گنجور

شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابوالفتح شروان شاه منوچهر

در کام صبح از ناف شب مشک است عمدا ریخته
گردون هزاران نرگسه از سقف مینا ریخته
صبح است گل‌گون تاخته، شمشیر بیرون آخته
بر شب شبیخون ساخته، خونش به عمدا ریخته
کیمخت سبز آسمان، دارد ادیم بی‌کران
خون شب است این بی‌گمان بر طاق خضرا ریخته
صبح آمده زرین سلب، نوروز نوراهان طلب
زهره شکاف افتاده شب، وز زهره صفرا ریخته
شب چاه بیژن بسته سر، مشرق گشاده زال زر
خون سیاوشان نگر، بر خاک و خارا ریخته
مستان صبوح آموخته وز می‌فتوح اندوخته
می‌شمع روح افروخته نقل مهیا ریخته
رضوان کده خم خانه‌ها، حوض جنان پیمانه‌ها
کف بر قدح دردانه‌ها از عقد حورا ریخته
مرغ از شبستان حرم، میوه ز بستان ارم
گردون ز پستان کرم شیر مصفا ریخته
زر آب دیدی می‌نگر، می‌برده کار آب زر
ساقی به کار آب در آب محابا ریخته
بادام ساقی مست خواب از جرعه شادروان خراب
از دست‌ها جام سراب افتاده صهبا ریخته
ای صبح خیزان می کجا، آن عقل ما را خون‌بها
آن آبروی کار ما نگذاشت الا ریخته
مرغ صراحی کنده پر، برداشته یک نیمه سر
ور نیم منقار دگر، یاقوت حمرا ریخته
هین جام رخشان دردهید آزاده را جان دردهید
آن پیر دهقان در دهید از شاخ برنا ریخته
زر دوست از دست جهان در پای پیل افتاده دان
ما زیر پای دوستان زر پیل بالا ریخته
سرمست عشق سرکشی، خاکستری در آتشی
در ششدر عذرا وشی، صد خصل عذرا ریخته
خورده به رسم مصطبه، می در سفالین مشربه
وقت مسیح یکشبه، در پای ترسا ریخته
طاق ابروان رامش گزین، در حسن طاق و جفت کین
بر زخمهٔ سحر آفرین، شکر ز آوا ریخته
چنگی طبیب بوالهوس، بگرفته زالی را مجس
اصلع سری کش هر نفس، موئی است در پا ریخته
ربعی نموده پیکرش، خطهای مسطر در برش
ناخن بر آن خطها برش، وقت محاکا ریخته
مهری یکی پیر نزار، آوا برآورده به زار
چون تندر اندر مرغزار جانی به هرجا ریخته
وان هشت تا بربط نگر جان را بهشت هشت در
هر تار ازو طوبی شمر صد میوه هر تا ریخته
وان نی چو مار بی‌زبان، سوراخ‌ها در استخوان
هم استخوانش سرمه‌دان، هم گوشت ز اعضا ریخته
وان چون هلالی چوب دف، شیدا شده خم کرده کف
ما خون صافی را به کف، از حلق شیدا ریخته
از پوست آهو چنبرش، آهو سرینی همبرش
وز گور و آهو در برش، صید آشکارا ریخته
کاسهٔ رباب از شعر تر، بر نوش قول کاسه‌گر
در کاسهٔ سرها نگر زان کاسه حلوا ریخته
راوی ز درهای دری، دلال و دلها مشتری
خاقانی اینک جوهری، درهای بیضا ریخته
در دری را از قلم، در رشتهٔ جان کرده ضم
پس باز بگشاده ز هم، بر شاه والا ریخته
زهره غزل‌خوان آمده، در زیر و دستان آمده
چون زیر دستان آمده بر شه ثریا ریخته
خاقان اکبر کز شرف هستش سلاطین در کنف
باران جود از ابر کف شرقا و غربا ریخته

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در کام صبح از ناف شب مشک است عمدا ریخته
گردون هزاران نرگسه از سقف مینا ریخته
هوش مصنوعی: در صبح زود، آسمان به عمد عطر شب را منتشر کرده است و گویی هزاران گل نرگس از سقف آسمان ریخته شده‌اند.
