گنجور

شمارهٔ ۳۰ - وله ایضا

رستم و بهرام را بهم چه مصاف است
این دو خلف را بهم چه خشم و خلاف است
مایهٔ سودا در این صداع چه چیز است
سود محاکا در این حدیث چه لاف است
معجز این گر نهنگ بحر فشان است
حجت آن اژدهای کوه شکاف است
از پی یک صره‌ای ز سیم و زر زرد
بر دو محک سپیدشان چه مصاف است
هر دو چو صبح از عمود گنبد کافند
صبح بلی از عمود گنبد کاف است
آب زدند آسیای کام ز کینه
کینه چه دارند کاسیا به کفاف است
هر دو الوفند و از سر دو الفشان
از پی میم است جنگ نز پی کاف است
بر در تسعین کنند جنگ شبان روز
درگه عشرین ز جنگ هر دو معاف است
گر ز یک انگشتری خاصهٔ جمشید
دیو چهارم به پیششان به طواف است
دیو دلی می‌کنند بر سر خاتم
خاتم جمشید داشتن نه گزاف است
ناف بر این شغلشان زده است زمانه
خاک چنین شغل خون آهوی ناف است
بس کن خاقانیا مطایبه زیرا
باطن او درد و ظاهرش همه صاف است
ساحری از قاف تا به قاف تو داری
مشرق و مغرب تو را دو نقطهٔ قاف است
قبلهٔ هرکس کسی است قبلهٔ جانت
تاج سر خاندان عبد مناف است
بر شعرا نطق شد حرام به دورت
سحر حلال آنکه با دم تو مضاف است
بافتن ریسمان نه معجزه باشد
معجز داود بین که آهن باف است

