شمارهٔ ۱۹۶ - در مدح خاقان اکبر منوچهر شروان شاه
دور فلک ده جام را از نور عذرا داشته
چون عده داران چار مه در طارمی واداشته
در آب خضر آتش زده، خمخانه زو مریمکده
هم حامل روح آمده هم نفس عذرا داشته
جام بلور از جوهرش، سقلاب و روم اندر برش
از نار موسی پیکرش در کف بیضا داشته
مجلس ز می زیورزده، وز جرعه خاک افسر زده
صبح از جگر دم برزده، مرغ از که آوا داشته
خصم صرعدار آشفتهسر، کف بر لب آورده ز بر
و آن خیک مستسقی نگر در سینه صفرا داشته
می عطسهٔ آدم شده، یعنی که عیسی دم شده
داروی جان جم شده، در دیر دارا داشته
مرغ سحر تشنیع زن بر قتل مرغ باب زن
مرغ صراحی در دهن تریاق غمها داشته
مجلس دو آتش داده بر، این حجر آن از شجر
این کرده منقل را مقر، آن جام را جا داشته
منقل مربع کعبهسان، آشفته در وی رومیان
لبیک گویان در میان، تن محرم آسا داشته
این سبز طشت سرنگون طاسزر آورده برون
بر یاد طاس سرنگون ما جام صهبا داشته
ساقی به رخ ریحان جان خطش دبیرستان جان
در ملک دل سلطان جان وز مشک طغرا داشته
بر گوهر دل برده پی جام صدف ز انگشت وی
و انگشت او با جام می ماهی است دریا داشته
می چون شفق صفرا زده مستان چو شب سودا زده
آتش درین خضرا زده دستی که حمرا داشته
می آتش و کف دود بین، آن کف سیماندود بین
مریخ خونآلود بین بر سر ثریا داشته
از عکس می مجلس چنان چون باغ زرین در خزان
باغ از دم رامشگران مرغان گویا داشته
داود صوت انده زدای، الحان موسیقی سرای
ادریس دم صنعت نمای، اعجاز پیدا داشته
بر بط کشیده رگ برون رگهاش آلوده به خون
ساقی به طاس زر درون خون مصفا داشته
و آن، چنگ گردونوش سرش، ده ماه نو خدمتگرش
ساعات روز و شب درش، مطرب مهیا داشته
نای از دو آتش باد خور، نی طوق و نارش تاج سر
باد و نی و نارش نگر هر سه زبان ناداشته
دف چون هلال بدرسان، گرد هلالش اختران
هر سو دو اختر در قران جفتی چو جوزا داشته
درجان سماع آویخته، مستان خروش انگیخته
نقل نو اینجا ریخته، جام می آنجا داشته
من زان گره گوشه نشین، نه دردکش نه جرعه چین
می ناب و شاهد نازنین، ساقی محابا داشته
یاران شدند آتش سخن، کاین چیست کار آب کن
نوروز نو ز آب کهن خط تبرا داشته
گفتم پسندد داورم کز فیض عقلی بگذرم
حیض عروس رز خورم، در حوض ترسا داشته
خاصه که خضرم در عرب از آب زمزم شسته لب
من گرد کعبه چند شب، شب زنده عذرا داشته
مقصود اگر مستی است هست از جود شاه دین پرست
آنک می جان بخش و دست از عقل والا داشته
خاقان اکبر کز قدر دارد قدش درع ظفر
یک میخ درعش برکمر نه چرخ مینا داشته
کیخسرو رستم کمان، جمشید اسکندر مکان
چون مهدی آخر زمان، عدل هویدا داشته
ایوانش جنت را بدل، جام از کفش کوثر عمل
اصوات غلمان زین غزل ابیات غرا داشته
شمارهٔ ۱۹۵ - مطلع سوم: این تویی کز غمزه غوغا در جهان انگیختهشمارهٔ ۱۹۷ - مطلع دوم: ای در دل سودائیان، از غمزه غوغا داشته
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دور فلک ده جام را از نور عذرا داشته
چون عده داران چار مه در طارمی واداشته
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و درخشندگی چهره ی عذرا اشاره شده است که همانند نور درخشان، دور تا دور جام را روشن کرده است. همچنین به وضعیتی اشاره دارد که مانند عدهداران، چهار ماه را در حالتی خاص و زیبا تربیت و نظم دادهاند.
