: صبح که می‌رسد، مانند زلف‌های شب کنار می‌رود و مرغ صبح را از شادی به پرواز در می‌آورد.
کرکس شب غراب وار از حلق
بیضهٔ آتشین براندازد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای شب‌زنده‌دار مانند کلاغ، از دهان خود تخم آتشین را بیرون می‌اندازد.
کرتهٔ فستقی بدرد چرخ
تا به مرغ نواگر اندازد
هوش مصنوعی: هرگاه درخت فندق به بار بنشیند، لازم است که دانه‌های آن از چرخ آسیاب بگذرد تا به پرنده‌ی آوازخوان برسد.
برشکافد صبا مشیمهٔ شب
طفل خونین به خاور اندازد
هوش مصنوعی: باد صبحدم از پردهٔ شب می‌گسلد و کودک خونین را به سوی شرق می‌افکند.
زخمهٔ مطربان صلای صبوح
در زبان‌های مزهر اندازد
هوش مصنوعی: نواهای خوش آهنگ نوازندگان، صبح را با صدای شاد خود زنده می‌کند و در دل‌های شنوندگان خوش طنین می‌شود.
زلف ساقی کمند شب پیکر
در گلوی دو پیکر اندازد
هوش مصنوعی: زلف‌های ساقی مانند کمندی است که شب را در آغوش دو انسان می‌گیرد.
بر قدح‌های آسمان زنار
مشتری طیلسان در اندازد
هوش مصنوعی: در آسمان، زنجیری از ستاره‌ها مانند کمربند زیبایی دور سیاره مشتری می‌درخشد.
لب زهره ز دور بوسهٔ تر
بر لب خشک ساغر اندازد
هوش مصنوعی: زبان زهره از دور، بوسه‌ای تر به لب‌های خشک جام می‌زند.
در بر بلبله فواق افتد
کز دهان آب احمر اندازد
هوش مصنوعی: در کنار بلبل، فریاد بلبل بلند می‌شود که از دهانش آب قرمز می‌ریزد.
مرغ فردوس دیده‌ای هرگز
که ز منقار کوثر اندازد
هوش مصنوعی: آیا تاکنون پرنده‌ای از بهشت را دیده‌ای که از منقار خود شهدی مانند کوثر بر زمین بریزد؟
از نسیم قدح مشام فلک
چون دهد عطسه عنبر اندازد
هوش مصنوعی: وقتی نسیم خوشبو از قدح به سوی آسمان بدمد، مانند عطسه‌ای خوشبو عطرش همه‌جا را فرا می‌گیرد.
لعل در جام تا خط ازرق
شعله در چرخ اخضر اندازد
هوش مصنوعی: اگر سنگ سرخ در جام باشد، آن وقت شعله آبی رنگ را در آسمان سبز برافروزد.
ادهم شب گریخت ساقی کو
تا کمند معنبر اندازد
هوش مصنوعی: سیاهی شب از بین رفت و حالا ساقی می‌تواند بر زینت‌های معنوی و درستی‌های زندگی تکیه کند و آنها را به دست آورد.
جان به دستار چه دهیم آن را
کز غبب طوق در بر اندازد
هوش مصنوعی: به چه چیز جان بدهیم وقتی که آن چیز به راحتی می‌تواند گردن ما را از طوقش آزاد کند؟
خار در دیدهٔ فلک شکند
خاک در چشمهٔ خور اندازد
هوش مصنوعی: خار در چشم آسمان را می‌سوزاند و خاک را در چشمهٔ خورشید می‌ریزد.
عاشقان را که نوش نوش کنند
لعلش از پسته شکر اندازد
هوش مصنوعی: عاشقان وقتی لعل (سنگ قیمتی) را نوش جان کنند، طعم آن را به قدری خوش و شیرین می‌یابند که حتی شکر را به یادشان می‌آورد.
خاک مجلس شود فلک چون او
جرعه بر خاک اغبر اندازد
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان مانند او در مجالس فرود آید، گویی یک قطره از شراب را بر روی خاک می‌پاشد.
رنگ شوخی به مجلس آمیزد
سنگ فتنه به لشکر اندازد
هوش مصنوعی: در جمع‌های شاد و خوش، شوخی و خنده به جاست، اما در برابر مشکلات و فتنه‌ها، باید به جدیت و استقامت عمل کرد.
