گنجور

شمارهٔ ۲۲۲ - در مدح ابوالمظفر جلال الدین شروان شاه اخستان

بردار زلفش از رخ تا جان تازه بینی
وز نیم کشت غمزه‌اش قربان تازه بینی
یک سو فکن دو زلفش و ایمانت تازه گردان
کاندر حجاب کفرش ایمان تازه بینی
پروانهٔ غمش را هر دم به خون خلقی
شمشیر تیز یابی، فرمان تازه بینی
ترکان غمزهٔ او چون درکشند یاسج
در هر دلی که جویی پیکان تازه بینی
در مجلسی که بگذشت از یاد او حدیثی
در هر لب سفالین ریحان تازه بینی
هر دم ز برق خندش چون کرد بوسه باران
بر کشت‌زار عمرم باران تازه بینی
جانی به باد دستی بر خاک پایش افشان
کنگه مزید بر سر صد جان تازه بینی
خاقانیا در آتش سرمست شو ز عشقش
تا در میان آتش بستان تازه بینی
گر در ره عراقت دردی گذشت بر دل
ز اقبال شاه شروان درمان تازه بینی
چون ز آستان سلطان باز آمدی ممکن
در بارگاه خاقان امکان تازه بینی
جان‌بخش ابوالمظفر شاه اخستان که هر دم
با عهد او بقا را پیمان تازه بینی
عادل جلال دین آن کز فضل ذو الجلالش
بر دعوی ممالک، برهان تازه بینی
کعبه است حضرت او کز چار پای تختش
بیرون ز چار ارکان، ارکان تازه بینی
خود حضرتش جهانی است کز عنصر کمالش
برتر ز هفت بنیان، بنیان تازه بینی
در سایهٔ رکابش فتنه بخفت و دین را
در جذبهٔ عنانش جولان تازه بینی
بختش به صبح خیزی تا کوفت کوس دولت
گل‌بانگ کوس او را دستان تازه بینی
او جان عالم آمد در صحن عالم جان
چوگان و گوی او را میدان تازه بینی
خواهد سپهر کاندم خورشی گوی گردد
چون در کفش هلالی چوگان تازه بینی
صدرش چون باغ رضوان یاصفهٔ سلیمان
کز منطق الطیورش الحان تازه بینی
صف بسته خوان او را عقلی که چون سلیمان
بر کرسی دماغش سلطان تازه بینی
در خطبه شاه کیهان خوانیش گر بجویی
بر تخت طاقدیسش کیهان تازه بینی
زو عالم خرف را، برنای نغز یابی
زو گنبد کهن را، دوران تازه بینی
سر بر کن ای منوچهر از خاک تا پس از خود
ز اقبال بوالمظفر شروان تازه بینی
شروان مدائن آمد چون بنگری به حضرت
کسری وقت یابی، ایوان تازه بینی
یارب چه دولت او سرسامی است عالم
کز فتنه هر زمانش بحران تازه بینی
عیدی است پیش بزمش کز نزل آسمانی
چون دعوت مسیحش صد خوان تازه بینی
هست آسمان سیاست وز آفتاب فضلش
دی ماه بندگان را نیسان تازه بینی
ملکش بخلد ماند در هشت خلد ملکش
از ذات شهریاری رضوان تازه بینی
دستش به کان چه ماند کز لعل تاج شاهان
بر خاک درگه او صد کان تازه بینی
خصمش ز کم بقائی ماند به کرم پیله
کورا ز کردهٔ خود زندان تازه بینی
تیرش زحل بسوزد کز کام حوت گردون
بر قبضهٔ کمانش دندان تازه بینی
دریاست آستانش کز اشک داد خواهان
بر هر کران دریا مرجان تازه بینی
طفلی است شیرخواره بختش که در لب او
ناهید را به هر دم پستان تازه بینی
نوروز ران گشاده است از موکب جلالش
تا پیکر جهان را خندان تازه بینی
خورشید گویی از نو سالار خوان او شد
کورا ز ماهی اکنون بریان تازه بینی
شرح مناقبش را باد آسمان صحیفه
تا در کف عطارد دیوان تازه بینی
بادش کمال دولت تا هردم از کمالش
در ملک آل سامان، سامان تازه بینی
فهرست ملک بادا نامش که تا قیامت
زو نامهٔ کرم را، عنوان تازه بینی
خمسین الف بادا ثلث بقاش کز وی
بر اهل ربع مسکون احسان تازه بینی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بردار زلفش از رخ تا جان تازه بینی
وز نیم کشت غمزه‌اش قربان تازه بینی
هوش مصنوعی: اگر زلف او را از چهره‌اش برداری، احساس تازگی جان خواهی کرد و از نیم‌نگاه غمزه‌اش، قربانی عشق نوینی را مشاهده خواهی کرد.
