شمارهٔ ۱۹۵ - مطلع سوم
این تویی کز غمزه غوغا در جهان انگیخته
نیزه بالا خون بدان مشکین سنان انگیخته
نقش زلفت بر رخ و نقش رخت در چشم من
بوستان از ابر و ابر از بوستان انگیخته
پرنیان خویی و دیباروی و از بخت من است
مارت از دیبا و خار از پرنیان انگیخته
آب و سنگم دادهای بر باد و من پیچان چو آب
سنگ در بر میروم وز دل فغان انگیخته
از لبت چون گلشکر خواهم که داری در جواب
زهر کان در سنبل است از ناردان انگیخته
دل گمان میبرد کز دست تو نتوان برد جان
داغ هجرت بین یقینی از گمان انگیخته
آه خاقانی شنو با زلف دود افکن بگوی
کاین چه دود است آخر از جان فلان انگیخته
کاروان عشق را بیاع جان شد چشم او
دار ضرب شاه ز آن بیاع جان انگیخته
داور امت جلال الدین، خلیفهٔ ذو الجلال
گوهر قدسی زکان کنفکان انگیخته
شاه مشرق، آفتاب گوهر بهرامیان
صبح عدل از مشرق آن خاندان انگیخته
هیبتش تاج از سر مهراج هند انداخته
صولتش خون از دل طغماج خان انگیخته
قاهر کفار و باج از قاهره درخواسته
دافع اشرار و گرد از دامغان انگیخته
آسمان کوه زهره آفتاب کان ضمیر
آفت هرچ آفتاب از کوه و کان انگیخته
ذات او مهدی است از مهد فلک زیر آمده
ظلم دجالی ز چاه اصفهان انگیخته
گرگ ظلم از عدل او ترسان چو مار از چوب از آنک
عدل او ماری ز چوب هر شبان انگیخته
فرامنش طوطی از خزران برآورده چنانک
جر امرش جرهباز از مولتان انگیخته
ذاتش از نور نخستین است و چون صور پسین
صورت انصاف در آخر زمان انگیخته
بل که تا حکمش دمیده صور عدل اندر جهان
از زمین ملک صد نوشیروان انگیخته
نیل تیغش چون سکاهن سوخته خیل خزر
لاجرم هندوستان ز آن، دودمان انگیخته
از حد هندوستان گر پیل خیزد طرفه نیست
طرفه پیلی کز خزر هندوستان انگیخته
در ید بیضاش ثعبان از کمند خیزران
خصم را ضیق النفس زان خیزران انگیخته
حاسدش در حسرت اقبال و با کام دلش
صدمهٔ ادبار خسف از خان و مان انگیخته
خاکساری را چو آتش طالع چون ماربخت
داده جوع الکلب و درخوان قحط نان انگیخته
هود همت شهریاری، نوح دعوت خسروی
صرصر از خزران و طوفان از الان انگیخته
هیبت او مالک آئین وزبانی خاصیت
دوزخ از دربندو ویل از شابران انگیخته
گشته شروان شیروان لابل شرفوان از قیاس
صورت بغداد و مصر از خیروان انگیخته
هم خلیفهٔ مصر و بغداد است هم فیض کفش
دجله از سعدون و نیل از گردمان انگیخته
لشکری دیده شبیخون برده بر دیوان روس
از کمین غرشت شیر سیستان انگیخته
جوشش کوسش که نالد چون گوزن از پوست گرگ
حیض خرگوش از تن شیر ژیان انگیخته
شبروی کرده کلنگ آسا همه شاهین دلان
چون قطا سیمرغ را از آشیان انگیخته
رانده تا دامان شب چون شب ز مه بر جیب چرخ
جادو آسا یک قواره از کتان انگیخته
صبحگه چون صبح شمشیر آخته بر کافران
تا به شمشیر از همه گرد هوان انگیخته
زهره چون بهرام چوبین بارهٔ چوبین به زیر
آهنین تن باره چون باد خزان انگیخته
هر یکی اسفندیاری در دژ روئین درع
از سر دریا غبار هفت خوان انگیخته
بابک از تیغ و خلیفه از سنان در کارزار
جوش جیش از اردشیر بابکان انگیخته
برکشیده تیغ اسد چون افتاب اندر اسد
در تموز از آه خصمان مهرگان انگیخته