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رستم و بهرام را بهم چه مصاف است
این دو خلف را بهم چه خشم و خلاف است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که رستم و بهرام که دو قهرمان بزرگ و نامدار هستند، چه جدالی با یکدیگر دارند؟ این دو نسل جدید و جوان چگونه با یکدیگر دچار خشم و اختلاف می‌شوند؟
مایهٔ سودا در این صداع چه چیز است
سود محاکا در این حدیث چه لاف است
هوش مصنوعی: این دو مصرع به نوعی به دو موضوع متفاوت اشاره دارد. نخست، به احساس غم و پریشانی درونی که نمی‌دانیم ریشه‌اش چیست، و دوم، به این موضوع که در گفتگوها و داستان‌ها گاهی مفاهیم یا ادعاهایی وجود دارد که ممکن است واقعی یا معتبر نباشند. در مجموع، این ابیات به جستجوی حقیقت در شرایط نامشخص و ابهام اشاره دارند.
معجز این گر نهنگ بحر فشان است
حجت آن اژدهای کوه شکاف است
هوش مصنوعی: اگر این نهنگ دریا به طرز شگفت‌انگیزی درخشش دارد، وجود اژدهای کوهی که در دل کوه‌ها قرار دارد، دلیل و نشان بر حقانیت اوست.
از پی یک صره‌ای ز سیم و زر زرد
بر دو محک سپیدشان چه مصاف است
هوش مصنوعی: پس از یک تکه از نقره و طلا، نبردی بین دو سنگ سفید رخ می‌دهد.
هر دو چو صبح از عمود گنبد کافند
صبح بلی از عمود گنبد کاف است
هوش مصنوعی: هر دو مانند صبحی هستند که از سمت عمود گنبد بیرون می‌آید. بله، صبحی که از عمود گنبد می‌تابد، واقعاً روشن و زیباست.
آب زدند آسیای کام ز کینه
کینه چه دارند کاسیا به کفاف است
هوش مصنوعی: آب را به آسیاب جاری کردند تا به خاطر کینه‌هایشان، کام و خواسته‌های خود را برآورده سازند؛ اما می‌توان به اندازه‌ای که نیاز است از آن بهره برد.
هر دو الوفند و از سر دو الفشان
از پی میم است جنگ نز پی کاف است
هوش مصنوعی: هر دو «الف» در واژه‌ها به هم نزدیکند و به دنبال «میم» در کلمات هستند، اما بر سر «کاف» نمی‌جنگند.
بر در تسعین کنند جنگ شبان روز
درگه عشرین ز جنگ هر دو معاف است
هوش مصنوعی: در برابر نود، روز و شب جنگ و نبرد ادامه دارد، اما در آستانه‌ ده، هر دو از جنگ معاف هستند.
گر ز یک انگشتری خاصهٔ جمشید
دیو چهارم به پیششان به طواف است
هوش مصنوعی: اگر انگشتری خاص از جمشید دیو چهارم در پیش آن‌ها باشد، به دور آن‌ها می‌چرخد و به احترامشان به دورشان می‌گردد.
دیو دلی می‌کنند بر سر خاتم
خاتم جمشید داشتن نه گزاف است
هوش مصنوعی: افرادی که قلبی ناپاک دارند، با داشتن خاتم جمشید، قدرت و نفوذ خود را به رخ می‌کشند و این موضوع بی‌دلیل نیست.
ناف بر این شغلشان زده است زمانه
خاک چنین شغل خون آهوی ناف است
هوش مصنوعی: زمانه به این کارشان چنان بی‌رحمانه پرداخته که این شغل، به مانند زخمی بر دل آهو، فقط خون و غم به همراه دارد.
بس کن خاقانیا مطایبه زیرا
باطن او درد و ظاهرش همه صاف است
هوش مصنوعی: بس کن ای خاقان، دیگر شوخی نکن؛ زیرا درون او پر از درد و ناراحتی است، در حالی که ظاهرش کاملاً صفا و آرامش دارد.
ساحری از قاف تا به قاف تو داری
مشرق و مغرب تو را دو نقطهٔ قاف است
هوش مصنوعی: ساحری که به تمام دنیا مسلط است، نقاط مشرق و مغرب تو هر یک در دو قسمت قاف قرار دارند.
قبلهٔ هرکس کسی است قبلهٔ جانت
تاج سر خاندان عبد مناف است
هوش مصنوعی: هر فردی برای خود هدف و مرادی دارد، و هدف والای تو، بزرگ خاندان عبد مناف است که ارزش و مقام بلندی دارد.
بر شعرا نطق شد حرام به دورت
سحر حلال آنکه با دم تو مضاف است
هوش مصنوعی: سخن گفتن برای شاعران ممنوع شد، اما در دور و برت، سحر و جادو حلال است، چون همه چیز با وجود تو معنا می‌یابد.
بافتن ریسمان نه معجزه باشد
معجز داود بین که آهن باف است
هوش مصنوعی: بافتن ریسمان کار سختی نیست، بلکه می‌توان به قدرت و مهارت داود پیامبر اشاره کرد که می‌توانسته آهن را به شکل‌های مختلف درآورد و از آن استفاده کند.

حاشیه ها

1398/02/04 15:05

این قصیده بر وزن مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع یعنی بر وزن منسرح مطوی منحور سروده شده است. اما یعضی مصرع های آن بر وزن مفتعلن فاعلن مفتعلن فع می باشد و فاعلن از مفعولاتُ مکشوف می باشد. مانند این مصرع
هر دو الوفند و از سَر دو اَلِفشان ؛ هردو الوفند و از (مفتعلن فاعلن) سَر دو اَلِفشان (مفتعلن فع)

1398/02/04 15:05

بس کن خاقانیا مطایبه زیرا باطن او درد و ظاهرش همه صاف است
از مفهوم این بیت چنین مستفاد می شود بعض از حروف الفبا مانند کاف را که در ابیات بالا به کار برده مقصودش طنز بوده و کاف اول کلماتی بوده که مستهجن بوده و فقط حرف اول آن را برای اینکه خیلی خالی از نزاکت نباشد در شعرش آورده است. البته در بعضی موارد نیز شماره حروف در ابجد مرادش بوده است و خواسته کمی یا زیادی را بیان کند مثلا گفته جنگشان بر سر میم و کاف است. میم چهل است و کاف در حروف ابجذ بیست است. البته باز باید گفت المعنی فی بطن الشاعر.