یک سو فکن دو زلفش و ایمانت تازه گردان
کاندر حجاب کفرش ایمان تازه بینی
هوش مصنوعی: موهای زیبا و دلربای او را کنار بزن و ایمان خود را تازه کن، زیرا در پناه کفر او، ایمان نوینی را خواهی دید.
پروانهٔ غمش را هر دم به خون خلقی
شمشیر تیز یابی، فرمان تازه بینی
هوش مصنوعی: هر لحظه که غم او را می‌بینی، مانند پروانه‌ای می‌چرخد، و با تیزی شمشیر، به زندگی مردم آسیب می‌زند و تو در هر بار با واقعیتی جدید روبرو می‌شوی.
ترکان غمزهٔ او چون درکشند یاسج
در هر دلی که جویی پیکان تازه بینی
هوش مصنوعی: چشم‌های جذاب او مانند تیرهایی هستند که وقتی به دل کسی می‌زنند، عشق و احساسی تازه را در آن دل به وجود می‌آورند.
در مجلسی که بگذشت از یاد او حدیثی
در هر لب سفالین ریحان تازه بینی
هوش مصنوعی: در مجلسی که از یاد او می‌گذرد، هر کس از صحبت‌هایش بویی از گل‌های تازه‌ای که بر روی ظرف‌های سفالی نشسته است می‌دهد.
هر دم ز برق خندش چون کرد بوسه باران
بر کشت‌زار عمرم باران تازه بینی
هوش مصنوعی: هر لحظه که لبخند او مانند باران بر زمین زندگی‌ام می‌بارد، نویدهای تازه‌ای از حیات و شادی را به من می‌دهد.
جانی به باد دستی بر خاک پایش افشان
کنگه مزید بر سر صد جان تازه بینی
هوش مصنوعی: جانی را که با دست بر خاک پایش افشانده‌ای، مانند گرد و غبار، بر سر صد جان تازه خواهی دید.
خاقانیا در آتش سرمست شو ز عشقش
تا در میان آتش بستان تازه بینی
هوش مصنوعی: ای خاقان! در آتش عشق او سرشار از شادی شو، تا در دل این آتش، نسیم تازگی و زیبایی را احساس کنی.
گر در ره عراقت دردی گذشت بر دل
ز اقبال شاه شروان درمان تازه بینی
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق تو، دردی بر دل آدمی بیفتد، از خوشی و شایستگی شاه شروان، درمان جدیدی را خواهد دید.
چون ز آستان سلطان باز آمدی ممکن
در بارگاه خاقان امکان تازه بینی
هوش مصنوعی: زمانی که از درگاه پادشاه بیرون می‌آیی، ممکن است در بارگاه فرمانروای بزرگ، چیزهای جدید و شگفت‌انگیزی را ببینی.
جان‌بخش ابوالمظفر شاه اخستان که هر دم
با عهد او بقا را پیمان تازه بینی
هوش مصنوعی: جانی که به ابوالمظفر شاه اخستان بخشیده شده است، روز به روز با او پیمان تازه‌ای برای پایداری می‌بیند.
عادل جلال دین آن کز فضل ذو الجلالش
بر دعوی ممالک، برهان تازه بینی
هوش مصنوعی: عادل، جلال دین کسی است که با فضیلتی که از ذات بی‌نهایتش دارد، بر ادعای سلطنتش دلیل جدیدی را مشاهده می‌کنی.
کعبه است حضرت او کز چار پای تختش
بیرون ز چار ارکان، ارکان تازه بینی
هوش مصنوعی: حضرت او مانند کعبه است، که از چهارپایه‌اش بیرون آمده و اگر به او نگاه کنی، ارکان جدیدی می‌بینی که توجهت را جلب می‌کند.
خود حضرتش جهانی است کز عنصر کمالش
برتر ز هفت بنیان، بنیان تازه بینی
هوش مصنوعی: وجود خود او جهانی است که به خاطر کمالش، از هفت پایه‌ی هستی بالاتر و برتر می‌باشد و تو می‌توانی پایه‌ای نو را در آن مشاهده کنی.
در سایهٔ رکابش فتنه بخفت و دین را
در جذبهٔ عنانش جولان تازه بینی
هوش مصنوعی: در زیر حمایتش، مشکلات و فتنه‌ها آرام می‌گیرند و در قدرت او، دین و ایمان به تجدید حیات و نشاط می‌رسند.
