گنجور

شمارهٔ ۲۱۱ - در مدح فخر الدین ابوالفتح منوچهر شروان‌شاه

صبح‌دم آب خضر نوش از لب جام گوهری
کز ظلمات بحر جست آینهٔ سکندری
شاهد طارم فلک رست ز دیو هفت سر
ریخت به هر دریچه‌ای آقچه زر شش سری
غالیه‌سای آسمان سود بر آتشین صدف
از پی مغز خاکیان لخلخه‌های عنبری
یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و می‌کند
یوسف گرگ مست ما دعوی روز پیکری
گرچه صبوح فوت شد کوش که پیش از آفتاب
زان می آفتاب‌وش یاد صبوحیان خوری
درده کیمیای جان، ز آتش جام زیبقی
طلق حلال پروران، طلق روان گوهری
طفل مشیمهٔ رزان، بکر مشاطهٔ خزان
حاملهٔ بهار از آن باد عقیم آذری
چون ز دهان بلبله در گلوی قدح چکد
عطسهٔ عنبرین دهد مغز چمانه از تری
رفت قنینه در فواق، از چه ز امتلای خون
راست چو پشت نیشتر خون چکدش معصفری
چنگی آفتاب روی از پی ارتفاع می
چنگ نهاده ربع‌وش بر بر و چهره برتری
چون نگهش کنی کند در پس چنگ رخ نهان
تا شوی از بلای او شیفتهٔ بلا دری
کرتهٔ فستقی فلک چاک زند چو فندقش
هر سر ده قواره را زهره کند به ساحری
زهره ز رشک خون دل در بن ناخن آورد
چون سر ناخنش کند با رگ چنگ نشتری
چشم سهیل و ناخنه، ناخن آفتاب و نی
کاتش و قند او دهد با نی و باد یاوری
چرخ سدابی از لبش دوش فقع گشاد و گفت
اینت نسیم مشک پاش، اینت فقاع شکری
سال نوست ساقیا، نوبر سال ماتوئی
می که دهی سه ساله ده، کو کهن و تو نوبری
گاو سفالی اندر آر آتش موسی اندر او
تا چه کنند خاکیان گاو زرین سامری
می به سفال خام نوش، اینت چمانهٔ طرب
لب به کلوخ خشک مال، اینت شمامهٔ طری
تیغ فراسیاب چه؟ خون سیاوشان کدام؟
در قدح گلین نگر، عکس گلاب عبهری
گنبد آبگینه‌گون نیست فرشته خوی و رو
سنگ بر آبگینه زن، دیو دلی کن ای پری
در قصب سه دامنی آستئی دو برفشان
پای طرب سبک بر آر ارچه ز می گران سری
هفت طواف کعبه را هفت تنان بسنده‌اند
ما و سه پنج کعبتین، داو به هفده آوری
ما که و اختیار چه، کاین شجره است آن ما
بد پسران خانه کن، باد سران سرسری
از پس کنیت سگی چیست به شهر نام ما
درد کش ملامتی، سیم کش قلندری
لیک به دولت ملک بر ملکوت می‌رود
بهر عروس طبع ما نامزد سخنوری
خسرو کعبه آستان، ملک طراز راستین
کرده طراز آستین از ردی پیمبری
حیدر آسمان حسام، احمد مشتری نگین
رایض رای اسمان، صیقل جاه مشتری
در نفس مبارکش سفتهٔ راز احمدی
در سفن بلارکش معجز تیغ حیدری

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح‌دم آب خضر نوش از لب جام گوهری
کز ظلمات بحر جست آینهٔ سکندری
هوش مصنوعی: در صبح زود، از جامی که در آن آبی شگفت‌انگیز به نام آب خضر قرار دارد، می‌نوشم. این آب مانند جواهری است که از اعماق تاریک دریا به دست آمده و مانند آینه‌ای از افسانه‌ها و داستان‌های قدیمی نمایان‌گر واقعیت‌هاست.
شاهد طارم فلک رست ز دیو هفت سر
ریخت به هر دریچه‌ای آقچه زر شش سری
هوش مصنوعی: در آسمان، زیبایی خاصی نمایان شده که مانند یک موجود شگفت‌انگیز و جذاب، طراوت و روشنی را به هر گوشه و نقطه‌ای از دنیا می‌افزاید. این زیبایی، همچون گنجی ارزشمند، در دسترس همگان قرار گرفته و به زندگی‌ها رنگ و لعابی جدید می‌بخشد.
غالیه‌سای آسمان سود بر آتشین صدف
از پی مغز خاکیان لخلخه‌های عنبری
هوش مصنوعی: آسمان با زیبایی و جلال خود به جستجوی چیزهای ارزشمندی است که در دل خاک پنهان شده‌اند، مانند مغز درون صدفی آتشین و لایه‌های خوشبو و گرانبهای عنبر.
یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و می‌کند
یوسف گرگ مست ما دعوی روز پیکری
هوش مصنوعی: یوسف در روز روشن از دندان‌های گرگ ظاهر شد و حالا یوسف که به غرور و زیبایی‌اش می‌بالد، به ما می‌گوید که چه شکلی دارد.
گرچه صبوح فوت شد کوش که پیش از آفتاب
زان می آفتاب‌وش یاد صبوحیان خوری
هوش مصنوعی: اگرچه صبح نابود شد، تلاش کن که پیش از طلوع آفتاب از آن شراب آفتاب‌سان یادِ صبحانیان را بنوشی.
درده کیمیای جان، ز آتش جام زیبقی
طلق حلال پروران، طلق روان گوهری
هوش مصنوعی: دردی که می‌تواند جان را ارزشمند کند، از آتش شراب خوش طعم و ناب به‌دست می‌آید و این آتش، ماده‌ای روان و گرانبها به‌وجود می‌آورد.
طفل مشیمهٔ رزان، بکر مشاطهٔ خزان
حاملهٔ بهار از آن باد عقیم آذری
هوش مصنوعی: کودک رازهای پنهان، دختری پاک و بی‌سرپرست که در فصل پاییز منتظر بهار است، از باد سرد و بی‌ثمر آذری.
چون ز دهان بلبله در گلوی قدح چکد
عطسهٔ عنبرین دهد مغز چمانه از تری
هوش مصنوعی: زمانی که صدای بلبلی از دهان به درون جام می‌افتد، عطسه‌ای خوشبو و لطیف شنیده می‌شود و مغز میوه زیر باران، حالت خاصی پیدا می‌کند.
رفت قنینه در فواق، از چه ز امتلای خون
راست چو پشت نیشتر خون چکدش معصفری
هوش مصنوعی: قنینه، یعنی سلاح یا نماد جنگ، به وسیله وحشت و اضطراب در حال حرکت است. از شدت درد و غم، مانند نیشتر که خون را می‌چکاند، خون از پشتش می‌چکد و نشان‌دهنده‌ی عذاب و آسیب جان اوست.
چنگی آفتاب روی از پی ارتفاع می
چنگ نهاده ربع‌وش بر بر و چهره برتری
هوش مصنوعی: آفتاب که به بالا می‌درخشد، در نواحی بالا و بر بام‌ها چنگ می‌زند و چهره‌ای برتر و زیبا به نمایش می‌گذارد.
چون نگهش کنی کند در پس چنگ رخ نهان
تا شوی از بلای او شیفتهٔ بلا دری
هوش مصنوعی: وقتی به او نگاه کنی، چهره‌اش در پس چنگ (دست) پنهان می‌شود و این باعث می‌شود که تو در دام مشکلات و سختی‌های ناشی از عشق او گرفتار شوی.
کرتهٔ فستقی فلک چاک زند چو فندقش
هر سر ده قواره را زهره کند به ساحری
هوش مصنوعی: ما به هر دستی که به سمت آسمان کشیده می‌شود، رونده‌گی و زیبایی را می‌بینیم. مانند فندقی که با هر ضربه‌ای، اطرافش را می‌شکافد و از هر طرف، جلوه‌ای جذاب و سحرآمیز به وجود می‌آورد.
زهره ز رشک خون دل در بن ناخن آورد
چون سر ناخنش کند با رگ چنگ نشتری
هوش مصنوعی: زهره به خاطر حسادت، خون دل را در ناخن خود جمع کرده است، مانند زمانی که سر ناخن به رگ چنگ آغشته شود.
چشم سهیل و ناخنه، ناخن آفتاب و نی
کاتش و قند او دهد با نی و باد یاوری
هوش مصنوعی: چشم سهیل و ناخن، به معنی نوری درخشان و زیباست که مانند ناخن آفتاب می‌درخشد و با نی و باد می‌تواند به ما کمک کند. این تصویرسازی، نمایانگر زیبایی و یاری است که از طبیعت و عناصر آن به وجود می‌آید.
چرخ سدابی از لبش دوش فقع گشاد و گفت
اینت نسیم مشک پاش، اینت فقاع شکری
هوش مصنوعی: یک چرخ زیبا از لب او به آرامی رویید و گفت: "این نسیم خوشبو مانند مشک است، و این حباب‌ها شیرینی را به یاد می‌آورد."
سال نوست ساقیا، نوبر سال ماتوئی
می که دهی سه ساله ده، کو کهن و تو نوبری
هوش مصنوعی: ساقی، سال نو آمده است و زمان نوبر سال است. تو در اینجا می‌گویی که نوشیدنی‌ای که می‌دهی تازه و نو است، اما افرادی که قدیمی هستند هنوز زنده‌اند.
