گنجور

شمارهٔ ۲۹ - در مدح دستور اعظم مختار الدین

دل صید زلف اوست به خون در نکوتر است
وان صید کان اوست نگون‌سر نکوتر است
برد آب سنگ من، من از آن سنگ دربرم
عاشق چو آب و سنگ ببر در نکوتر است
رنجور سینه‌ام لب و زلفش دوای من
کاین درد را بنفشه به شکر نکوتر است
در چشمش آب نی و رخ از شرم خوی زده
بادام خشک خوش تر و گل، تر نکوتر است
خوی بدش که بازستاند مرا ز من
آن خوی بد ز هرچه نکوتر نکوتر است
در تخته‌نرد عشق فتادم به دستخون
مهره به دست و خانه به ششدر نکوتر است
امسال نوبر دل خاقانی است عشق
خوش میوه‌ای است عشق و به نوبر نکوتر است
خاقانیا زر و زر ازین شعر و شعر چند
شعر ارچه کیمیاست ازو زر نکوتر است
طبعت که کیمیای زر روزگار از اوست
بر صدر روزگار ثناگر نکوتر است
دستور اعظم افسر دارندگان ملک
کز ظل عرش بر سرش افسر نکوتر است
مختار دین نظام ممالک که رای او
از آسمان قوی‌تر و ز اختر نکوتر است
راز عقول و مشکل ارواح کشف اوست
اسرار علم مطلقش از بر نکوتر است
هست آفتاب دولت سلجوقیان به عدل
اکسیر گنج ملک به گوهر نکوتر است
در عهد این خلف دل اسلافش از شرف
بر قبهٔ مسیح مجاور نکوتر است
مختار، گوهر آمد و اسلافش آفتاب
از آفتاب، زادن گوهر نکوتر است
بر افسر ملوک نشاندش سپهر از آنک
فرزند آفتاب بر افسر نکوتر است
در خطبهٔ کرم لقبش صدر عالم است
بر مهر ملک صدر مظفر نکوتر است
سنگی است حلم او که نگردد ز سیل خشم
آن سنگ در ترازوی محشر نکوتر است
محضر کنم که او ظفر دین مصطفاست
عدلش پی گواهی محضر نکوتر است
دین چیست عدل پس تو در عدل کوب از آنک
عدل از پی نجات تو رهبر نکوتر است
عدل است و بس کلید در هشتم بهشت
کز عدل بر گشادن این در نکوتر است
عدل است و دین دوگانه ز یک مادر آمده
فهرست ملک ازین دو برادر نکوتر است
هرجا که عدل سایه کند رخت دین بنه
کاین سایبان ز طوبی اخضر نکوتر است
هرجا که عدل خیمه زند کوس دین بزن
کاین نوبتی ز چرخ مدور نکوتر است
هر که از تف سموم بیابان ظلم جست
عدلش سقای برکهٔ کوثر نکوتر است
سر سامی است عالم و عدل است نضج او
نضج از دوای عافیت آور نکوتر است
تاریخ کیقباد نخواندی که در سیر
عدلش ز فضل عاطفه گستر نکوتر است
احکام کسروی نشنیدی که در سمر
عدلش ز عقل مملکه پرور نکوتر است
افسانه شد حدیث فریدون و بیوراسب
زآن هر دوان کدام به مخبر نکوتر است
این داد کرد و آن ستم آورد عاقبت
هم حال دادگر ز ستمگر نکوتر است
امروز عدل بر در مختار دان و بس
ایدر طلب که این طلب ایدر نکوتر است
کسری و جعفری است که یک قطره همتش
از هفت بحر کسری و جعفر نکوتر است
از خواجهٔ زمین و درت هفتم آسمان
در سایهٔ تو چارم کشور نکوتر است
از خواجگی چه فخر تو را کز کمال قدر
هر حاجبت ز خواجهٔ سنجر نکوتر است
شهباز ملکی و ز پی نامه بردنت
سیمرغ در محل کبوتر نکوتر است
آذین باغ دولت و هارون درگهت
از قصر قیصریه و قیصر نکوتر است
ای حیدر زمانه به کلک چو ذوالفقار
نام فلک به صدر تو قنبر نکوتر است
خاقانیی که نایب حسان مصطفی است