صبح است گل‌گون تاخته، شمشیر بیرون آخته
بر شب شبیخون ساخته، خونش به عمدا ریخته
هوش مصنوعی: صبح فرا رسیده و نور آن مانند رنگ گل صورتی شده است. شب به پایان آمده و روز با قدرت و تندی به آن حمله کرده و تیرگی را از بین می‌برد. این نور و روشنی با اراده و عمد بر شب غلبه کرده و آن را تحت تأثیر خود قرار داده است.
کیمخت سبز آسمان، دارد ادیم بی‌کران
خون شب است این بی‌گمان بر طاق خضرا ریخته
هوش مصنوعی: آسمان سبز رنگ، در دل خود یک دشت وسیع دارد که مثل خونی سیاه در تاریکی شب به نظر می‌رسد و این موضوع واضح و آشکار است که بر سطح سبز پاشیده شده است.
صبح آمده زرین سلب، نوروز نوراهان طلب
زهره شکاف افتاده شب، وز زهره صفرا ریخته
هوش مصنوعی: صبح فرا رسیده و آسمان به رنگ طلایی درآمده است. نوروز، روز نویدبخش و شادمانی، به میزبانی زهره (سیاره Venus) که در افق تابیده، دعوت شده است. شب به پایان رسیده و این درخشش زهره، نور شاداب و زردی را به زمین می‌تاباند.
شب چاه بیژن بسته سر، مشرق گشاده زال زر
خون سیاوشان نگر، بر خاک و خارا ریخته
هوش مصنوعی: در شب، چاه بیژن بسته شده است و در شرق، زال زر آنجاست. خون سیاوشان بر خاک و زمین ریخته شده است.
مستان صبوح آموخته وز می‌فتوح اندوخته
می‌شمع روح افروخته نقل مهیا ریخته
هوش مصنوعی: دل‌های شاد و سر مستی به نوشیدن شراب عادت کرده‌اند و حالا استعداد و شوقی در وجودشان شعله‌ور است. آن‌ها آماده‌اند تا فضایی پر از نشاط و شادی را ایجاد کنند و هر آنچه که برای جشن و سرور نیاز است فراهم کرده‌اند.
رضوان کده خم خانه‌ها، حوض جنان پیمانه‌ها
کف بر قدح دردانه‌ها از عقد حورا ریخته
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، کنار خانه‌ها، حوضی وجود دارد که پر از نوشیدنی‌های بهشتی است و به خاطر زیبایی و جذابیتش، موج‌هایی از شراب گوارا به سمت لیوان‌ها روانه شده و با قطرات زیبا، به لیوان‌های براین دلنواز جاری می‌شود.
مرغ از شبستان حرم، میوه ز بستان ارم
گردون ز پستان کرم شیر مصفا ریخته
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از فضای درونی حرم، میوه‌ای از باغ ارم و آسمان از شیر پاک کرم دریافت کرده و ریخته است.
زر آب دیدی می‌نگر، می‌برده کار آب زر
ساقی به کار آب در آب محابا ریخته
هوش مصنوعی: زر آب را ببین، آب زلالی که مانند طلا درخشنده است. ساقی به آب توجه دارد و کارش را با دقت انجام می‌دهد، در حالی که آب در خود جا و زیبایی خاصی دارد.
بادام ساقی مست خواب از جرعه شادروان خراب
از دست‌ها جام سراب افتاده صهبا ریخته
هوش مصنوعی: بادام به عنوان نمادی از ساقی، مستی و خواب را به تصویر می‌کشد. جرعه‌ای که از شادروان می‌ریزد، نشانی از خراب شدن و بی‌نظمی در این حالت است. جالی خالی از جامی که پر از سراب است، نمایانگر لحظاتی از سرخوشی و همچنین حسرتی است که به علت ریخته شدن صهبا به وجود آمده است. این تصویر ترکیبی از زیبایی و تلخی را در خود دارد که به ناگهانی و بی‌ثباتی احساسات اشاره می‌کند.