گاو سفالی اندر آر آتش موسی اندر او
تا چه کنند خاکیان گاو زرین سامری
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به داستان معروف طلای سامری و آتش موسی می‌شود. به یاد بیاورید که چگونه سامری گاوی از طلا ساخت که مردم را فریب داد. این بیت نشان می‌دهد که همچنان که آتش موسی در تلاش است تا حقیقت را روشن کند، انسان‌ها و خاکیان لحظه‌ای در وسوسه و فریب گرفتار می‌شوند. در واقع، آن‌ها باید انتخاب کنند که آیا به حقیقت روی می‌آورند یا در دام ظاهر و فریب باقی می‌مانند.
می به سفال خام نوش، اینت چمانهٔ طرب
لب به کلوخ خشک مال، اینت شمامهٔ طری
هوش مصنوعی: بیا از شراب در جام سفالی بنوشیم، این طعم خوشی است. با لب‌هایمان به خاکی خشک بزنیم، این عطر خوشبویی است.
تیغ فراسیاب چه؟ خون سیاوشان کدام؟
در قدح گلین نگر، عکس گلاب عبهری
هوش مصنوعی: تیغ قهرمانان ایرانی چه ارزشی دارد؟ خون سیاوشان که به ناحق ریخته شده، چه اهمیتی دارد؟ در آن پیاله سفالین، نگاهی به تصویر گل سرخی بینداز که از عطر و کرامت گلاب سرشار است.
گنبد آبگینه‌گون نیست فرشته خوی و رو
سنگ بر آبگینه زن، دیو دلی کن ای پری
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این مفهوم می‌پردازد که چهره و روح فرشته‌ها به زیبایی خاصی آراسته است. در مقابل، سنگی که بر ظرف آب سبک می‌شود، نماد زشتی و ناپاکی است. شاعر از پری (نماد زیبایی و لطافت) می‌خواهد که به قامت و روح خویش زیبایی ببخشد و از زشتی‌ها فاصله بگیرد.
در قصب سه دامنی آستئی دو برفشان
پای طرب سبک بر آر ارچه ز می گران سری
هوش مصنوعی: در محله‌های کوچک و زیبا، زنانی خوش لباس و شاداب در حال رقص و پایکوبی هستند، حتی اگر گرمی شراب بر سرشان سنگینی کند.
هفت طواف کعبه را هفت تنان بسنده‌اند
ما و سه پنج کعبتین، داو به هفده آوری
هوش مصنوعی: هفت بار دور کعبه گشتن برای هفت نفر کافی است، اما ما با سه و پنج دور کعبه‌های کوچک‌تر، می‌توانیم به هدف برسیم. تو کاری را به انجام برسان که به عدد هفده برسد.
ما که و اختیار چه، کاین شجره است آن ما
بد پسران خانه کن، باد سران سرسری
هوش مصنوعی: ما که چه کاره‌ایم و در کنترل‌مان نیست، این درختی که می‌بینید، ثمرهٔ بدی از نسل ماست و همچنان سرنوشت ما به دست بادهای بی‌رحم روزگار رقم می‌خورد.
از پس کنیت سگی چیست به شهر نام ما
درد کش ملامتی، سیم کش قلندری
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به مشکلات و رنج‌هایی که به خاطر نام و شهرتش در شهر متحمل می‌شود اشاره می‌کند. او می‌گوید که در کنار این چالش‌ها، از یک زندگی آزاد و بدون قید و بند به عنوان یک درویش (قلندری) لذت می‌برد. در واقع، شاعر به تضاد میان درد و رنج ناشی از ملامت دیگران و شور و حال زندگی خود اشاره دارد.
لیک به دولت ملک بر ملکوت می‌رود
بهر عروس طبع ما نامزد سخنوری
هوش مصنوعی: اما به لطف و نعمت، سلطنت بر عالم بالا می‌رود تا به خاطر عروس ذوق ما، سخنوری به ازدواجش درآید.
خسرو کعبه آستان، ملک طراز راستین
کرده طراز آستین از ردی پیمبری
هوش مصنوعی: خسرو بزرگ درگاه کعبه، نشانه‌های واقعی پادشاهی را نمایان کرده و آستین خود را با ردا و نشانه‌های پیامبری زینت بخشیده است.
حیدر آسمان حسام، احمد مشتری نگین
رایض رای اسمان، صیقل جاه مشتری
هوش مصنوعی: حیدر، همچون شمشیری از آسمان است و احمد، به مثابه ستاره‌ای درخشان در آسمان می‌درخشد. این دو شخصیت به نوعی نمایانگر عظمت و کمال هستند و به اعتبار و شکوه خویش می‌افزایند.
در نفس مبارکش سفتهٔ راز احمدی
در سفن بلارکش معجز تیغ حیدری
هوش مصنوعی: در وجود والا و مقدس او، راز و رمزهایی از فضایل پیامبر احمد (ص) نهفته است که مانند معجزه‌ای در دستان امام علی (ع) تجلی یافته است.