مداح بارگاه تو حیدر نکوتر است
جاندار تو رضای حق است و دعای خلق
کاین دو ز صد سریت لشکر نکوتر است
در ناف عالمی دل ما جای مهر توست
جای ملک میان معسکر نکوتر است
از یاد کرد نام تو کام سخنوران
چون نکهت مسیح معطر نکوتر است
چون آستین مریمی و جیب عیسوی
از خلق تو زمانه معنبر نکوتر است
ای صدر ملک و صاحب عالم، ثنای تو
از هر کسی نکوست ز چاکر نکوتر است
تو داوری و ما همه مظلوم روزگار
مظلوم در حمایت داور نکوتر است
عادل غضنفری تو و پروانهٔ تو من
پروانه در پناه غضنفر نکوتر است
من خضر دانشم تو سکندر سیاستی
هر چند خضر پیش سکندر نکوتر است
لیکن چو آب روزی خضر از مسافری است
عزم مسافران به سفر در نکوتر است
دارد سر و تنم سر و پای دل و هوات
تشریف تو سلاح تن و سر نکوتر است
از رنگ رنگ خلعه که فرموده‌ای مرا
خانه‌ام ز کارخانهٔ آزر نکوتر است
دستار خز و جبهٔ خارا نکوست لیک
تشریف وعده دادن استر نکوتر است
آن بس بس غضایری از بخشش ملک
اینجا ز هر معانی در خور نکوتر است
بس بس گلاب جود که دریا فشانده‌ای
غرقه شدم سفینه و معبر نکوتر است
رهواری سفینه چه بینی که گاه غرق
بهر صلاح لنگی لنگر نکوتر است
سوگند می‌دهم به خدایت که بس کنی
گرچه عطا چو عمر مکرر نکوتر است
هرچند کن عطای موفا شگرف بود
دانند کاین ثنای موفر نکوتر است
گرچه نکوست بخشش و لطف و هوا و ابر
شکر زبان لالهٔ احمر نکوتر است
در شکر کردن از زر خورشید و سیم ماه
آن زر و سیم بر سر عبهر نکوتر است
گر ابر کرد مجمر زرین ز زرد گل
احسنت مرغ از آن زر مجمر نکوتر است
ساق گیاست شبه زبانی به شکر ابر
شکر گیا ز ابر مکدر نکوتر است
خوش طبعم از عطات ولی زرد رخ ز شرم
حلوا بخوان خواجه مزعفر نکوتر است
بیمارم از دل و دم سردم مزور است
بیمار را مگو که مزور نکوتر است
بیمار دل بخورد مزور نمی‌رسد
کورا دوا مفرح اکبر نکوتر است
گفتم به ترک این طرف و قبله ساختم
عرضی که از یقین مصور نکوتر است
راهب که دست داشت ز صد نور بر جهان
شمع شبش ز چوب صنوبر نکوتر است
گرچه نکوست رزق فراخ از قضا ولیک
قانع شدن به رزق مقدر نکوتر است
نی‌نی به دولت تو امیر سخن منم
عسکر کش من این نی عسگر نکوتر است
من در سخن عزیز جهانم به شرق و غرب
کز شرق و غرب نام سخنور نکوتر است
جانم به حشمت تو نه غم ناک، خرم است
کارم به همت تو نه بدتر نکوتر است
این شعر بر بدیهه ز من یادگار دار
کز نوعروس با زر و زیور نکوتر است
در غیبت آن قصیده که گفتم شگرف بود
در حضرت این قصیدهٔ دیگر نکوتر است
هستم عطارد این دو قصیده دو پیکر است
لاف عطاردت ز دو پیکر نکوتر است
جاوید عمر باش که ملک از تو یافت ساز
معمار باغ ملک معمر نکوتر است
باقی بمان که تا ابد از بخشش ازل
ملک زمانه بر تو مقرر نکوتر است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل صید زلف اوست به خون در نکوتر است
وان صید کان اوست نگون‌سر نکوتر است
هوش مصنوعی: دل مانند صید زلف آن معشوق است که با خون خود زیباتر می‌شود. اما آن صید که بنای از دست رفتن دارد، به مراتب زیباتر است.