درع رستم به سنبل آراید
تیر آرش ز عبهر اندازد
هوش مصنوعی: در زره رستم، گل‌های زیبا قرار می‌گیرد و تیر آرش به سوی عبهر پرتاب می‌شود.
ببرد سنگ ما و آخر سنگ
بر سبوی قلندر اندازد
هوش مصنوعی: سنگ ما را بردند و در نهایت خود سنگ را بر ظرف آب زاهد افکنده‌اند.
بامدادان که یک سوارهٔ چرخ
ساخت بر پشت اشقر اندازد
هوش مصنوعی: صبح که سوار بر اسب قهوه‌ای رنگ، چرخ را بر پشت آن می‌گذارد.
سپر زرد کرده دیلم وار
همه زوبین اصفر اندازد
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، سپر زرد رنگی به مانند دیلم در دست، به همه سمت‌ها پرتاب می‌شود و تیرهای زردی به سوی دشمنان رها می‌کند.
از در مشرق آتش افروزد
سوی هر روزن اخگر اندازد
هوش مصنوعی: از سمت شرق، آتش روشن می‌کند و جرقه‌هایش را به سمت هر پنجره پرتاب می‌کند.
این عروسان عور رعنا را
بر سر از آب چادر اندازد
هوش مصنوعی: عروسان زیبا و دلربا به قدری جذاب هستند که چادر بر روی سرشان به زیبایی می‌افتد.
زاهد آسا سجادهٔ زربفت
بر سر کوه و کردر اندازد
هوش مصنوعی: زاهد با زندگی ساده و زهد خود، یک فرش زربفت را بر روی بلندی کوه می‌افکند.
گنبد پیر سبحه‌های بلور
در مغاک مقعر اندازد
هوش مصنوعی: گنبد کهن، مانند مرواریدهای شفاف در عمق تیره و تار افشانه می‌شود.
آهمن سازد آتش پیکان
تا در این دیو، گوهر اندازد
هوش مصنوعی: آدمی با آتش احساسات و دردهایش در این دیو، جواهر و ارزش‌ها را نمایان می‌کند.
سنگ در آبگینه خانهٔ چرخ
این دل غصه پرور اندازد
هوش مصنوعی: در خانه‌ای که دل را غم و اندوه پر کرده، سنگی در آبگینه می‌افتد.
آتش اندر خزینه خانهٔ دل
چرخ ناکس برآور اندازد
هوش مصنوعی: آتش در گنجینهٔ دل حضور دارد و تقدیر نامساعد می‌تواند آن را شعله‌ور کند.
گله از چرخ نیست از بخت است
که مرا بخت در سر اندازد
هوش مصنوعی: من از گردش چرخ تقدیر شکایت ندارم، مشکل از بخت من است که مرا به بدشانسی می‌اندازد.
یوسف از گرگ چون کند نالش
که به چاهش برادر اندازد
هوش مصنوعی: یوسف چگونه می‌تواند از گرگ شکایت کند وقتی که برادرش او را به چاه انداخته است؟
دم خاقانی ار ملک شنود
جان به خاقان اکبر اندازد
هوش مصنوعی: اگر ملک خاقانی را بشنود، جان به خاقان بزرگ خواهد انداخت.
فلک ار خلعت بقا برد
بر قد شاه صفدر اندازد
هوش مصنوعی: اگر آسمان لباس جاودانگی را بر دوش شاه صفدر بیفکند، بسیار زیبا و شایسته خواهد بود.
شاه ایران مظفر الدین آن
کز سر کسری افسر اندازد
هوش مصنوعی: شاه ایران مظفر الدین، که تاجی به بزرگی تاج‌های پادشاهان قدیم بر سر دارد، با شکوه و عظمت، همچون سلاطین بزرگ تاریخ، در عرصه‌ی قدرت و حکومت خود را نمایان می‌سازد.
نفس بلبلان مجلس او
زین غزل شکر تر اندازد
هوش مصنوعی: صدای بلبل‌ها در مجلس او، با این غزل شیرین‌تر و خوش‌تر می‌شود.