گنجور

شمارهٔ ۲۰۴ - مطلع دوم در وداع کعبه

الوداع ای کعبه کاینک وقت هجران آمده
دل تنوری گشته و زو دیده طوفان آمده
الوداع ای کعبه کاینک مست راوق گشته خاک
زانکه چشم از اشک میگون راوق افشان آمده
الوداع ای کعبه کاینک هفته‌ای در خدمتت
عیش خوابی بوده و تعبیرش احزان آمده
الوداع ای کعبه کاینک کالبد با حال بد
رفته از پیش تو و جان وقت هجران آمده
الوداع ای کعبه کاینک درد هجرت جانگزاست
شمه‌ای خاک مدینه حرز و درمان آمده
الوداع ای کعبه کاینک روز وصلت صبح‌وار
دیر سر برکرده و بس زود پایان آمده
مکه می‌خواهی و کعبه‌ها مدینه پیش توست
مکهٔ تمکین و در وی کعبهٔ جان آمده
مصطفی کعبه است و مهر کتف او سنگ سیاه
هرکس از بهر کف او زمزم افشان آمده
گرد چار ارکان او بین هفت طوق و شش جهت
چار ارکانش ز یاران چار اقران آمده
حبذا خاک مدینه، حبذا عین النبی
هر دو اصل چار جوی و هشت بستان آمده
در مدینه مصطفی دین مشخص دان و بس
زانکه از دین در مدینه اصل و بنیان آمده
گر بخوانی ورنویسی هم به اسم و هم به ذات
در مدینه نقش دین بینی به برهان آمده
پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان
عود سوزان آفتاب و عود کیوان آمده
پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب
این چو عود آن چون شکر در عود سوزان آمده
مصطفی دم بسته و خلوت نشسته بهر آنک
بلبل و نحل است و گیتی را زمستان آمده
باش تا باغ قیامت را بهار آید که باز
نحل و بلبل بینی اندر لحن و دستان آمده
کاف و نون بوده سترون از هزاران سال باز
زاده فرزندی که شاهنشاه کیهان آمده
آسمان در دور هفتم بعد سال شش‌هزار
زاده خورشیدی که تختش تاج سعدان آمده
گشته داود نبی زراد لشکرگاه او
باز صاحب جیش آن لشکر سلیمان آمده
داغ بر رخ زاده بهر بندگی مصطفی
هر نو آمد کز مشیمه چار ارکان آمده
وین عجوز خشک پستان بهر بیشی امتش
مادر یحیی است گویی تازه زهدان آمده
بنده خاقانی به صدر مصطفی آورده روی
کرده ایمان تازه وز رفته پشیمان آمده
چون بیابان سوخته رویش ز اشک شور گرم
چون به تابستان نمک‌زار بیابان آمده
آسمان‌وار از خجالت سرفکنده بر زمین
آفتاب آسا به روی خاک غلطان آمده
گر مسلمان بود عبدالله بن سرح از نخست
باز کافر گشته و در راه کفران آمده
بود کعب‌بن زهیر از ابتدا کافر صفت
پس مسلمان گشته و هم جنس حسان آمده
گر توام عبد الله بن سرح خواتنی باک نیست
من به دل کعبم مسلمان‌تر ز سلمان آمده
نام من چون سرخ زنبوران چرا کافر نهی
نفس من چون شاه زنبوران مسلمان آمده
خلق باری کیست کامرزد گناه بندگان
بنده را توقیع آمرزش ز یزدان آمده
گر همه زهر است خلق، از زهر خلق اندیشه نیست
هر که را تریاق فاروقش ز فرقان آمده
من شکسته خاطر از شروانیان وز لفظ من
خاک شروان مومیائی بخش ایران آمده
گرچه شروان نیست چون غزنین منم غزنین فضل
از چو من غزنین نگر عزنین به شروان آمده
من به بغداد و همه آفاق خاقانی طلب
نام خاقانی طراز فخر خاقان آمده
از نشاط آستین بوس امیر المؤمنین
سعد اکبر بین مرا گوی گریبان آمده
مهدی آخر زمان المستضنئی بالله که هست
خاک درگاهش بهشت عدن عدنان آمده
آفتاب گوهر عباس امام الحق که هست
ابر انعامش زوال قحط قحطان آمده
هم خلیفه است از محمد هم ز حق چون آدمش
سر «انی جاعل فی‌الارض» درشان آمده

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الوداع ای کعبه کاینک وقت هجران آمده
دل تنوری گشته و زو دیده طوفان آمده
هوش مصنوعی: خداحافظ ای کعبه، اکنون زمان جدایی فرا رسیده است. دل همچون تنوری شده و از آنجا طوفانی می‌گذرد.