برد آب سنگ من، من از آن سنگ دربرم
عاشق چو آب و سنگ ببر در نکوتر است
هوش مصنوعی: آب سنگ مرا برد، اما من از آن سنگ برمی‌خیزم. عشق من به آب و سنگ همچون این است که با آب و سنگ بروم، در کمال نیکویی.
رنجور سینه‌ام لب و زلفش دوای من
کاین درد را بنفشه به شکر نکوتر است
هوش مصنوعی: دلbroken و بیمار من به لب‌ها و موهای او درمانی دارد، زیرا این درد من را بنفشه، شیرین‌تر از شکر می‌آفریند.
در چشمش آب نی و رخ از شرم خوی زده
بادام خشک خوش تر و گل، تر نکوتر است
هوش مصنوعی: در چشمان او آبی نیست و چهره‌اش از خجالت دچار رنگ باختگی شده است. بادام خشکی که دیده می‌شود از گل نازک‌تری زیباتر است.
خوی بدش که بازستاند مرا ز من
آن خوی بد ز هرچه نکوتر نکوتر است
هوش مصنوعی: اگر خوی بد من باعث شود که من را از خودم جدا کند، این خصیصه بد از هر چیز خوب و نیکوتر است.
در تخته‌نرد عشق فتادم به دستخون
مهره به دست و خانه به ششدر نکوتر است
هوش مصنوعی: در بازی عشق همچون تخته‌نرد گرفتار شدم، مهره‌ها در دستانم است و خانه‌ای که در آن هستم، به زیبایی و خوبی شش‌در است.
امسال نوبر دل خاقانی است عشق
خوش میوه‌ای است عشق و به نوبر نکوتر است
هوش مصنوعی: امسال، عشق تازه‌ای برای خاقانی به وجود آمده است که بسیار شیرین و دلپذیر است و این عشق نسبت به سال‌های گذشته بهتر و زیباتر است.
خاقانیا زر و زر ازین شعر و شعر چند
شعر ارچه کیمیاست ازو زر نکوتر است
هوش مصنوعی: ای خاقانی، طلا و ثروت از شعر بیشتر ارزش دارد، زیرا هر چند شعر می‌تواند گرانبها به نظر برسد، اما در نهایت طلا از آن نیز باارزش‌تر است.
طبعت که کیمیای زر روزگار از اوست
بر صدر روزگار ثناگر نکوتر است
هوش مصنوعی: خوی و سرشت تو همچون کیمیای زر، ارزشمند و بی‌نظیر است و در میان روزگار، تو را به عنوان کسی که شایسته ستایش است، بالاتر قرار می‌دهد.
دستور اعظم افسر دارندگان ملک
کز ظل عرش بر سرش افسر نکوتر است
هوش مصنوعی: بزرگترین فرمانده که دارای قدرت و سلطنت است، تاجی بر سر دارد که از سایه عرش (آسمان) بر او سزاوارتر و زیباتر است.
مختار دین نظام ممالک که رای او
از آسمان قوی‌تر و ز اختر نکوتر است
هوش مصنوعی: مختار دین، قدرت و بنیاد حکومت‌هاست و نظر او از تصمیمات آسمانی مستحکم‌تر و از ستاره‌های خوش یمن بهتر و فراتر است.
راز عقول و مشکل ارواح کشف اوست
اسرار علم مطلقش از بر نکوتر است
هوش مصنوعی: او رازهای عقل و دشواری‌های روح را آشکار می‌کند و اسرار علم بی‌نظیر او از هر چیز دیگری برجسته‌تر و بهتر است.
هست آفتاب دولت سلجوقیان به عدل
اکسیر گنج ملک به گوهر نکوتر است
هوش مصنوعی: دولت سلجوقیان مانند آفتاب است و به دلیل عدالت، ارزش آن بیشتر از گنج‌های باارزش است. این نشان می‌دهد که عدالت و نیکوکاری، از ثروت و جواهرات باارزش‌تر هستند.
