شمارهٔ ۱۸۷ - در عزلت و فقر و قناعت و تجرید
در ساحت زمانه ز راحت نشان مخواه
ترکیب عافیت ز مزاج جهان مخواه
در داغ دل بسوز و ز مرهم اثر مجوی
با خویشتن بساز و ز همدم نشان مخواه
اندر قمارخانهٔ چرخ و رباط دهر
جنسی حریف و همنفسی مهربان مخواه
گر در دم نهنگ درآیی نفس مزن
ور در دل محیط درافتی کران مخواه
از جوهر زمانه خواص وفا مجوی
وز تنگنای دهر خلاص روان مخواه
از ساغر سپهر تهی کیسه می مخور
وز سفرهٔ جهان سیهکاسه نان مخواه
گر خرمن امید سراسر تلف شود
از کیل روزگار تلافی آن مخواه
در ساحت جهان ز جهان یاوری مجوی
در آب غرقه گرد و ز ماهی امان مخواه
دل گوهر بقاست به دست جهان مده
گوگرد سرخ تعبیه در خاکدان مخواه
عزلت تو را به کنگرهٔ کبریا برد
آن سقفگاه را به ازین نردبان مخواه
همت کفیل توست، کفاف از کسان مجوی
دریا سبیل توست، نم از ناودان مخواه
خاصانه چون خزینهٔ خرسندی آن توست
عامانه از فرشتهٔ روزی ضمان مخواه
زان پس که چار صحف قناعت بخواندهای
خود را ز لوح بوطمعی عشر خوان مخواه
چون فقر شد شعار تو برگ و نوا مجوی
چون باد شد براق تو برگستوان مخواه
دل را قرابهوار مل اندر گلو مکن
تن را پیالهوار کمر بر میان مخواه
در گوشهای بمیر و پی توشهٔ حیات
خود را چو خوشه پیش خسان ده زبان مخواه
بل تا پری ز خوان بشر خواهد استخوان
تو چون فرشته بوی شنو استخوان مخواه
گو درد دل قوی شو و گو تاب تب فزای
زین گلشکر مجوی و از آن ناردان مخواه
از بهر تب بریدن خود دست آز را
از نیستان هیچکسی تبستان مخواه
داری کمال عقل پی زور و زر مشو
زرادخانه یافتهٔ دوکدان مخواه
چون شحنهٔ نیاز ز دست تو یاوگی است
ترس از تکین مدار و پناه از طغان مخواه
وحدت گزین و محرمی از دوستان مجوی
تنها نشین و همدمی از دودمان مخواه
چون دیدهای که یوسف از اخوان چه رنج دید
هم ناتوان بزی و ز اخوان توان مخواه
سرگشتگی زمان نگر و محنت مکان
آسایش از زمان و فراغ از مکان مخواه
در چار سوی کون و مکان وحشت است خیز
خلوت سرای انس جز از لامکان مخواه
این مرغ عرشی ار طلب دانهای کند
آن دانه جز ز سنبلهٔ آسمان مخواه
خاقانیا زمانه زمام امل گرفت
گر خود عنان عمر بگیرد امان مخواه
شمارهٔ ۱۸۶ - در تحقیق و وعظ و ذکر صفای صبح: آوازهٔ رحیل شنیدم به صبحگاهشمارهٔ ۱۸۸ - در مدح عصمة الدین عمهٔ اخستان: ای در حرمت نشان کعبه
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در ساحت زمانه ز راحت نشان مخواه
ترکیب عافیت ز مزاج جهان مخواه
هوش مصنوعی: در دنیای پر از تغییر و ناپایداری، توقع نداشته باش که به راحتی و آرامش دست پیدا کنی. همچنین، انتظار نداشته باش که زندگی همیشه خوب و بیدغدغه باشد، زیرا طبیعت جهان به گونهای است که فراز و نشیبهای زیادی را به همراه دارد.
در داغ دل بسوز و ز مرهم اثر مجوی
با خویشتن بساز و ز همدم نشان مخواه
هوش مصنوعی: در دل خود بسوز و منتظر نجات و درمان نباش. سعی کن با خودت کنار بیایی و از دیگران توقع نداشته باشی.