الوداع ای کعبه کاینک مست راوق گشته خاک
زانکه چشم از اشک میگون راوق افشان آمده
هوش مصنوعی: خداحافظ ای کعبه، اکنون که خاک به مستی در آمده، زیرا چشمان اشک‌آلود به دور و بر پاشیده شده‌اند.
الوداع ای کعبه کاینک هفته‌ای در خدمتت
عیش خوابی بوده و تعبیرش احزان آمده
هوش مصنوعی: خداحافظ ای کعبه، زیرا که یک هفته در کنار تو زندگی خوشی را سپری کردم و حالا نتیجه‌اش دلتنگی و اندوه است.
الوداع ای کعبه کاینک کالبد با حال بد
رفته از پیش تو و جان وقت هجران آمده
هوش مصنوعی: ای کعبه، با حال بدی که دارم، اکنون از پیش تو رفته‌ام و جانم در زمان جدایی به سر می‌برد.
الوداع ای کعبه کاینک درد هجرت جانگزاست
شمه‌ای خاک مدینه حرز و درمان آمده
هوش مصنوعی: وداع با تو ای کعبه، که اکنون درد جدایی بسیار سنگین است. تکه‌ای از خاک مدینه برای التیام و درمان این درد به همراه دارم.
الوداع ای کعبه کاینک روز وصلت صبح‌وار
دیر سر برکرده و بس زود پایان آمده
هوش مصنوعی: خداحافظ ای کعبه، زیرا که امروز روز وصال است، مانند صبح که دیر از خواب بیدار شده و به سرعت به پایان می‌رسد.
مکه می‌خواهی و کعبه‌ها مدینه پیش توست
مکهٔ تمکین و در وی کعبهٔ جان آمده
هوش مصنوعی: اگر به دنبال رسیدن به مکه‌ای معنوی و دست‌یابی به حالت اطمینان و آرامش هستی، باید بدانی که باید درون خودت به دنبال کعبه روحانی باشی که در درونت وجود دارد. مکان‌های مقدس فقط نمادهایی هستند، اما اصل و حقیقت در وجود خود انسان نهفته است.
مصطفی کعبه است و مهر کتف او سنگ سیاه
هرکس از بهر کف او زمزم افشان آمده
هوش مصنوعی: مصطفی، یگانه و معصوم است و مقام او همچون کعبه مقدس و سنگ سیاه (حجر الأسود) در دل‌ها قرار دارد. هر کسی که به خاطر وجود او و محبتش به سوی او بیاید، همچون زلال آب زمرم جاری می‌شود.
گرد چار ارکان او بین هفت طوق و شش جهت
چار ارکانش ز یاران چار اقران آمده
هوش مصنوعی: به دور او هفت حلقه و شش جهت وجود دارد، و چهار رکن او از یارانش به سوی چار اقران آمده‌اند.
حبذا خاک مدینه، حبذا عین النبی
هر دو اصل چار جوی و هشت بستان آمده
هوش مصنوعی: خاک مدینه بسیار دوست‌داشتنی است و چشمه پیامبر نیز چنین است. این دو به نوعی ریشه و مبنای زندگی و خوشبختی را برای من فراهم کرده‌اند.
در مدینه مصطفی دین مشخص دان و بس
زانکه از دین در مدینه اصل و بنیان آمده
هوش مصنوعی: در شهر مدینه، دین به وضوح و روشنی شناخته شده است، زیرا اصول و مبانی دین در آنجا شکل گرفته و بنیاد گذاشته شده‌اند.
گر بخوانی ورنویسی هم به اسم و هم به ذات
در مدینه نقش دین بینی به برهان آمده
هوش مصنوعی: اگر در مدینه به مطالعه و یا نوشتن بپردازی، هم نام و هم حقیقت دین را در آنجا با دلیل و برهان مشاهده خواهی کرد.
پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان
عود سوزان آفتاب و عود کیوان آمده
هوش مصنوعی: در محفل حضرت مصطفی (ص)، دعوت فرشتگان با عطر خوشی مانند عود آتشین به همراه نور آفتاب و نور سیارات به چشم می‌خورد.
پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب
این چو عود آن چون شکر در عود سوزان آمده
هوش مصنوعی: در حضور پیامبر (ص)، بلال و صهیب را ببینید؛ یکی مانند عود خوشبو و دیگری همچون شکر است. هر دو در مقام و ارزشمندند، ولی یکی ویژگی‌های خود را به گونه‌ای نشان می‌دهد که دیگران را جذب کند.
مصطفی دم بسته و خلوت نشسته بهر آنک
بلبل و نحل است و گیتی را زمستان آمده
هوش مصنوعی: مصطفی در محیطی آرام و بدون هیچ مزاحمتی نشسته است، زیرا بلبل و زنبور عسل در حال فعالیت هستند و دنیا به فصل زمستان وارد شده است.
باش تا باغ قیامت را بهار آید که باز
نحل و بلبل بینی اندر لحن و دستان آمده
هوش مصنوعی: صبر کن تا روز قیامت و بهار آن فرارسد، چون آن زمان دوباره زنبور و بلبل را در حال خوشخوانی و هنرنمایی خواهی دید.
کاف و نون بوده سترون از هزاران سال باز
زاده فرزندی که شاهنشاه کیهان آمده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پس از مدت زمان طولانی و با وجود اینکه کاف و نون به عنوان نماد خلقت و وجود در نظر گرفته می‌شوند، سرانجام یک فرزند جدید و مهم متولد شده که نشانه‌ای از ظهور یک پادشاه بزرگ در کیهان است. این فرزند به نوعی نویدبخش و مظهر قدرت و عظمت در جهان خواهد بود.
آسمان در دور هفتم بعد سال شش‌هزار
زاده خورشیدی که تختش تاج سعدان آمده
هوش مصنوعی: در آسمان در دور هفتم و پس از گذشت شش هزار سال، خورشیدی متولد می‌شود که سلطنتش با تاجی از خوشبختی همراه است.
گشته داود نبی زراد لشکرگاه او
باز صاحب جیش آن لشکر سلیمان آمده
هوش مصنوعی: داوود پیامبر در لشکرگاه خود مشغول است و در همین حال، صاحب قدرت و سلطنت سلیمان نیز ظهور کرده است.
داغ بر رخ زاده بهر بندگی مصطفی
هر نو آمد کز مشیمه چار ارکان آمده
هوش مصنوعی: هر نوزادی که به دنیا می‌آید، نشانه‌ای از عشق و ارادت به خدای بزرگ و پیامبرش (مصطفی) است. این عشق و ارادت در چهره او نمایان است.
وین عجوز خشک پستان بهر بیشی امتش
مادر یحیی است گویی تازه زهدان آمده
هوش مصنوعی: این شخصیت پیر و خشکی که به نظر می‌رسد همواره در حال خنک کردن و تغذیه‌ی دیگران است، مانند مادری برای گروهی از مردم است. او به گونه‌ای به نظر می‌رسد که انگار به تازگی از زهدان متولد شده و هنوز در حال تجربه‌های جدیدی است.
بنده خاقانی به صدر مصطفی آورده روی
کرده ایمان تازه وز رفته پشیمان آمده
هوش مصنوعی: شخصی به مقام و جایگاه بلندی رسیده که با چهره‌ای تازه و پر از ایمان به آنجا آمده و از گذشته‌اش که به اشتباهاتش پشیمان است، دوری کرده است.
چون بیابان سوخته رویش ز اشک شور گرم
چون به تابستان نمک‌زار بیابان آمده
هوش مصنوعی: چشمش مانند بیابانی خشک و سوخته است که از اشک‌های شورش گرم شده، شباهتی به سرزمین نمکی در تابستان دارد که خشک و بی‌حیات به نظر می‌رسد.
آسمان‌وار از خجالت سرفکنده بر زمین
آفتاب آسا به روی خاک غلطان آمده
هوش مصنوعی: با حالتی خجالت‌آور و نادم مثل آسمانی بلند، به روی زمین افتاده و درخشش خودش را مثل آفتاب بر خاک پاشیده است.
گر مسلمان بود عبدالله بن سرح از نخست
باز کافر گشته و در راه کفران آمده
هوش مصنوعی: اگر عبدالله بن سرح از ابتدا مسلمان بود، اکنون که او کافر شده است، در مسیر کفر و انکار قرار گرفته است.