در عهد این خلف دل اسلافش از شرف
بر قبهٔ مسیح مجاور نکوتر است
هوش مصنوعی: در زمان این خلف، دل پیشینیانش از نظر شرافت و جایگاه، در کنار قبهٔ مسیح، بهتر و برتر است.
مختار، گوهر آمد و اسلافش آفتاب
از آفتاب، زادن گوهر نکوتر است
هوش مصنوعی: مختار، فرزندانش با ارزش و درخشان همچون آفتاب هستند و نسل‌های گذشته‌اش هم از او بهتر زاده شده‌اند.
بر افسر ملوک نشاندش سپهر از آنک
فرزند آفتاب بر افسر نکوتر است
هوش مصنوعی: آسمان تاجی بر سر پادشاهان قرار داده است، زیرا فرزند آفتاب (خورشید) بر تاج آن‌ها حاکم‌تر و زیباتر است.
در خطبهٔ کرم لقبش صدر عالم است
بر مهر ملک صدر مظفر نکوتر است
هوش مصنوعی: در سخنرانی دربارهٔ کرم، او را به عنوان بهترین موجودات معرفی می‌کنند و می‌گویند که بر روی سکه‌ای که نماد پادشاهی است، نام او زیباتر از دیگران نوشته شده است.
سنگی است حلم او که نگردد ز سیل خشم
آن سنگ در ترازوی محشر نکوتر است
هوش مصنوعی: حلم او مانند سنگی است که در برابر طوفان خشم تاب نمی‌آورد و در روز قیامت، در ترازوی سنجش، از همه بهتر خواهد بود.
محضر کنم که او ظفر دین مصطفاست
عدلش پی گواهی محضر نکوتر است
هوش مصنوعی: من به شما می‌گویم که او کسی است که در دین محمد (ص) پیروز است و عدالت او به قدری برجسته و شایسته گواهی است که به آن اعتبار بیشتری می‌بخشد.
دین چیست عدل پس تو در عدل کوب از آنک
عدل از پی نجات تو رهبر نکوتر است
هوش مصنوعی: عدالت اساس دین است؛ بنابراین در جستجوی عدالت باش، زیرا عدالت راهی است که تو را به رستگاری می‌رساند و بهترین هدایتگر توست.
عدل است و بس کلید در هشتم بهشت
کز عدل بر گشادن این در نکوتر است
هوش مصنوعی: عدالت تنها چیزی است که می‌تواند درب هشتم بهشت را بگشاید و این در به واسطه عدالت به طرز بهتری باز می‌شود.
عدل است و دین دوگانه ز یک مادر آمده
فهرست ملک ازین دو برادر نکوتر است
هوش مصنوعی: عدل و دین از یک منبع سرچشمه گرفته‌اند، و لیست خوب‌ها و نیکوها از این دو مفهوم به دست می‌آید و بهتر است.
هرجا که عدل سایه کند رخت دین بنه
کاین سایبان ز طوبی اخضر نکوتر است
هوش مصنوعی: هر جا که عدالت برقرار شود، باید دین خود را در آنجا قرار دهیم. چون این سایه‌ای که در آن عدالت وجود دارد، از سایه درخت طوبی که نیکوتر است، بهتر و زیباتر است.
هرجا که عدل خیمه زند کوس دین بزن
کاین نوبتی ز چرخ مدور نکوتر است
هوش مصنوعی: هرجایی که انصاف و عدالت برقرار باشد، باید به صدا درآمدن اصول دینی را جشن گرفت، زیرا این دوره‌ای که در گردش زمان می‌آید، از هر چیزی بهتر است.
هر که از تف سموم بیابان ظلم جست
عدلش سقای برکهٔ کوثر نکوتر است
هوش مصنوعی: هر کسی که از داغ و آزار ظلم در بیابان رنج ببیند، عدالت او با عطوفت و نیکی بیشتر از آب آشامیدنی در برکهٔ کوثر خواهد بود.
سر سامی است عالم و عدل است نضج او
نضج از دوای عافیت آور نکوتر است
هوش مصنوعی: جهان پر از حکمت و دانش است و عدالت در آن به اوج خود رسیده است. این عدالت و دانش همانند دارویی است که سلامتی و کمال را به ارمغان می‌آورد و از هر چیزی بهتر و نیکوتر است.