اندر قمارخانهٔ چرخ و رباط دهر
جنسی حریف و همنفسی مهربان مخواه
هوش مصنوعی: در زندگی، در جوامع مختلف، به دنبال دوست و همصحبت مهربان نباشید؛ زیرا آشناییهای اینچنینی در دنیای متغیر و پر تلاطم تفاوتی ندارند و ممکن است برای شما خطرناک باشند.
گر در دم نهنگ درآیی نفس مزن
ور در دل محیط درافتی کران مخواه
هوش مصنوعی: اگر در دنیای بزرگ و عمیق وارد شوی، نفس نکش یا اگر به عمق دریا بروی، انتظار نداشته باش که به سرزمینهای مشخص و امن برسید.
از جوهر زمانه خواص وفا مجوی
وز تنگنای دهر خلاص روان مخواه
هوش مصنوعی: از ویژگیهای این زمان انتظار وفاداری را نداشته باش و از تنگناهای زندگی به دنبال رهایی روح خود نباش.
از ساغر سپهر تهی کیسه می مخور
وز سفرهٔ جهان سیهکاسه نان مخواه
هوش مصنوعی: از ساغر آسمان هیچچیز ننوش، و از سفرهٔ این دنیا چیزی را طلب نکن که سیاه و بیارزش است.
گر خرمن امید سراسر تلف شود
از کیل روزگار تلافی آن مخواه
هوش مصنوعی: اگر تمام امیدها و خواستههایت از بین برود، انتظار جبران آن را از سختیهای روزگار نداشته باش.
در ساحت جهان ز جهان یاوری مجوی
در آب غرقه گرد و ز ماهی امان مخواه
هوش مصنوعی: در دنیای پیرامون، به دنبال نجاتدهندهای از این دنیا نباش، چرا که مانند ماهی در آب غرق میشوی و نباید از آن انتظار کمک داشته باشی.
دل گوهر بقاست به دست جهان مده
گوگرد سرخ تعبیه در خاکدان مخواه
هوش مصنوعی: دل مانند درخشندگی یک گوهر ارزشمند است، پس آن را به دست دنیا نسپار. همچنین از زندگی پست و بیارزش نیز دوری کن و نگذار به خاکسپاری محقر بیفتد.
عزلت تو را به کنگرهٔ کبریا برد
آن سقفگاه را به ازین نردبان مخواه
هوش مصنوعی: انزوا و دوری تو باعث شد که به عرش الهی نزدیک شوی؛ پس اینجا را با نردبانهای دنیوی مقایسه نکن.
همت کفیل توست، کفاف از کسان مجوی
دریا سبیل توست، نم از ناودان مخواه
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش تو ضامن رسیدن به آرزوهایت است، هرگز به دنبال کمک از دیگران نباش. دریا و امکانات گستردهای که داری، کافی هستند و نیازی به دیگران نداری.
خاصانه چون خزینهٔ خرسندی آن توست
عامانه از فرشتهٔ روزی ضمان مخواه
هوش مصنوعی: به طور خاص، خوشبختی و رضایت تو مانند یک خزانه ارزشمند است، اما به طور عمومی، از فرشتگان روزی و نعمتطلبی نداشته باش.
زان پس که چار صحف قناعت بخواندهای
خود را ز لوح بوطمعی عشر خوان مخواه
هوش مصنوعی: پس از آنکه چهار صفحه قناعت را خواندهای، خودت را از لوح طمع دور کن و از خدا چیزی جز دهم طلب نکن.
چون فقر شد شعار تو برگ و نوا مجوی
چون باد شد براق تو برگستوان مخواه
هوش مصنوعی: زمانی که فقر و بیپولی نمایانگر تو شد، دیگر به دنبال زیبایی و زینت نرو. هنگامی که حال و روزت مانند باد ناپایدار شد، دیگر به دنبال لذتی ناپایدار نباش.
دل را قرابهوار مل اندر گلو مکن
تن را پیالهوار کمر بر میان مخواه
هوش مصنوعی: دل را مانند ظرفی پر از عواطف و احساسات نکن و تن را همچون جامی که در بر دارد، از زندگی به دور نگهدار.