در جزیره رانده یک دریا ز خون روسیان
موج از آن دریای خون کوه کلان انگیخته
کشتی از بس زار گشته کشتزاری گشته لعل
سر دروده وز درون آواز امان انگیخته
کشته یک نیم و گریزان خسته نیمی رفته باز
مرگشان تبها ز جان ناتوان انگیخته
تا به دیگ مغز خود خود را مزورها پزند
ار سرشک نو زرشک رایگان انگیخته
از فزع کف بر سر دریا گمان برده که هست
ز آهنین اسب آتشین برگستوان انگیخته
رایت شاه اخستان کانا فتحنا یار اوست
در جهان آوازهٔ شادی رسان انگیخته
از سر کفار روس انگیخته گردی چنانک
از سران روم شاه الب ارسلان انگیخته
یک دو روز این سگدلان انگیخته در شیرلان
شورشی کارژنگ در مازندران انگیخته
سهم شاه انگیخته امروز در دربند روس
شورشی کان سگدلان در شیرلان انگیخته
پیش تخت خسرو موسی کف هارون زبان
این منم چون سامری سحر از بیان انگیخته
عنصری کو یا معزی یا سنائی کاین سخن
معجز است از هر سه گرد امتحان انگیخته
تا جهان پیر جوان سیماست، باد اندر جهان
رای پیرش را مدد بخت جوان انگیخته
تا طراز ملک را نام است نامش باد و بس
بر طراز ملک، نقش جاودان انگیخته
فر او بر هفت بام و چار دیوار جهان
کارنامهٔ هشت بنیان جنان انگیخته
شمارهٔ ۱۹۴ - مطلع دوم: ماه نو دیدی حمایل ز آسمان انگیختهشمارهٔ ۱۹۶ - در مدح خاقان اکبر منوچهر شروان شاه: دور فلک ده جام را از نور عذرا داشته
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این تویی کز غمزه غوغا در جهان انگیخته
نیزه بالا خون بدان مشکین سنان انگیخته
هوش مصنوعی: تو هستی که با نگاه فریبندهات در دنیا شور و شوقی بهپا کردهای و نیزهات بهخاطر آن موهای سیاهت مانند خون بهدستی در آمده است.
نقش زلفت بر رخ و نقش رخت در چشم من
بوستان از ابر و ابر از بوستان انگیخته
هوش مصنوعی: تصویر زلفت بر چهرهات و تصویری که در چشمان من از تو است، مانند باغی است که از ابر و باران سرسبز و زیبا شده است.
پرنیان خویی و دیباروی و از بخت من است
مارت از دیبا و خار از پرنیان انگیخته
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و نرمی خاص خود، چون پارچهای ظریف و نرم به نظر میرسی، و این ویژگی تو بخشی از سرنوشت من است. زیبایی و شکوهمندی تو، همچون بافتی نفیس، مرا مجذوب کرده است، در حالی که خارهای مشکلات و دشواریها نیز در این مسیر وجود دارند.
آب و سنگم دادهای بر باد و من پیچان چو آب
سنگ در بر میروم وز دل فغان انگیخته
هوش مصنوعی: به من آب و سنگ دادهای و من مانند آبی که در کنار سنگ به حرکت درمیآید، در حال حرکت هستم و از دل ناراحتیام فریاد میزنم.
از لبت چون گلشکر خواهم که داری در جواب
زهر کان در سنبل است از ناردان انگیخته
هوش مصنوعی: میخواهم از لبت شکرین و شیرین صحبت کنم، زیرا میدانم که جواب تلخی که درون تُنگی دارد، مانند عطر تازهای است که از ناردان گرفته شده است.
دل گمان میبرد کز دست تو نتوان برد جان
داغ هجرت بین یقینی از گمان انگیخته
هوش مصنوعی: دل گمان میکند که نمیتواند از تو جدا شود، در حالی که درد جدایی را به وضوح احساس میکند و این احساس واقعیتر از هر تصوری است که در ذهنش وجود دارد.