تاریخ کیقباد نخواندی که در سیر
عدلش ز فضل عاطفه گستر نکوتر است
هوش مصنوعی: آیا قصه‌ی کیقباد را نخوانده‌ای که در دوران حکومتش، عدالتش به اندازه‌ای بود که فضیلت و مهربانی را در اوج خود به نمایش می‌گذاشت؟
احکام کسروی نشنیدی که در سمر
عدلش ز عقل مملکه پرور نکوتر است
هوش مصنوعی: آیا دربارهٔ نظریات کسروی چیزی شنیده‌ای؟ او به این نکته اشاره دارد که عدالت او از عقل و خردی که در ادارهٔ مملکت وجود دارد، بهتر و بالاتر است.
افسانه شد حدیث فریدون و بیوراسب
زآن هر دوان کدام به مخبر نکوتر است
هوش مصنوعی: داستان فریدون و بیوراسب تبدیل به افسانه شده است. حالا باید دید کدام یک از آن‌ها داستان را بهتر نقل کرده است.
این داد کرد و آن ستم آورد عاقبت
هم حال دادگر ز ستمگر نکوتر است
هوش مصنوعی: اینکه یکی درستکاری کرده و دیگری ظلم کرده، در نهایت وضعیت شخص نیکوکار از آن ظالم بهتر خواهد بود.
امروز عدل بر در مختار دان و بس
ایدر طلب که این طلب ایدر نکوتر است
هوش مصنوعی: امروز باید از فردی قضاوت و انصاف را بخواهی و تنها بر او تکیه کنی، زیرا طلب و خواسته‌ای که در اینجا وجود دارد، بهتر و ارزشمندتر از آن است که در جاهای دیگر به دنبالش باشی.
کسری و جعفری است که یک قطره همتش
از هفت بحر کسری و جعفر نکوتر است
هوش مصنوعی: کسری و جعفری به افرادی اشاره دارد که با وجود عظمت و بزرگی خود، در مقایسه با همت و اراده افراد دیگر، ناچیز به نظر می‌رسند. در واقع، تنها یک قطره از همت و اراده آن افراد، ارزشمندتر از هفت دریا از ویژگی‌های دیگران است.
از خواجهٔ زمین و درت هفتم آسمان
در سایهٔ تو چارم کشور نکوتر است
هوش مصنوعی: در زیر سایه تو، کشور من برتر از همه است و به تو می‌نازید. تو همچون یک بزرگ و دارای مقام، از زمین تا آسمان را تحت تاثیر خود قرار داده‌ای.
از خواجگی چه فخر تو را کز کمال قدر
هر حاجبت ز خواجهٔ سنجر نکوتر است
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و عنوانی که داری، نباید به خودت افتخار کنی، چرا که آنچه بر تو می‌افزاید، از ارزش و مقام هر کسی بیشتر است.
شهباز ملکی و ز پی نامه بردنت
سیمرغ در محل کبوتر نکوتر است
هوش مصنوعی: شهباز فرشته‌ای است که برای تو حامل پیام می‌شود، در حالی که سیمرغ (پرنده‌ای افسانه‌ای) در محلی که کبوتر قرار دارد، زیباتر است.
آذین باغ دولت و هارون درگهت
از قصر قیصریه و قیصر نکوتر است
هوش مصنوعی: باغی که به نعمت و خوشحالی آراسته شده، و کاخ هارون برتری بیشتری نسبت به قصر قیصر دارد و زیباتر است.
ای حیدر زمانه به کلک چو ذوالفقار
نام فلک به صدر تو قنبر نکوتر است
هوش مصنوعی: ای حیدر زمانه، قلمی مانند ذوالفقار داری و نام تو بر فراز آسمان از هر چیز زیباتر است.
خاقانیی که نایب حسان مصطفی است
مداح بارگاه تو حیدر نکوتر است
هوش مصنوعی: خاقانی، شاعر برجسته‌ای که در حقیقت جانشین حسان بن ثابت، شاعر معروف پیامبر، محسوب می‌شود، درباره تو، حیدر، بهتر از هر مداح دیگری شعر می‌سراید و او را ستایش می‌کند.