ای صبح خیزان می کجا، آن عقل ما را خون‌بها
آن آبروی کار ما نگذاشت الا ریخته
هوش مصنوعی: ای کسانی که صبح زود بیدار می‌شوید، عقل ما به خاطر حرمت و آبروی کار ما، هیچ چیزی برای ما نگذاشت جز این که همه چیز را از دست داده‌ایم.
مرغ صراحی کنده پر، برداشته یک نیمه سر
ور نیم منقار دگر، یاقوت حمرا ریخته
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که از ظرفی کنده شده است، یک نیمه از سرش و نیمه‌ای از منقار دیگرش را برداشته و بر رویش یاقوتی سرخ ریخته است.
هین جام رخشان دردهید آزاده را جان دردهید
آن پیر دهقان در دهید از شاخ برنا ریخته
هوش مصنوعی: به سرعت، جام نورانی را به آزادگان بدهید و به آنها جان تازه‌ای ببخشید؛ آن کشاورز پیر را نیز از میوه جوانی سیراب کنید که بر زمین ریخته است.
زر دوست از دست جهان در پای پیل افتاده دان
ما زیر پای دوستان زر پیل بالا ریخته
هوش مصنوعی: محبت و دوستی واقعی در برابر سختی‌ها و مشکلات زندگی ارزش بیشتری دارد و حتی اگر در دنیای مادی چیزهای گرانبهایی مانند طلا را از دست بدهیم، در کنار دوستان واقعی به ثروتی حقیقی دست یافته‌ایم. در واقع محبت و دوستی با ارزش‌تر از هر دارایی مادی است.
سرمست عشق سرکشی، خاکستری در آتشی
در ششدر عذرا وشی، صد خصل عذرا ریخته
هوش مصنوعی: عشق و شوری در وجودم است و مانند خاکستر در آتش می‌سوزم. در وجودم صفات و ویژگی‌های زیادی وجود دارد که نشان‌دهندهٔ عشق و شوق من است.
خورده به رسم مصطبه، می در سفالین مشربه
وقت مسیح یکشبه، در پای ترسا ریخته
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به میخوارگی و نوشیدن شراب در ظرف‌های سفالی اشاره می‌کند. او به زمان مسیح اشاره کرده و به نوعی بر تحولی در این راستا تأکید می‌کند. همچنین، با تصویر کردن ریختن این می در پای یک ترسا (مسیحی) نشان می‌دهد که این عمل ممکن است به طور غیرمنتظره‌ای برای او انجام شده باشد. به طور کلی، بیت به تجربه‌ای از شگفتی و تحولی در مراحل زندگی اشاره دارد.
طاق ابروان رامش گزین، در حسن طاق و جفت کین
بر زخمهٔ سحر آفرین، شکر ز آوا ریخته
هوش مصنوعی: به زیبایی و شکوه ابروان خود توجه کن، که آن‌ها نمایانگر جذابیت و هماهنگی هستند. صدای ملایم و دل‌نواز مانند نغمه‌ای جادویی است که شکر و شیرینی را در فضا رها می‌کند.
چنگی طبیب بوالهوس، بگرفته زالی را مجس
اصلع سری کش هر نفس، موئی است در پا ریخته
هوش مصنوعی: یک طبیب بی‌توجه و افراطی، به موهای پریشان و زرد رنگی که بر روی سر فردی کچل ریخته شده، چنگ می‌زند. در هر نفس و دم، همین موها بر روی پاهای او افتاده است.
ربعی نموده پیکرش، خطهای مسطر در برش
ناخن بر آن خطها برش، وقت محاکا ریخته
هوش مصنوعی: در این شعر به زیبایی و جذابیت بدن فردی اشاره شده که با خطوط و نقش‌های زیبا تزیین شده است. ناخن‌های او به گونه‌ای است که یک نوع تزیین و طراحی خاصی بر روی آن‌ها وجود دارد. این زیبایی و تزیینات در هنگام محاکمه یا ارزیابی، توجه را جلب می‌کند و به نظر می‌رسد که بر جلب نظر و توجه دیگران تأکید دارد.
مهری یکی پیر نزار، آوا برآورده به زار
چون تندر اندر مرغزار جانی به هرجا ریخته
هوش مصنوعی: یکی از پیرمردهای نزار، صدایی ناله‌وار مانند صدای رعد و برق در دشت بلند کرده است و جانش در هر جا منتشر شده است.