آه خاقانی شنو با زلف دود افکن بگوی
کاین چه دود است آخر از جان فلان انگیخته
هوش مصنوعی: ای خاقانی، به آه من گوش کن و بگو این دود چه چیزی است که از جان فلانی برخاسته و که جان او را به این حالت درآورده است؟
کاروان عشق را بیاع جان شد چشم او
دار ضرب شاه ز آن بیاع جان انگیخته
هوش مصنوعی: چشم او مانند چشمهای است که عشق را به حرکت درمیآورد و با هر نگاهی، جانی تازه به این کاروان عشق میبخشد. او از قدرت چشم خود بهره میبرد و با آن عشق را زنده نگه میدارد.
داور امت جلال الدین، خلیفهٔ ذو الجلال
گوهر قدسی زکان کنفکان انگیخته
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه خداوند، که دارای جلال و عظمت است، انسانهای خاصی را از میان بندگانش برمیگزیند و به آنها مقام و جایگاه ویژهای میدهد. این افراد به نوعی از نور الهی بهرهمند هستند و به واسطهٔ ارادهٔ خداوند به وجود آمدهاند.
شاه مشرق، آفتاب گوهر بهرامیان
صبح عدل از مشرق آن خاندان انگیخته
هوش مصنوعی: سلطنت شرق، مانند خورشید درخشان و گرانبهای خاندان بهرام، صبحی از عدالت را از سوی آن خانواده به وجود آورده است.
هیبتش تاج از سر مهراج هند انداخته
صولتش خون از دل طغماج خان انگیخته
هوش مصنوعی: چهرهی او تا حدی با شکوه و تاثیربخش است که حتی تاج پادشاه هند را به زمین میزند و قدرتش به حدی است که جان طغماج خان را میلرزد.
قاهر کفار و باج از قاهره درخواسته
دافع اشرار و گرد از دامغان انگیخته
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف شخصی میپردازد که توانمند و قدرتمند است. او بر دشمنان غلبه کرده و از شهر قاهره خواستههایش را مطرح میکند. همچنین، او توانایی دفع شر و بدیها را دارد و در شهر دامغان به کارهایش ادامه میدهد.
آسمان کوه زهره آفتاب کان ضمیر
آفت هرچ آفتاب از کوه و کان انگیخته
هوش مصنوعی: آسمان بر روی کوه زهره مانند آفتابی است که از درون معدن سرشت بیرون میآید. هرچه آفتاب از کوه و معدن تراوش میکند، همان به درون میافتد.
ذات او مهدی است از مهد فلک زیر آمده
ظلم دجالی ز چاه اصفهان انگیخته
هوش مصنوعی: وجود او همان مهدی است که از مهد آسمانی به زمین آمده و ظلم و جهل دجال را از چاه اصفهان به حرکت درآورده است.
گرگ ظلم از عدل او ترسان چو مار از چوب از آنک
عدل او ماری ز چوب هر شبان انگیخته
هوش مصنوعی: اگر ظلمی مانند گرگ از عدالت او میترسد، همچون ماری که از چوب میترسد، به این خاطر است که عدالت او به ماری تبدیل شده که هر شبان را میهیُند.
فرامنش طوطی از خزران برآورده چنانک
جر امرش جرهباز از مولتان انگیخته
هوش مصنوعی: طوطی از درختان خزران پرواز کرده و مانند جری در حال پرواز از مولتان به پرواز درآمده است.
ذاتش از نور نخستین است و چون صور پسین
صورت انصاف در آخر زمان انگیخته
هوش مصنوعی: وجود او از نور اولیه و نخستین نشأت گرفته و در پایان زمان، به شکل انصاف و عدالت ظهور میکند.
بل که تا حکمش دمیده صور عدل اندر جهان
از زمین ملک صد نوشیروان انگیخته
هوش مصنوعی: تا زمانی که فرمان او صادر شده، آثار عدل و انصاف در جهان نمایان گشته و از زمین، ملک و داراییهای صد نوشیروان وام گرفته شده است.