جاندار تو رضای حق است و دعای خلق
کاین دو ز صد سریت لشکر نکوتر است
هوش مصنوعی: خوشنودی خداوند و دعای مردم برای تو از هر نیرویی قوی‌تر و بهتر است.
در ناف عالمی دل ما جای مهر توست
جای ملک میان معسکر نکوتر است
هوش مصنوعی: در دل ما عشق و محبت تو جای دارد و این جایگاه از هر ملک و مقام دیگری در جهان deارای ارزش بالاتری است.
از یاد کرد نام تو کام سخنوران
چون نکهت مسیح معطر نکوتر است
هوش مصنوعی: ذکر نام تو برای سخنوران شیرین‌تر و خوشبوتر از عطر مریم است.
چون آستین مریمی و جیب عیسوی
از خلق تو زمانه معنبر نکوتر است
هوش مصنوعی: چون آستینی که خاص مریم است و جبی که متعلق به عیسی است، در مقایسه با مردم این زمان، تو را بهتر و نیکوتر می‌سازد.
ای صدر ملک و صاحب عالم، ثنای تو
از هر کسی نکوست ز چاکر نکوتر است
هوش مصنوعی: ای کسی که در اوج مقام و عظمت هستی، ستایش تو از هر کس دیگر بهتر و زیباتر است و حتی از ستایش کنندگان نیز برتر است.
تو داوری و ما همه مظلوم روزگار
مظلوم در حمایت داور نکوتر است
هوش مصنوعی: تو قاضی هستی و ما همه در این دوران به نوعی تحت ستم قرار گرفته‌ایم. در چنین شرایطی، حمایت یک قاضی خوب بسیار ارزشمندتر به نظر می‌رسد.
عادل غضنفری تو و پروانهٔ تو من
پروانه در پناه غضنفر نکوتر است
هوش مصنوعی: تو عادل و نیرومند هستی و من مانند پروانه‌ای هستم که به دور تو می‌چرخد. در واقع، من در سایه‌ی وجود تو به بهترین شکل زندگی می‌کنم.
من خضر دانشم تو سکندر سیاستی
هر چند خضر پیش سکندر نکوتر است
هوش مصنوعی: من در علم و دانش مانند خضر هستم و تو در سیاست مانند سکندر. هر چند که خضر از سکندر در دانش برتر است.
لیکن چو آب روزی خضر از مسافری است
عزم مسافران به سفر در نکوتر است
هوش مصنوعی: اما مانند آب، که روزی به خضر می‌رسد، مسافران برای سفر عزم و نیت بهتری دارند.
دارد سر و تنم سر و پای دل و هوات
تشریف تو سلاح تن و سر نکوتر است
هوش مصنوعی: بدن و جانم مشتاق تو هستند و حضور تو برایم از هر سلاح و قدرتی مهم‌تر و ارزشمندتر است.
از رنگ رنگ خلعه که فرموده‌ای مرا
خانه‌ام ز کارخانهٔ آزر نکوتر است
هوش مصنوعی: از تنوع رنگ‌ها و زیبایی‌هایی که در اینجا وجود دارد، می‌توان گفت که خانه‌ام بهتر از خانه‌ای است که آزر ساخته است.
دستار خز و جبهٔ خارا نکوست لیک
تشریف وعده دادن استر نکوتر است
هوش مصنوعی: پوشیدن لباس‌های گرانبها و زیبا خوب است، اما وعده و دوستی که با آن همراه است، ارزش و زیبایی بیشتری دارد.
آن بس بس غضایری از بخشش ملک
اینجا ز هر معانی در خور نکوتر است
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به ارزشیابی ویژگی‌های مثبت و فضایل مربوط به داستان یا موضوعی خاص اشاره دارد. گفته می‌شود که صفات و ویژگی‌های خوب این موضوع به قدری باارزش و متمایز است که از دیگر معانی و نکات، از نظر نیکو بودن، بالاتر و برتر است. در واقع، احساس می‌شود که این ویژگی‌ها درخششی خاص دارند و به نوعی تمام خوبی‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند.