بختش به صبح خیزی تا کوفت کوس دولت
گل‌بانگ کوس او را دستان تازه بینی
هوش مصنوعی: کسایی صبح زود بیدار شدن را به خوبی و شانس تعبیر می‌کند. وقتی صبح زود بیدار می‌شوی، دولت و خوشبختی به سراغت می‌آید و تو قدرت و توانایی بیشتری را در زندگی‌ات تجربه خواهی کرد. به این ترتیب، موفقیت‌ها و نعمت‌های جدیدی را خواهی دید و می‌توانی از آن‌ها بهره‌مند شوی.
او جان عالم آمد در صحن عالم جان
چوگان و گوی او را میدان تازه بینی
هوش مصنوعی: او روح زندگی و هستی است که در دنیای موجودات، به عنوان یک بازیگر اصلی و با جوهره‌ای نیکو، در میدان وجود حضور دارد و در هر گوشه‌ای از آن، نشانه‌هایی از او را می‌توان دید.
خواهد سپهر کاندم خورشی گوی گردد
چون در کفش هلالی چوگان تازه بینی
هوش مصنوعی: آسمان خواهد کرد که خورشید درخشان‌تری مانند هلال ماه به زیبایی در دستت باشد و تو تازه‌ترین و خوش‌فرم‌ترین توپ را ببینی.
صدرش چون باغ رضوان یاصفهٔ سلیمان
کز منطق الطیورش الحان تازه بینی
هوش مصنوعی: بالای این شخص مانند باغ بهشت یا صفحه سلیمان است که در آن می‌توانی نغمه‌های تازه‌ای از صحبت‌های دلنشین او بشنوی.
صف بسته خوان او را عقلی که چون سلیمان
بر کرسی دماغش سلطان تازه بینی
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن فردی اشاره دارد که از دیدگاه و عقلش مانند سلیمان، که یکی از شخصیت‌های برجسته و حکیم در تاریخ است، باود و دارای قدرت و نفوذ است. او با دانشی تازه و فراوان به مردم می‌نگرد و بر آن‌ها تاثیر می‌گذارد. به عبارت دیگر، شاعری به توصیف شخصیتی می‌پردازد که با فهم و عقل خود، مانند یک پادشاه، بر افکار و احساسات دیگران تسلط دارد.
در خطبه شاه کیهان خوانیش گر بجویی
بر تخت طاقدیسش کیهان تازه بینی
هوش مصنوعی: اگر در خطبه‌ی حکمت‌های بزرگ خدایان را جستجو کنی، بر پای تخت آسمان، جهان نوینی را مشاهده خواهی کرد.
زو عالم خرف را، برنای نغز یابی
زو گنبد کهن را، دوران تازه بینی
هوش مصنوعی: از دنیای قدیم و کهنه دور شو و به زیبایی‌های جدید توجه کن، زیرا از این تغییرات می‌توانی تجارب و زیبایی‌های نوینی را تجربه کنی.
سر بر کن ای منوچهر از خاک تا پس از خود
ز اقبال بوالمظفر شروان تازه بینی
هوش مصنوعی: ای منوچهر، از خاک بلند شو تا پس از تو به برکت اقبال تو، شروان را تازه و نو ببینی.
شروان مدائن آمد چون بنگری به حضرت
کسری وقت یابی، ایوان تازه بینی
هوش مصنوعی: وقتی به شهر شروان و مدائن بروی، و به کاخ کسری نگاه کنی، زیبایی و تازه بودن ایوان آن را احساس خواهی کرد.
یارب چه دولت او سرسامی است عالم
کز فتنه هر زمانش بحران تازه بینی
هوش مصنوعی: ای خدا، چه خوشبختی دارد او که مانند سرسام است، جهانی که هر لحظه به خاطر مشکلات و فتنه‌ها، بحران‌های جدیدی را تجربه می‌کند.
عیدی است پیش بزمش کز نزل آسمانی
چون دعوت مسیحش صد خوان تازه بینی
هوش مصنوعی: در جشن و مهمانی او، عید به حساب می‌آید؛ زیرا که از آسمان نازل شده و مانند دعوت مسیح، می‌توانی مائده‌ها و نعمت‌های تازه‌ای را مشاهده کنی.
هست آسمان سیاست وز آفتاب فضلش
دی ماه بندگان را نیسان تازه بینی
هوش مصنوعی: آسمان سیاست همچون آفتاب، برکت و دانش را بر زمین می‌تاباند و در این میان، بندگان به مانند فصل بهار در زمستان، از فضل و موقعیت خود بهره‌مند می‌شوند.
ملکش بخلد ماند در هشت خلد ملکش
از ذات شهریاری رضوان تازه بینی
هوش مصنوعی: این بیت به اراده و بزرگی پادشاهی اشاره دارد و بیان می‌کند که پادشاه در هشت بهشت ابدی باقی می‌ماند، در حالی که اگر به ذات و روح انسانی خود نگاه کنی، زیبایی و شکوه او را در رضایت و خوشحالی می‌توانی ببینی.
