گنجور

شمارهٔ ۲۰ - مطلع دوم

شاهد سرمست من صبح درآمد ز خواب
کرد صراحی طلب، دید صبوحی صواب
در برم آمد چو چنگ گیسو در پاکشان
من شده از دست صبح دست بسر چون رباب
داد لبش از نمک بوی بنفشه به صبح
بر نمکش ساختم مردم دیده کباب
روی چو صبحش مرا از الم دل رهاند
عیسی و آنگه الم جنت و آنگه عذاب
صبح دم آب حیات خوردم از آن چاه سیم
عقل بر آن چاه و آب صرف کنان جاه و آب
یوسف من گرگ مست باده به کف صبح فام
وز دو لب باده رنگ سرکه فشان از عتاب
یافت درستی که من توبه نخواهم شکست
کرد چو صبح نخست روی نهان در نقاب
گفت چرا در صبوح باده نخواهی کنونک
حجله برانداخت صبح حجره بپرداخت خواب
گفتمش ای صبح دل سکهٔ کارم مبر
زر و سر اینک ز من سکه رخ برمتاب
من نکنم کار آب کو ببرد آب کار
صبح خرد چون دمید آب شود کار آب
من به تو ای زود سیر تشنهٔ دیرینه‌ام
دشنه مکش هم چو صبح تشنه مکش چون سراب
نقب زدم در لبت روی تو رسوام کرد
کفت نقاب هست صب حدم و ماه تاب
مرغ تو خاقانی است داعی صبح وصال
منطق مرغ شناس شاه سلیمان رکاب
شاه مجسطی گشای، خسرو هیت شناس
رهرو صبح یقین رهبر علم الکتاب