نیل تیغش چون سکاهن سوخته خیل خزر
لاجرم هندوستان ز آن، دودمان انگیخته
هوش مصنوعی: نیل، تیغش مانند سلاحی است که از حرارت و آتش سوخته، و به همین علت خیل خزر در هندوستان به حرکت درآمده و نسل و دودمان جدیدی را به وجود آورده است.
از حد هندوستان گر پیل خیزد طرفه نیست
طرفه پیلی کز خزر هندوستان انگیخته
هوش مصنوعی: اگر فیل از مرز هندوستان برآید، شگفتی نیست؛ زیرا فیل دیگری که از سمت خزر آمده نیز به هندوستان رسیده است.
در ید بیضاش ثعبان از کمند خیزران
خصم را ضیق النفس زان خیزران انگیخته
هوش مصنوعی: در دستان او، مار به دام افتاده است و خصم را از آن خیزران به تنگنای نفس افتاده است.
حاسدش در حسرت اقبال و با کام دلش
صدمهٔ ادبار خسف از خان و مان انگیخته
هوش مصنوعی: حسود به خاطر بدشانسی و ناکامی که به خانه و زندگیاش وارد شده، دلش به حسرت و آرزوی خوشبختی میسوزد.
خاکساری را چو آتش طالع چون ماربخت
داده جوع الکلب و درخوان قحط نان انگیخته
هوش مصنوعی: وقتی که زمین خشک و بیبرکت میشود، همچون آتشی که در آنسوی طالع قرار دارد، به تنگنای گرسنگی دچار میشود و در شرایط کمبود نان، مشکلات بیشتر میشود.
هود همت شهریاری، نوح دعوت خسروی
صرصر از خزران و طوفان از الان انگیخته
هوش مصنوعی: شخصی با اراده و بلندهمت در مقام رهبری قرار گرفته است، مانند نوح که مردم را به سوی پادشاهی و سعادت دعوت میکند. او بر سرزمینی که با طوفان و مشکلات مواجه است، حرکت خود را آغاز کرده است.
هیبت او مالک آئین وزبانی خاصیت
دوزخ از دربندو ویل از شابران انگیخته
هوش مصنوعی: قدرت و شکوه او باعث شده که حتی زبانها نتوانند وصف آنچه در دل دوزخ میگذرد را به درستی بیان کنند و این حالتی ویژه از وحشت و ترس را به وجود آورده است.
گشته شروان شیروان لابل شرفوان از قیاس
صورت بغداد و مصر از خیروان انگیخته
هوش مصنوعی: شروان با زیباییها و صفات خوبش در مقایسه با بغداد و مصر، توجه و تحسینها را به خود جلب کرده است.
هم خلیفهٔ مصر و بغداد است هم فیض کفش
دجله از سعدون و نیل از گردمان انگیخته
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخص مورد نظر هم دارای مقام بالا و اعتبار در دو شهر مهم مصر و بغداد است و هم خوشبختانه از نعمتها و فواید دو رود بزرگ، دجله و نیل، بهرهمند میشود. به عبارتی، او در جایگاه والایی قرار دارد و از منابع طبیعی و فرهنگی غنی این مناطق برخوردار است.
لشکری دیده شبیخون برده بر دیوان روس
از کمین غرشت شیر سیستان انگیخته
هوش مصنوعی: در یک شب، گروهی به ناگاه به دیوان روس حمله کردند و این حمله با صدای غرشی از شیران سیستان همراه بود.
جوشش کوسش که نالد چون گوزن از پوست گرگ
حیض خرگوش از تن شیر ژیان انگیخته
هوش مصنوعی: صدا و هیاهوی او مانند ناله گوزن است که از شدت درد به گوش میرسد، حال آنکه در پس ظاهر شیرانی که قوی و نیرومند به نظر میرسند، نشانههایی از ضعف و آسیبپذیری وجود دارد.