بس بس گلاب جود که دریا فشانده‌ای
غرقه شدم سفینه و معبر نکوتر است
هوش مصنوعی: خود را غرق در نعمت‌ها و بخشندگی‌های تو می‌بینم، مانند دریا که زیبایی‌اش را منتشر کرده است؛ ناوگان من در این محبت غرق شده و راهی بهتر از آن نمی‌توان یافت.
رهواری سفینه چه بینی که گاه غرق
بهر صلاح لنگی لنگر نکوتر است
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، گاهی برای رسیدن به هدفی بهتر، لازم است که با مشکلات و خطراتی روبرو شویم. مثل یک کشتی که در دریا با وجود طوفان و خطر غرق شدن، در تلاش است تا به مقصدش برسد و ممکن است این وضعیت به نفع او باشد.
سوگند می‌دهم به خدایت که بس کنی
گرچه عطا چو عمر مکرر نکوتر است
هوش مصنوعی: به خدا قسم می‌خورم که به عوض ادامه دادن، بهتر است که کوتاه بیایی، حتی اگر بخشش‌های تو همچون عمر طولانی و خوب باشد.
هرچند کن عطای موفا شگرف بود
دانند کاین ثنای موفر نکوتر است
هوش مصنوعی: هرچند که کلام و بیان زیبا و شگفت‌انگیز است، اما همگان می‌دانند که ستایش و تمجید از خوبی‌ها، ارزش و زیبایی بیشتری دارد.
گرچه نکوست بخشش و لطف و هوا و ابر
شکر زبان لالهٔ احمر نکوتر است
هوش مصنوعی: هرچند که بخشش و لطف و محبت خوب هستند، اما سخنِ گل سرخ (لالهٔ احمر) زیباتر و دلنشین‌تر است.
در شکر کردن از زر خورشید و سیم ماه
آن زر و سیم بر سر عبهر نکوتر است
هوش مصنوعی: در سپاس‌گزاری از زیبایی‌های خورشید و ماه، باید گفت که این زیبایی‌ها از مواد گران‌بها همچون طلا و نقره نیز برتر و ارزشمندتر هستند.
گر ابر کرد مجمر زرین ز زرد گل
احسنت مرغ از آن زر مجمر نکوتر است
هوش مصنوعی: اگر ابر، ظرف طلایی زرد را پر کند، خوشا به حال پرنده‌ای که از آن ظرف طلا بهتر است.
ساق گیاست شبه زبانی به شکر ابر
شکر گیا ز ابر مکدر نکوتر است
هوش مصنوعی: ساقه‌های گیاهان مانند زبان شیرین هستند و طعم شکر را به یاد می‌آورند. عطر گل‌ها که از ابرها نشأت می‌گیرد، از ابرهای تیره و ابری که باعث بارش باران می‌شوند، خوشبوتر و دل‌چسب‌تر است.
خوش طبعم از عطات ولی زرد رخ ز شرم
حلوا بخوان خواجه مزعفر نکوتر است
هوش مصنوعی: من به دلیل خوش‌مزاجی خودم از بخشش‌های تو لذت می‌برم، اما رنگ رخسارم زرد است. از شرم به‌گونه‌ای هستم که مانند حلوا نالا می‌کنم. ای آقای مزعفر، از من بهتر هم وجود دارد.
بیمارم از دل و دم سردم مزور است
بیمار را مگو که مزور نکوتر است
هوش مصنوعی: من از بیماری رنج می‌برم و دل و جانم سرد و بی‌هیجان است. به بیمار نگویید که در پنهان، حال او بهتر خواهد بود.
بیمار دل بخورد مزور نمی‌رسد
کورا دوا مفرح اکبر نکوتر است
هوش مصنوعی: دل بیمار و رنجور، به درمانی که از دل و روحش دور باشد، پاسخ نمی‌دهد. بهتر است درمانی را جستجو کنیم که از عمق وجود انسان نشأت بگیرد و حقیقی‌تر و مؤثرتر باشد.
گفتم به ترک این طرف و قبله ساختم
عرضی که از یقین مصور نکوتر است
هوش مصنوعی: گفتم که دیگر به این سمت و سو نروم و در قبله‌ای دیگر درخواست کردم که تصویری از حقیقتی درست کنم که از یقین، زیباتر و بهتر باشد.