در آب خضر آتش زده، خمخانه زو مریمکده
هم حامل روح آمده هم نفس عذرا داشته
هوش مصنوعی: در آب حیات آتش افروختهاند، و در میخانهای که یادآور مریم است، هم روحی تازه آمده و هم نفسی پاک و فرشتهگون وجود دارد.
جام بلور از جوهرش، سقلاب و روم اندر برش
از نار موسی پیکرش در کف بیضا داشته
هوش مصنوعی: جام بلورین با جوهر خود، تصویری از سقالیان و رومیان درون خود دارد و پیکر موسی از آتش، در دست سفیدی قرار گرفته است.
مجلس ز می زیورزده، وز جرعه خاک افسر زده
صبح از جگر دم برزده، مرغ از که آوا داشته
هوش مصنوعی: مجلس آراسته و پر از شراب است، با ذراتی از خاک که مانند تاجی در صبح بر دل نشستهاند و صبح به آرامی از دل برمیخیزد. پرندهای که آواز دلنشینی سر میدهد، از چه کسی نشأت میگیرد؟
خصم صرعدار آشفتهسر، کف بر لب آورده ز بر
و آن خیک مستسقی نگر در سینه صفرا داشته
هوش مصنوعی: شخصی که به بیماری صرع دچار است و در وضعیت آشفتهای به سر میبرد، در حالی که از دهانش کف خارج میشود، به طرف دیگر نگاه میکند و در دلش خشم و کینهای چون صفرا دارد.
می عطسهٔ آدم شده، یعنی که عیسی دم شده
داروی جان جم شده، در دیر دارا داشته
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که نوشیدنی و شربت روان آدمی به حالت عیسی (عیسای ناصری) بهبود یافته و جان آدمی مانند دارویی برای حیاتی تازه و شاداب شده است که در دنیای فانی و گذرا وجود دارد. این حس اشاره به لطف و رحمت الهی دارد که میتواند جان را از ناخوشیها رهایی بخشد.
مرغ سحر تشنیع زن بر قتل مرغ باب زن
مرغ صراحی در دهن تریاق غمها داشته
هوش مصنوعی: پرنده صبحگاهی، به نحوی توبیخکننده در مورد قتل پرندهای دیگر صحبت میکند. او با ناله و غمی عمیق، چگونگی سختیهای زندگی و دردهای دل را بازگو میکند. در این میان، مضمون اندوه و تریاک (که به نوعی تسکیندهنده است) به عنوان نشانهای از تلاش برای فراموش کردن غمها مطرح میشود.
مجلس دو آتش داده بر، این حجر آن از شجر
این کرده منقل را مقر، آن جام را جا داشته
هوش مصنوعی: در این مجلس دو آتش شعلهور است؛ این کانون از سنگ و آن از چوب، آتش را به سلیقهای خاص برپا کردهاند. آن جام هم در جای خود قرار دارد و به جمعآوری باده کمک میکند.
منقل مربع کعبهسان، آشفته در وی رومیان
لبیک گویان در میان، تن محرم آسا داشته
هوش مصنوعی: در اینجا به منقل که به شکل مربع است اشاره شده که شبیه کعبه است. بین کسانی که در حال برگزاری مراسم هستند، افرادی رومی به نداهای لبیک پاسخ میدهند، در حالی که سایرین خود را در حالت احترام و محرمیت قرار دادهاند.
این سبز طشت سرنگون طاسزر آورده برون
بر یاد طاس سرنگون ما جام صهبا داشته
هوش مصنوعی: این غزل به توصیف ظرفی سبز رنگ میپردازد که به وضوح به یاد طاسی که به طور سرنگونی در نظر آورده شده، معنا و زیبایی خود را از دست داده است. این ظرف در واقع ظرفی است که زمانی پر از شراب صهبا بوده و حالا تنها یادآور آن روزهای شیرین است.