دستش به کان چه ماند کز لعل تاج شاهان
بر خاک درگه او صد کان تازه بینی
هوش مصنوعی: در این بیت به شکوه و عظمت یک مکان اشاره شده است. می‌گوید که چه چیزی در دست اوست، در حالی که جایگاه او به قدری پرارزش است که از جواهری مانند لعل تاج پادشاهان نیز بیشتر دارد. در اینجا به تصویر زیبایی از ثروت و عظمت اشاره شده که به وفور وجود دارد و می‌توان این جواهرات را در آن مکان شاهد بود.
خصمش ز کم بقائی ماند به کرم پیله
کورا ز کردهٔ خود زندان تازه بینی
هوش مصنوعی: خصم او به خاطر مدت کوتاهی که در زندگی‌اش داشته، مانند کرم ابریشم در حال تنیدن است و از کارهایی که کرده، به تازگی می‌تواند به زندان خود پی ببرد.
تیرش زحل بسوزد کز کام حوت گردون
بر قبضهٔ کمانش دندان تازه بینی
هوش مصنوعی: زحل، تیرش را به قدری قوی می‌سازد که اگر در جستجوی حوت بیفتد، گردون به آن کمانش خطری تازه را نشان می‌دهد.
دریاست آستانش کز اشک داد خواهان
بر هر کران دریا مرجان تازه بینی
هوش مصنوعی: در آستانه آن دریا، به خاطر اشک افرادی که درخواست کمک کرده‌اند، در هر گوشه‌ی دریا می‌توانی مرجان‌های تازه‌ای ببینی.
طفلی است شیرخواره بختش که در لب او
ناهید را به هر دم پستان تازه بینی
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حال و روز یک کودک شیرخواره اشاره دارد که به خاطر اوضاع و امکانات خوبش، همیشه در حال خوش‌شانسی و برخورداری از نعمت‌هاست. انگار که هر بار که به او نگاه کنی، چیز جدیدی را تجربه می‌کند و در زندگی‌اش فرصتی تازه برای خوشحالی و رشد وجود دارد.
نوروز ران گشاده است از موکب جلالش
تا پیکر جهان را خندان تازه بینی
هوش مصنوعی: نوروز با شکوه و عظمت خود، درهای خوشحالی و شادابی را به روی جهان باز کرده است، به طوری که می‌توانی تغییرات و تازگی را در همه جا مشاهده کنی.
خورشید گویی از نو سالار خوان او شد
کورا ز ماهی اکنون بریان تازه بینی
هوش مصنوعی: خورشید به نظر می‌رسد که مانند سالار مهمانان به محفل آمده و می‌توانی تازگی و درخشش آن را همچون گوشت تازه بریانی که از ماهی به دست آمده، ببینی.
شرح مناقبش را باد آسمان صحیفه
تا در کف عطارد دیوان تازه بینی
هوش مصنوعی: توضیح ویژگی‌ها و فضایل او را بادهای آسمانی به صفحات سماء می‌برند تا در دستان عطارد، نوشته‌ای جدید و دلنشین را مشاهده کنی.
بادش کمال دولت تا هردم از کمالش
در ملک آل سامان، سامان تازه بینی
هوش مصنوعی: بادش که نشانهٔ بزرگای قدرت و نعمت اوست، هر لحظه به افزایش و پیشرفت او کمک می‌کند و تو هر بار که به سرزمین آل سامان نگاه می‌کنی، تغییرات جدید و شگفت‌انگیزی را می‌بینی.
فهرست ملک بادا نامش که تا قیامت
زو نامهٔ کرم را، عنوان تازه بینی
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به این دارد که نام آن ملک (خدا یا قدرت الهی) همچنان باقی خواهد ماند و تا ابد به عنوان نشانه‌ای از رحمت و کرم الهی شناخته خواهد شد. در واقع، این نام همواره جدید و تازه به نظر خواهد رسید و در هر زمان یادآوری‌کننده‌ی بخشش و رحمت است.
خمسین الف بادا ثلث بقاش کز وی
بر اهل ربع مسکون احسان تازه بینی
هوش مصنوعی: نیمه اول سال، باد خنکی وزیدن می‌گیرد؛ سه سال دیگر بگذرد، باران بر زمین می‌بارد و زندگی و سرزندگی به ساکنان این زمین بازمی‌گردد.

حاشیه ها

1395/12/27 20:02

در کفر ، ایمان می بینی ، پارادوکس دارد .