راهب که دست داشت ز صد نور بر جهان
شمع شبش ز چوب صنوبر نکوتر است
هوش مصنوعی: راهبی که با هزاران نور به دنیا آمده، شمع شبش از چوب درخت صنوبر بهتر است.
گرچه نکوست رزق فراخ از قضا ولیک
قانع شدن به رزق مقدر نکوتر است
هوش مصنوعی: هرچند که روزی فراوان و خوب است، اما راضی بودن به آنچه مقدر شده، بهتر از آن است.
نی‌نی به دولت تو امیر سخن منم
عسکر کش من این نی عسگر نکوتر است
هوش مصنوعی: من در اینجا با تو صحبت می‌کنم و می‌گویم که من نی نیستم، بلکه با نیِ تو به گفتگو پرداخته‌ام. نی که به دست من است، زیباتر و بهتر از هر چیز دیگری است.
من در سخن عزیز جهانم به شرق و غرب
کز شرق و غرب نام سخنور نکوتر است
هوش مصنوعی: من در سخن گفتن در تمام جهان دارای ارزش و اهمیت هستم، به طوری که نام من در شرق و غرب بهتر از دیگران شناخته می‌شود.
جانم به حشمت تو نه غم ناک، خرم است
کارم به همت تو نه بدتر نکوتر است
هوش مصنوعی: عزیزم، به خاطر بزرگی تو غم و اندوهی ندارم. با تلاش و کوشش تو، کارهای من خوب و خوشحال‌کننده است و از این بابت می‌توانم بگویم که اوضاع بیشتر از آنچه فکر می‌کردم، بهتر است.
این شعر بر بدیهه ز من یادگار دار
کز نوعروس با زر و زیور نکوتر است
هوش مصنوعی: این شعر را به عنوان یادگاری از من قبول کن، زیرا از نوعروس با جواهرات و زرق و برق بیشتر به دل می‌نشیند.
در غیبت آن قصیده که گفتم شگرف بود
در حضرت این قصیدهٔ دیگر نکوتر است
هوش مصنوعی: در غیاب آن شعر زیبا که پیشتر سروده بودم، این شعر دیگر که اکنون ارائه می‌دهم، بهتر و زیباتر است.
هستم عطارد این دو قصیده دو پیکر است
لاف عطاردت ز دو پیکر نکوتر است
هوش مصنوعی: من عطارد هستم و این دو قصیده وجود من را نشان می‌دهد. صحبت از عطارد تو از این دو شکل زیباتر است.
جاوید عمر باش که ملک از تو یافت ساز
معمار باغ ملک معمر نکوتر است
هوش مصنوعی: عمر را به گونه‌ای سپری کن که همچون حاکمی باشی که ملک و سرزمینش را از تو به ارث می‌برد. ساختمانی که معمار برای باغ سلطنتی می‌سازد، اگر عمر تو جاوید باشد، زیباتر و با ارزش‌تر خواهد بود.
باقی بمان که تا ابد از بخشش ازل
ملک زمانه بر تو مقرر نکوتر است
هوش مصنوعی: باقی بمان تا همیشه از نعمت‌ها و بخشش‌های جاودانی که از طرف خداوند به تو ارزانی می‌شود، بهره‌مند شوی.

حاشیه ها

1392/04/21 01:07
امین کیخا

نضج لغتی معمولی با کاربرد روزانه در عربی است برای رشد کردن بجای لغت grown up یعنی بزرگتر ها به کار می رود می گویند ناضج یعنی بزرگسال . به فارسی بالیدن یعنی رشد کردن خود رشد کردن از رستن ساخته شده است در لغت رستم پیدا ست ، رست بعلاوه تهم بوده است یعنی سفت رسته ،استوار روییده ، زهی شکر فارسی

1392/04/21 01:07
امین کیخا

فربالیدن برای تکامل و یا development به کار می رود . ع

1398/02/04 09:05

بیت 4
در چشمش آب نی و رخ از شرم خوی زده بادم خشک خوش تر و گل، تر نکوتر است
در مصرع دوم کلمه "بادم" اشکال تایپی دارد و "بادام" صحیح است.