ساقی به رخ ریحان جان خطش دبیرستان جان
در ملک دل سلطان جان وز مشک طغرا داشته
هوش مصنوعی: ای ساقی، زیباییات چون گل ریحان است و خطی که بر چهرهات دارد، به زیباترین صورت نوشته شده است. این زیبایی در قلب من جا دارد و همچون سلاطینی که بر دل من حکومت میکنند، مقتدر است. و این زیبایی گویی از مشک خوشبو تراوش میکند.
بر گوهر دل برده پی جام صدف ز انگشت وی
و انگشت او با جام می ماهی است دریا داشته
هوش مصنوعی: دل او مانند گوهری است که به دقت و زیبایی درون صدفی قرار گرفته. انگشتان او به مانند جامی هستند که در آن شراب وجود دارد، و این جام دریا و عشق و زیبایی را در خود جای داده است.
می چون شفق صفرا زده مستان چو شب سودا زده
آتش درین خضرا زده دستی که حمرا داشته
هوش مصنوعی: می مثل صبح زود، زرد و درخشان شده است. انگار مستان همچون شب، پر از غم و اندوه هستند و در این دشت سبز آتش شعله ور شده است. دستی که سرخوشی را تجربه کرده، در این حال و هوا قرار دارد.
می آتش و کف دود بین، آن کف سیماندود بین
مریخ خونآلود بین بر سر ثریا داشته
هوش مصنوعی: آتش میسوزد و کف دود را ببین، آن کف که به نقره میماند را در نظر بگیر. مریخ را که به رنگ خون درآمده است، بر بالای ستاره ثریا مشاهده کن.
از عکس می مجلس چنان چون باغ زرین در خزان
باغ از دم رامشگران مرغان گویا داشته
هوش مصنوعی: تصویر میخانه به زیبایی باغی زریّن در فصل خزان میماند که از نغمههای خوشصدا و دلانگیز نیزارها پر شده است.
داود صوت انده زدای، الحان موسیقی سرای
ادریس دم صنعت نمای، اعجاز پیدا داشته
هوش مصنوعی: داود با صدای دلپذیرش غم را از دلها میزداید و موسیقی دلنواز را مانند ادریس میسراید. او با هنر خود اثر شگفتانگیزی از خود به جا میگذارد.
بر بط کشیده رگ برون رگهاش آلوده به خون
ساقی به طاس زر درون خون مصفا داشته
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حالتی پرداخته که در آن رگهای بیرونی شخصی به رنگ خون آغشته شده و درون او، ظاهری باطنی و زینتی دارد. این تصویر، نمادی از درگیریها و دردهایی است که فرد تجربه کرده، در حالی که درونی پاک و زیبا را نشان میدهد.
و آن، چنگ گردونوش سرش، ده ماه نو خدمتگرش
ساعات روز و شب درش، مطرب مهیا داشته
هوش مصنوعی: و آن، گردونهی سرنوشتش، با زیبایی خاصی، در طول ده ماه نو همیشه برایش ساعتهای روز و شب، موسیقیدان آماده داشته است.
نای از دو آتش باد خور، نی طوق و نارش تاج سر
باد و نی و نارش نگر هر سه زبان ناداشته
هوش مصنوعی: از دو آتش، نی میوزد و بر سرش تاجی از آتش و سرخی است. به نی و آتش نگاه کن؛ هر سه از بیان خود ناتوانند.
دف چون هلال بدرسان، گرد هلالش اختران
هر سو دو اختر در قران جفتی چو جوزا داشته
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی ماه و ستارهها اشاره میکند. او میگوید که مانند هلال ماه، دف باید به نواختن درآید و گرداگرد آن ستارهها درخشان هستند. در واقع، دو ستارهای که مانند یکدیگر در آسمان هستند، به زیبایی و طراوت شب شبیه میشوند.
