گنجور

شمارهٔ ۱۹۱ - مطلع دوم

ای تیر باران غمت، خون دل ما ریخته
نگذاشت طوفان غمت، خون دلی ناریخته
ای صد یک از عشقت خرد، جان صیدت از یک تا به صد
چشم تو در یک چشم زد، صد خون تنها ریخته
ای ریخته سیل ستم بر جان ما سر تا قدم
پس ذرهٔ ناکرده کم، ما تن زده تا ریخته
ماهی و جوزا زیورت، وز رشک زیور در برت
از غمزهٔ چون نشترت مه خون جوزا ریخته
محراب قیصر کوی تو، عید مسیحا روی تو
عود الصلیب موی تو، آب چلیپا ریخته
گیرم‌نه‌ای چون آب نرم، آتش مباش از جوش گرم
آهسته باش ای آب شرم، از چشم رعنا ریخته
زلفت چو هر غوغائیی، چون زیر هر سودائیی
چشمت بهر رعنائیی، آب رخ ما ریخته
در پختن سودای تو خام است ما را رای تو
ما زر و سر در پای تو، خاقانی آسا ریخته
روز نو است و فخر دین بر آسمان مجلس نشین
ما زر چهره بر زمین، تو سیم سیما ریخته
خاقان اکبر کز فلک بانگ آمدش کالامر لک
در پای او دست ملک، روح معلا ریخته

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای تیر باران غمت، خون دل ما ریخته
نگذاشت طوفان غمت، خون دلی ناریخته
هوش مصنوعی: ای غم تو مانند تیر بارانی است که دل ما را مجروح کرده است. طوفان غم تو باعث شده که دیگر نتوانیم اندوهی به دل خویش بیفزاییم.
ای صد یک از عشقت خرد، جان صیدت از یک تا به صد
چشم تو در یک چشم زد، صد خون تنها ریخته
هوش مصنوعی: ای عشق تو، دیوانه‌ام کردی و جانم را در دام عشقت اسیر کرده‌ای. از یک نگاه تو تا صد نگاه، چشمانت تنها در یک چشم به من زل زده‌اند و به خاطر عشق تو، خون دل بسیاری ریخته شده است.
ای ریخته سیل ستم بر جان ما سر تا قدم
پس ذرهٔ ناکرده کم، ما تن زده تا ریخته
هوش مصنوعی: ای سیل ستم بر جان ما ریخته شده و هر سو را پر کرده، ما حتی اگر کمترین نافرمانی‌ای کرده باشیم، باز هم خود را تسلیم این ظلم کرده‌ایم.
ماهی و جوزا زیورت، وز رشک زیور در برت
از غمزهٔ چون نشترت مه خون جوزا ریخته
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و جذابیت کسی اشاره می‌کند که مانند ماهی در زینت و زیبایی است. این شخص به خاطر حسادت دیگران، از زیبایی‌اش غمناک است. غمزه یا ناز او مانند تیغی است که درد و رنج را به ارمغان می‌آورد و خون دل را از دل دیگران جاری می‌سازد.
محراب قیصر کوی تو، عید مسیحا روی تو
عود الصلیب موی تو، آب چلیپا ریخته
هوش مصنوعی: محراب قیصر در کوی تو قرار دارد، و روز عید مسیحی به خاطر زیبایی تو جشن گرفته می‌شود. عود و بخور در موی تو جاری است و آب چلیپا نیز در اطراف تو ریخته شده است.
گیرم‌نه‌ای چون آب نرم، آتش مباش از جوش گرم
آهسته باش ای آب شرم، از چشم رعنا ریخته
هوش مصنوعی: اگرچه تو مانند آب نرم نیستی، اما ای آتش، از حرارت جوش خود کم کن و به آرامی باش، ای آب شرم، از چشمان زیبا ببار.
زلفت چو هر غوغائیی، چون زیر هر سودائیی
چشمت بهر رعنائیی، آب رخ ما ریخته
هوش مصنوعی: زلف تو مانند هر درهم و برهمی است، همان‌طور که زیر هر آرزویی وجود دارد. چشمت به زیبایی‌های زندگی می‌نگرد و به همین خاطر، آب روی چهره ما ریخته شده است.
در پختن سودای تو خام است ما را رای تو
ما زر و سر در پای تو، خاقانی آسا ریخته
هوش مصنوعی: در تلاش برای به دست آوردن عشق تو، ما هنوز در آغاز راه هستیم و افکار ما نسبت به تو بسیار خام و ناپخته است. ما تمام زیور و جان خود را به پای تو نثار کرده‌ایم، همان‌طور که خاقانی نیز در اشعارش به عشق و فداکاری اشاره می‌کند.
روز نو است و فخر دین بر آسمان مجلس نشین
ما زر چهره بر زمین، تو سیم سیما ریخته
هوش مصنوعی: امروز روز جدیدی است و بزرگترین شخصیت دین در آسمان نشسته است. ما در زمین چهره‌ای درخشان و زیبا داریم، که همچون نقره‌ای درخشان است.
خاقان اکبر کز فلک بانگ آمدش کالامر لک
در پای او دست ملک، روح معلا ریخته
هوش مصنوعی: خاقان بزرگ که از آسمان صدایی به او رسید، در پای او دست‌های قدرت و سلطنت قرار دارد و روح پاکی به زمین افکنده شده است.