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاهد سرمست من صبح درآمد ز خواب
کرد صراحی طلب، دید صبوحی صواب
هوش مصنوعی: صبح، که گویای بیداری و آگاه شدن از خواب است، به سرمست من، که در حالت خوشی و سرور به سر می‌برد، نگاه می‌کند و می‌بیند که وقت نوشیدن شراب سالم و نیکو رسیده است. در این لحظه، شاهد به او پیشنهاد می‌دهد که از صراحی (ظرف شراب) درخواست کند.
در برم آمد چو چنگ گیسو در پاکشان
من شده از دست صبح دست بسر چون رباب
هوش مصنوعی: وقتی که گیسوانش به شکل چنگ در آمده، من مانند صبح به دست کسی که پاک و معصوم است، حس و حال عجیبی پیدا کرده‌ام. مانند سازی (رباب) به تماشا نشسته‌ام.
داد لبش از نمک بوی بنفشه به صبح
بر نمکش ساختم مردم دیده کباب
هوش مصنوعی: لبان او بویی همچون بنفشه دارند و در صبح به لطف او به خوشی و شوق زندگی می‌کنم، اما مردم با حسرت و حسادت به من نگاه می‌کنند.
روی چو صبحش مرا از الم دل رهاند
عیسی و آنگه الم جنت و آنگه عذاب
هوش مصنوعی: روزی چهره‌اش مانند صبح، دردهایم را از من دور کرد و پس از آن، نه تنها آلامم برطرف شد، بلکه به بهشت و دوری از عذاب نیز نائل شدم.
صبح دم آب حیات خوردم از آن چاه سیم
عقل بر آن چاه و آب صرف کنان جاه و آب
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، آب زندگی را از چاه نیکوکاری نوشیدم و بر آن چاه و آب، عقل خود را هزینه می‌کنم تا به مقام و منزلت بالایی دست یابم.
یوسف من گرگ مست باده به کف صبح فام
وز دو لب باده رنگ سرکه فشان از عتاب
هوش مصنوعی: یوسف من، مثل گرگی مست با جامی از شراب در دست، صبحگاهان با رنگی شبیه سرکه از لب‌هایش مایه می‌ریزد و در حال سرزنش است.
یافت درستی که من توبه نخواهم شکست
کرد چو صبح نخست روی نهان در نقاب
هوش مصنوعی: کسی فهمید که من هرگز به عهد خود خیانت نخواهم کرد، همچون سپیده‌دم که پس از پنهانی در پشت ابرها نمایان می‌شود.
گفت چرا در صبوح باده نخواهی کنونک
حجله برانداخت صبح حجره بپرداخت خواب
هوش مصنوعی: چرا در صبح زود شراب نمی‌نوشی، در حالی که صبح بساط خواب را برهم زده و پرده‌ها را کنار زده‌اند؟
گفتمش ای صبح دل سکهٔ کارم مبر
زر و سر اینک ز من سکه رخ برمتاب
هوش مصنوعی: به او گفتم ای صبح، کار من را نبر و روی زیبا و درخشان خود را از من دور نکن.
من نکنم کار آب کو ببرد آب کار
صبح خرد چون دمید آب شود کار آب
هوش مصنوعی: من هیچ کاری نمی‌کنم که آب مرا ببرد، چون وقتی صبح روشن می‌شود، کار آب انجام می‌گیرد.
من به تو ای زود سیر تشنهٔ دیرینه‌ام
دشنه مکش هم چو صبح تشنه مکش چون سراب
هوش مصنوعی: به من، ای کسی که زود دلسرد می‌شوی، به خاطر نیازمندی‌های طولانی‌ام، آسیب نرسان. مشابه صبح که به آرامی تشنه می‌ماند، مرا نیز در هاله‌ی توهمات رها نکن.
نقب زدم در لبت روی تو رسوام کرد
کفت نقاب هست صب حدم و ماه تاب
هوش مصنوعی: من به لب تو نزدیک شدم و راز عشقم را فاش کردم؛ گویند که در این میان، نقابی وجود دارد، اما من هنوز بر لب‌های تو و در چهره‌ات نور ماه را می‌بینم.
مرغ تو خاقانی است داعی صبح وصال
منطق مرغ شناس شاه سلیمان رکاب
هوش مصنوعی: مرغ تو، نماینده لحظه‌های فرحت و آشتی است و صبح را با صدای خود می‌آورد. او مانند مرغان آسمانی است که در زمان شاه سلیمان، با دانشی عمیق و شناخته شده در دل‌ها و هوش مردم جای دارد.
شاه مجسطی گشای، خسرو هیت شناس
رهرو صبح یقین رهبر علم الکتاب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک شخصیت برجسته می‌پردازد که در درک و شناخت علم و دانش برتری دارد. او به مانند یک پادشاه بزرگ، فرمانروایی می‌کند و به دیگران در مسیر علم و آگاهی هدایت می‌کند. همچنین، به او لقب "خسرو" داده شده که نشان‌دهنده عظمت و احترام اوست. این شخص صبح را به معنای روشنی و یقین می‌شمارد و علم را به‌عنوان کتابی با ارزش در دست می‌گیرد.

حاشیه ها

1397/12/02 11:03
دکتر امین لو

برم آمد چو چنگ گیسو در پاکشان

من شده از دست صبح دست بسر چون رباب
(قید) ‹پای‌کشان› 1. در حال پا کشیدن بر زمین.
2. (صفت) ویژگی آن‌که آهسته و به ‌کندی قدم بردارد.ر(فرهنگ عمید)
در این بیت خاقانی شاهد زیبارو را که دارای گیسوان بلندی است به آلت موسیقی جنگ تشبیه کرده است. . خودش را به آلت موسیقی رباب تشبیه نموده است.