درجان سماع آویخته، مستان خروش انگیخته
نقل نو اینجا ریخته، جام می آنجا داشته
هوش مصنوعی: در حال گوش دادن به موسیقی، افرادی سرمست و شاداب هستند. در این مکان، شرابی تازه و خوشمزه وجود دارد، در حالی که در جایی دیگر، جام پر از می آماده شده است.
من زان گره گوشه نشین، نه دردکش نه جرعه چین
می ناب و شاهد نازنین، ساقی محابا داشته
هوش مصنوعی: من از آن گوشهنشینی که درگیر درد و غم نیست، نه در جستجوی می ناب و نه گرفتار عواطف عشق و زیبایی هستم، بلکه فقط میخواهم ساقی را دور نگهدارم.
یاران شدند آتش سخن، کاین چیست کار آب کن
نوروز نو ز آب کهن خط تبرا داشته
هوش مصنوعی: دوستان به مانند آتش شدهاند و درباره این موضوع بحث میکنند. چه کار باید کرد که در این سال نو، آب تازهای از آب کهن جاری کنیم، آبی که از نشانههای بد و خطاپذیری دور باشد؟
گفتم پسندد داورم کز فیض عقلی بگذرم
حیض عروس رز خورم، در حوض ترسا داشته
هوش مصنوعی: من گفتم که آیا خداوند برایم خوشایند است که از نعمت عقل بگذرم و به عشق دختر گل سرخ بپردازم و در حوضی که به عبادت تعلق دارد غرق شوم؟
خاصه که خضرم در عرب از آب زمزم شسته لب
من گرد کعبه چند شب، شب زنده عذرا داشته
هوش مصنوعی: خصوصاً که حضرت خضر در عرب، لب من را با آب زمزم شسته و چند شب در کنار کعبه به شبزندهداری پرداخته است.
مقصود اگر مستی است هست از جود شاه دین پرست
آنک می جان بخش و دست از عقل والا داشته
هوش مصنوعی: اگر مقصود از مستی، نعمت و لطف الهی باشد، باید بگوییم که این لطف از جانب خداوندی است که به او ایمان داریم، و اوست که جان را شاداب میکند و عقل را در مقام بالا قرار میدهد.
خاقان اکبر کز قدر دارد قدش درع ظفر
یک میخ درعش برکمر نه چرخ مینا داشته
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی شخصیتی برجسته و قدرتمند است که به لحاظ وزن و قامتش به یک پیروزی بزرگ شبیه است. او همچون زرهی ظفر، مورد احترام قرار گرفته و در برابر دشمنان استحکام دارد. در این تصویر، چرخ مینا به معنای زیبایی و ظرافت به کار رفته که در وجود او تجلی ندارد، اما قدرت و اصالتش را میرساند.
کیخسرو رستم کمان، جمشید اسکندر مکان
چون مهدی آخر زمان، عدل هویدا داشته
هوش مصنوعی: کیخسرو و رستم به قدرت و دلاوری شناخته میشوند، جمشید و اسکندر به مقام و جایگاههای مهم تاریخی و فرهنگی تعلق دارند. مانند مهدی در آخر زمان که عدالت را نمایان خواهد کرد.
ایوانش جنت را بدل، جام از کفش کوثر عمل
اصوات غلمان زین غزل ابیات غرا داشته
هوش مصنوعی: ایوان او بهشتی است و جامی که از عمل نیکو مینوشند، صدای جوانان خوشصوت در این شعرهای زیبا جاری است.
حاشیه ها
1392/07/20 16:10
ناشناس
شرح قصیده-درمدح خاقان اکبر منوچهر شروانشاه ومطلع دوم وسوم آن
1392/07/20 16:10
شرح قصیده درمدح خاقان اکبر منوچهرشروانشاه deleted
1394/02/04 16:05
ناشناس
وزن شغر مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم) است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1403/10/31 22:12
احمد کنجوری
در بیت هشتم (مجلس دو آتش داده بر...) حرف «از» اضافه شود تا وزن شعر درست گردد:
مجلس دو آتش داده بر، این از حجر آن از شجر...