وان هشت تا بربط نگر جان را بهشت هشت در
هر تار ازو طوبی شمر صد میوه هر تا ریخته
هوش مصنوعی: هشت بربط را ببین که جان را به بهشت می‌برد. در هر تار این بربط، صد میوه از طوبی (درخت بهشت) ریخته شده است.
وان نی چو مار بی‌زبان، سوراخ‌ها در استخوان
هم استخوانش سرمه‌دان، هم گوشت ز اعضا ریخته
هوش مصنوعی: نی به مانند ماری بی‌زبان است که درون استخوان‌ها سوراخ‌هایی ایجاد می‌کند. هم استخوانش به مانند سرمه‌دان است، و هم گوشتش از اعضای بدن فرو ریخته.
وان چون هلالی چوب دف، شیدا شده خم کرده کف
ما خون صافی را به کف، از حلق شیدا ریخته
هوش مصنوعی: مانند هلالی که موجی از زیبایی را نشان می‌دهد، دل شیدا به وجد آمده و دستان ما پر از خونی ناب و زلال است که از گلو و جان شیدا جاری شده است.
از پوست آهو چنبرش، آهو سرینی همبرش
وز گور و آهو در برش، صید آشکارا ریخته
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و ظرافت پوشش آهو پرداخته و اشاره به شکار و صید آن دارد. شاعر از چرم و پوست آهو که با هنر و دقتی خاصی به کار رفته، سخن می‌گوید. همچنین به وضوح مشاهده کردن صید و شکار آهو اشاره می‌کند، که می‌تواند نمادی از زیبایی و لطافت طبیعت باشد.
کاسهٔ رباب از شعر تر، بر نوش قول کاسه‌گر
در کاسهٔ سرها نگر زان کاسه حلوا ریخته
هوش مصنوعی: اگر تنوع و زیبایی احساسات را در نظر بگیریم، می‌توان گفت که در میان ذهن و روح افراد، تأثیرات مختلفی مانند شعر و هنر وجود دارد. این تأثیرات مانند شیره و شیرینی زندگی، به قلب‌ها می‌نشیند و هر کس می‌تواند در این کاسه، چیزی تازه و دلنشین بیابد.
راوی ز درهای دری، دلال و دلها مشتری
خاقانی اینک جوهری، درهای بیضا ریخته
هوش مصنوعی: راوی از درهای بهشت خبر می‌دهد و دل‌های عاشقان به سمت آن جذب می‌شود. اکنون خاقانی جواهراتی را به نمایش گذاشته که درهای باران را فتح کرده‌اند.
در دری را از قلم، در رشتهٔ جان کرده ضم
پس باز بگشاده ز هم، بر شاه والا ریخته
هوش مصنوعی: در این بیت به معنای این است که شخصی با نوشتن یا ابراز خود (قلم) دروازه‌ای به دنیای درونی و احساساتش گشوده است. پس از آن، این دروازه دوباره باز شده و احساسات و افکارش مانند مرواریدهایی بر روی یک شخص بزرگ و با ارج در حال ریختن است. در واقع، بیان می‌کند که ابراز احساسات می‌تواند منجر به ارتباطی عمیق با دیگران شود.
زهره غزل‌خوان آمده، در زیر و دستان آمده
چون زیر دستان آمده بر شه ثریا ریخته
هوش مصنوعی: عشقی با صدای دلنواز به‌صورت غزل‌خوان ظهور کرده و با لطافتی خاص دل‌ها را جذب می‌کند. او به گونه‌ای تحت تأثیر عشق است که مانند یک ستاره در آسمان می‌درخشد و زیبایی‌اش بر دیگران سایه افکنده است.
خاقان اکبر کز شرف هستش سلاطین در کنف
باران جود از ابر کف شرقا و غربا ریخته
هوش مصنوعی: خاقان بزرگ که از نظر مقام و شرافت در میان پادشاهان برتری دارد، مانند بارانی از رحمت و سخاوت به همه جهانیان در شرق و غرب نیکی می‌افشاند.