1397/12/02 12:03
دکتر امین لو

بیت 12. نقب زدم در لبت روی تو رسوام کرد کفت نقاب هست صب حدم و ماه تاب
مصرع دوم این بیت هم اشتباه تایپی دارد و یک کلمه افتاده است و به احتمال زیاد به شکل زیر باید صجیج باشد
کفت نقاب هست شب، صبحدم آفتاب.
در مصرع اول می گوید به لبت نقب زدم و خواستم از زیر لبت که همان زنخدان است بوسه ای بگیرم (زنخدان را شعرا به چاه تشبیه کرده اند) ولی رخسار تو این قدر نورانی بود که کار مخفیانه مرا برملا کرد و ابرویم رفت این حالت را در مصرع دوم به دزدی تشبیه کرده که شبانه به دزدی می رود و نقب می زند که تا در خانه یا گوری به کالایی برسد ولی صبح می شود یا روشنایی مهتاب باعث آشکار شدن دزدی او می شودو آبرویش می رود.
در زمان سابق وقتی مرده ای را دفن می کردند مخصوصا مسیحیان از کالاهای ذیقیمت او در کنار مرده دفن می کردند دزدها شبانه می رفتند و قبر را می شکافتند تا این کالا ها را بدزدند. یا دزدی برای اینکه از خانه ای دزدی کند نقبی می زد تا از طریق آن نقب به مغازه یا خانه ای راه پیدا کند و دزدی کند .وهمین موضوع منشأ ضرب المثلی در زبان آذری است که می گویند ا(بو بیزیم اوغورلیقا گئت مگی میزیم بودا بیزیم آی ایشیقینا قالماغیمیز) یعنی این دزدی رفتن ما این هم ماندن ما تا مهتاب.
چون خاقانی در آذربایجان می زیسته لابد به این ضرب المثل در سرودن این بیت نظری داشته است.

1397/12/02 12:03
دکتر امین لو

مصرع دوم به این شکل صحیح تر به نظر می رسد
گفت نقاب هست شب ، صبحدم و ماه تاب

1397/12/02 12:03
دکتر امین لو

بیت 13 مرغ تو خاقانی است داعی صبح وصال
منطق مرغ شناس شاه سلیمان رکاب
بیت 14 شاه مجسطی گشای، خسرو هیت شناس
رهرو صبح یقین رهبر علم الکتاب
در مصرع دوم بیت 13 کلمه مرغ باید به مرغان اصلاح شود منطق مرغان یعنی منطق الطیر
در مصرع اول بیت 14رهیأت به صورت هئت تایپ شده باید اصلاح شوددر این دو بیت خاقانی ممدوح خود شروانشاه را از طریق مبالغه می ستاید و او را مانند حضرت سلیمان آشنا به زبان مرغان و دانشمندی که ماننند مجسطی علم هیأت می داند و مانند عرفا به صبح یقین رسیده اند و مانند فقها و علما که به اسرار قرآن پی برده اند تشبیه می کند.

1397/12/02 12:03
دکتر امین لو

البته در ابیات 13 و 14 ضمن ستودن شروانشاه به طور غیر مستقیم خو د را نیز می ستاید چون در مصرع اول مشارالیه ضمیر تو شروانشاه است و چون در مصرع دوم شروانشاه را به حضرت سلیمان مانند کرده و خودش را مرغ او دانسته است مرغ حضرت سلیمان نیز هدهد است که در داستان حضرت سلیمان هدهد نقش بارزی دارد و پیام رسان سلیمان به ملکه سبا است

1401/03/05 03:06
علیرضا کیوان

در برم آمد چو چنگ گیسو در پاکشان / من شده از دست صبح دست بسر چون رباب

با سلام. واژه "در" در این بیت به چه معنی ست؟ آیا دُر تلفظ میشود یا در؟ در هر صورت بیت به چه معنی ست؟
بنظر بنده چون ساز چنگ به آرامی نواخته میشود و طول سیم ها بلند است، معشوق خود که پاکشان و به آهستگی حرکت میکند را به چنگ تشبیه کرده( اگر گیسو بلند هم باشد) و از این جهت که ساز رباب، دستی بر کاسه(سر) خود دارد(دست نوازنده)، خود را با توجه به توصیف مصرع دوم، به رباب تشبیه کرده.