شبروی کرده کلنگ آسا همه شاهین دلان
چون قطا سیمرغ را از آشیان انگیخته
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شباهت روحیه پرندگان شکاری و زیبایی اشاره میکند. پرندگان با شجاعت و سرعت حرکت میکنند و به راحتی سیمرغ، نماد بزرگی و شکوه، را از آشیان خود دور میکنند. این تصویرسازی نشاندهنده قدرت و آزادگی است که در دل شاهینها وجود دارد.
رانده تا دامان شب چون شب ز مه بر جیب چرخ
جادو آسا یک قواره از کتان انگیخته
هوش مصنوعی: تا دامن شب را برافراشته و مانند شب، ماه بر آسمان، گوشهای از جیب چرخ را به زیبایی و جادو نمایان کرده است.
صبحگه چون صبح شمشیر آخته بر کافران
تا به شمشیر از همه گرد هوان انگیخته
هوش مصنوعی: صبحگاهانی که مانند شمشیر آماده است، بر دشمنان فرود میآید و با قدرت و شدت، تمام مهیجها و احساسات را به حرکت درمیآورد.
زهره چون بهرام چوبین بارهٔ چوبین به زیر
آهنین تن باره چون باد خزان انگیخته
هوش مصنوعی: زهره مانند بهرام، که درختی چوبین است، بر بدن آهنین خود تکیه میزند، درست مانند بادی که در فصل خزان وزیده است.
هر یکی اسفندیاری در دژ روئین درع
از سر دریا غبار هفت خوان انگیخته
هوش مصنوعی: هر شخصی مانند اسفندیار، در دژ مستحکم و ایوانی از جنس فولاد، گرد و غبار هفت خوان را از عمق دریا به وجود آورده است.
بابک از تیغ و خلیفه از سنان در کارزار
جوش جیش از اردشیر بابکان انگیخته
هوش مصنوعی: بابک با شمشیر و خلیفه با نیزه در میدان نبرد مشغول نبرد هستند و این جنگ به یاد اردشیر بابکان افروخته شده است.
برکشیده تیغ اسد چون افتاب اندر اسد
در تموز از آه خصمان مهرگان انگیخته
هوش مصنوعی: تیغ شیر در آسمان مانند خورشید در تابستان بلند شده و از ناراحتی دشمنان در فصل مهر، آتش و حرارتی به وجود آمده است.
در جزیره رانده یک دریا ز خون روسیان
موج از آن دریای خون کوه کلان انگیخته
هوش مصنوعی: در جزیرهای دورافتاده، دریا از خون سربازان روسی موجهای بزرگی را ایجاد کرده است و این دریا به قدری خروشان است که کوههای بزرگ را هم تحت تأثیر قرار داده است.
کشتی از بس زار گشته کشتزاری گشته لعل
سر دروده وز درون آواز امان انگیخته
هوش مصنوعی: کشتی به خاطر زاری و غم فراوانی که دارد، به حالت خرابی و آشفتهگی افتاده است؛ و در این حال، جواهر سرخ رنگی از آن بیرون آمده و از درون آن صدای دلانگیزی به گوش میرسد.
کشته یک نیم و گریزان خسته نیمی رفته باز
مرگشان تبها ز جان ناتوان انگیخته
هوش مصنوعی: نیمهای از زندگی را از دست دادهام و نیمهای دیگر خسته و فراریام. مرگشان هم تب و تابی از جان ناتوان من بهوجود آورده است.
تا به دیگ مغز خود خود را مزورها پزند
ار سرشک نو زرشک رایگان انگیخته
هوش مصنوعی: اگر انسان تلاش کند و فکر خود را در معرض تجربهها و یادگیری قرار دهد، با استفاده از اندیشههای تازه و روزآمد، میتواند به رشد و شکوفایی برسد.
از فزع کف بر سر دریا گمان برده که هست
ز آهنین اسب آتشین برگستوان انگیخته
هوش مصنوعی: به خاطر ترس، بیهوده فکر میکند که براقی آتشین در حال حرکت است و موجب برخواستن موجهایی در دریا شده است.
رایت شاه اخستان کانا فتحنا یار اوست
در جهان آوازهٔ شادی رسان انگیخته
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از پیروزی و خوشحالی سخن میگوید و بهطور خاص به پیروزی شاهی اشاره میکند. او اعلام میکند که این پیروزی باعث خوشحالی و سرور در جهان شده و خبر شادی در همهجا پخش شده است. بهعبارتی، این موفقیت نهتنها خود شاه بلکه همه مردم را شاد کرده است.