بود کعب‌بن زهیر از ابتدا کافر صفت
پس مسلمان گشته و هم جنس حسان آمده
هوش مصنوعی: کعب‌بن زهیر در ابتدا فردی کافر بود، اما سپس مسلمان شد و همچنین حسان، که هم‌جنس اوست، به این مسیر پیوست.
گر توام عبد الله بن سرح خواتنی باک نیست
من به دل کعبم مسلمان‌تر ز سلمان آمده
هوش مصنوعی: اگر تو عبدالله بن سرح هستی و من را نمی‌شناسی، برایم مهم نیست؛ زیرا در قلب من، ایمان و محبت به کعبه از سلمان هم بیشتر است.
نام من چون سرخ زنبوران چرا کافر نهی
نفس من چون شاه زنبوران مسلمان آمده
هوش مصنوعی: نام من مانند رنگ سرخ زنبور است. چرا نفس من را کافر می‌خوانی، وقتی که روح من مانند شاه زنبور مسلمان آمده است؟
خلق باری کیست کامرزد گناه بندگان
بنده را توقیع آمرزش ز یزدان آمده
هوش مصنوعی: خلق خدا کیست که بتواند بندگان را از گناه رها کند؛ این بخشش و آمرزش تنها از سوی خداوند نصیب بندگان می‌شود.
گر همه زهر است خلق، از زهر خلق اندیشه نیست
هر که را تریاق فاروقش ز فرقان آمده
هوش مصنوعی: اگر تمام مردم زهرآگین باشند، اما تفکر و اندیشه صحیح از آن‌ها ناشی نمی‌شود. آن‌که به داروی نجات‌بخش دست یافته است، از فرق و تمایز درست و نادرست برخوردار می‌شود.
من شکسته خاطر از شروانیان وز لفظ من
خاک شروان مومیائی بخش ایران آمده
هوش مصنوعی: من با دل شکستۀ خود از مردمان شروان به گفتگو پرداخته‌ام و از کلماتم به ایران عطر و روحی تازه می‌بخشیم.
گرچه شروان نیست چون غزنین منم غزنین فضل
از چو من غزنین نگر عزنین به شروان آمده
هوش مصنوعی: اگرچه من در شروان هستم، اما از نظر فضائل همانند غزنین هستم. نگاهی به من بینداز؛ من غزنین را به یاد می‌آورم، حتی اگر در شروان باشم.
من به بغداد و همه آفاق خاقانی طلب
نام خاقانی طراز فخر خاقان آمده
هوش مصنوعی: من به بغداد و همه جاها آمده‌ام تا نام خاقانی را جستجو کنم، زیرا خاقانی برایم مایه‌ی افتخار است.
از نشاط آستین بوس امیر المؤمنین
سعد اکبر بین مرا گوی گریبان آمده
هوش مصنوعی: از شادی و سرور، آستین بوس امیر المؤمنین را به من نشان بده، نگاه کن که چگونه گریبانم به خاطر این خوشحالی به جلو آمده است.
مهدی آخر زمان المستضنئی بالله که هست
خاک درگاهش بهشت عدن عدنان آمده
هوش مصنوعی: مهدی، آخرین امام، که به خدا پناه برده است، کیست که خاک درگاه او، بهشتی همچون بهشت عدن است.
آفتاب گوهر عباس امام الحق که هست
ابر انعامش زوال قحط قحطان آمده
هوش مصنوعی: خورشید وجود امام علی (ع) به مانند جواهر درخشان است و رحمت و نعمت‌های او همچون ابرهایی است که خشکسالی و کمبودها را از بین می‌برد.
هم خلیفه است از محمد هم ز حق چون آدمش
سر «انی جاعل فی‌الارض» درشان آمده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصیتی که اشاره شده، هم جانشین پیامبر محمد (ص) است و هم از طرف خداوند مانند آدم، به عنوان کسی که قرار است در زمین حکمرانی کند، شناخته می‌شود. این فرد به مقام و منزلتی رسیده که در آن به او مسئولیت و قدرت داده شده است.

حاشیه ها

1393/06/15 12:09
نازنین

چقدر زیبا...
من که زیارت حرم الله نصیبم نشده ولی اگر انشاالله روزی گذارم به آنجا بیفتد شب آخر با این شعر زار خواهم زد.