از سر کفار روس انگیخته گردی چنانک
از سران روم شاه الب ارسلان انگیخته
هوش مصنوعی: چنانکه از کشتار و سختیهای دشمنان روس غمگین شدهای، مانند آنچه از سرداران روم، شاه الب ارسلان درآمده است.
یک دو روز این سگدلان انگیخته در شیرلان
شورشی کارژنگ در مازندران انگیخته
هوش مصنوعی: در یکی دو روز اخیر، افرادی با نیتهای ناپسند و بدخواه، در سرزمین شیرلان، قصد برانگیختن شورشی مشابه به آنچه در مازندران رخ داده بود را دارند.
سهم شاه انگیخته امروز در دربند روس
شورشی کان سگدلان در شیرلان انگیخته
هوش مصنوعی: امروز در دربند روس، سهم پادشاه به سبب شورش افرادی بیرحم است که در شیرلان به پا خاستهاند.
پیش تخت خسرو موسی کف هارون زبان
این منم چون سامری سحر از بیان انگیخته
هوش مصنوعی: در برابر تخت پادشاه، موسی در حالی که دستش را بالا برده، زبان هارون را به کار میگیرد؛ و من نیز مانند سامری، با کلامم جادوگری میکنم و تاثیر میگذارم.
عنصری کو یا معزی یا سنائی کاین سخن
معجز است از هر سه گرد امتحان انگیخته
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مهارت و هنر شاعران بزرگ اشاره دارد. شاعر میگوید که این کلام به اندازهای زیبا و شگفتانگیز است که میتوان آن را از آثار عنصری، معزی یا سنایی دانست. این واژهها به نوعی نشاندهنده تأثیر و قدرت عظیم شعر هستند که از میان آزمایشهای مختلف به دست آمدهاند.
تا جهان پیر جوان سیماست، باد اندر جهان
رای پیرش را مدد بخت جوان انگیخته
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا در حال تغییر و تحول است و جوانی و پیری در آن موج میزند، سرنوشت جوان با کمک موفقیت و شانس، بر رای و نظر پیر تأثیر میگذارد.
تا طراز ملک را نام است نامش باد و بس
بر طراز ملک، نقش جاودان انگیخته
هوش مصنوعی: تا زمانی که نامش به عنوان یکی از برجستهترین نامها در تاریخ شناخته میشود، نامش تنها به باد تشبیه میشود و بر روی جلد تاریخ، اثری پایدار و جاودانه از او ثبت شده است.
فر او بر هفت بام و چار دیوار جهان
کارنامهٔ هشت بنیان جنان انگیخته
هوش مصنوعی: او در بالای هفت بام و چهار دیوار جهان، کارنامهای از هشت بنیان بهشت را ترتیب داده است.
حاشیه ها
1393/05/27 18:07
بابک علی خانی
به نامِ خدا
با درود و ادب
این دو بیت میانی در زیر جا افتاده است و در دیوانِ خاقانی ویرایشِ استاد سجادی به جای خون در مصرعِ دومِ بیتِ چهارم که در زیر نوشته شده است چون آمده است ویرایش نموده و بیفزایید.(دیوانِ خاقانیِ شروانی بررسی و ویرایشِ استاد دکتر ضیاء الدین سجادی، تهران: زوار، چاپ 7، 1382، رویه یِ 397)
سپاس
بابک علی خانی
برکشیده تیغِ اسد چون افتاب اندر اسد || در تموز از آهِ خصمان مهرگان انگیخته
بر دلِ کفار چو انگور آبله وَز خونشان || می زحصرم گون سرِ تیغِ یمان انگیخته
بَر سَرِ دریایِ نیلَش تیغِ کان رویناش || تا جزیرهی رویناش و لنبران انگیخته
در جزیره رانده یک دریا زِ خونِ روسیان || موج از آن دریای، چونِ کوه کَلان انگیخته