در گوشهای بمیر و پی توشهٔ حیات
خود را چو خوشه پیش خسان ده زبان مخواه
هوش مصنوعی: در کنار زندگیات بمیری و تلاش کن که ذخیرهای برای آیندهات، همچون خوشهای، به افراد ناتوان و نیازمند برسانی و نیازی به شکوائیه نداشته باشی.
بل تا پری ز خوان بشر خواهد استخوان
تو چون فرشته بوی شنو استخوان مخواه
هوش مصنوعی: اگر پری از سفرهی انسان استخوان تو را بخواهد، چون فرشتهای، بوی آن را بشنو و به دنبال استخوان نرو.
گو درد دل قوی شو و گو تاب تب فزای
زین گلشکر مجوی و از آن ناردان مخواه
هوش مصنوعی: بگو که برای بیان درد و دل خود محکم و قوی باش و به دنبال لذتهای زودگذر و شیرین زندگی نباش و از کسی که نادان است درخواست نکن.
از بهر تب بریدن خود دست آز را
از نیستان هیچکسی تبستان مخواه
هوش مصنوعی: برای اینکه از بیماری و درد رنج نبری، هیچکس را از نیستان تابستان نخواه.
داری کمال عقل پی زور و زر مشو
زرادخانه یافتهٔ دوکدان مخواه
هوش مصنوعی: عقل خود را برای به دست آوردن قدرت و ثروت به کار نگیر و از منابعی که به دست آوردن آنها نادرست است، پرهیز کن.
چون شحنهٔ نیاز ز دست تو یاوگی است
ترس از تکین مدار و پناه از طغان مخواه
هوش مصنوعی: زمانی که نیاز تو از دست تو دور شود، تو نگران نباش و از رسیدن به مشکلات و عواقب منفی نترس. به دنبال پناهی از خطرات نگرد.
وحدت گزین و محرمی از دوستان مجوی
تنها نشین و همدمی از دودمان مخواه
هوش مصنوعی: به اتحاد و یگانگی اهمیت بده و از دوستانی که به تو نزدیکاند تلاش کن. خود را تنها نگذار و به دنبال همنشینی از خاندانت نباش.
چون دیدهای که یوسف از اخوان چه رنج دید
هم ناتوان بزی و ز اخوان توان مخواه
هوش مصنوعی: وقتی میبینی یوسف از برادرانش چه سختیهایی کشید، خودت هم باید با ناتوانی زندگی کنی و از دیگران انتظار کمک نداشته باشی.
سرگشتگی زمان نگر و محنت مکان
آسایش از زمان و فراغ از مکان مخواه
هوش مصنوعی: در واقع، به دنبال آرامش و آسایش نیستی، چرا که زمان پر از سردرگمی و مکان پر از سختی است. توقع نداشته باش که از مشکلات زمان و مکان رهایی یابی.
در چار سوی کون و مکان وحشت است خیز
خلوت سرای انس جز از لامکان مخواه
هوش مصنوعی: در هر سمت و سو که نگاه کنی، ترس و وحشت وجود دارد. اما آرامش و دوستی را فقط در مکانی فراتر از این دنیا میتوان یافت.
این مرغ عرشی ار طلب دانهای کند
آن دانه جز ز سنبلهٔ آسمان مخواه
هوش مصنوعی: اگر این پرندهی آسمانی برای یافتن دانهای تلاش کند، آن دانه تنها از خوشههای آسمانی و بلند میتواند باشد.
خاقانیا زمانه زمام امل گرفت
گر خود عنان عمر بگیرد امان مخواه
هوش مصنوعی: ای پادشاه زمان، شما اختیار و فرمان زندگی را به دست گرفتهاید. اگر خودتان کنترل زمانی که دارید را به دست بگیرید، دیگر انتظار رحمت و امنیت نداشته باشید.
حاشیه ها
1387/08/01 22:11
در مصرع اول بیت اول «ساخت» با «ساحت» جایگزین شد (حدسی/نیاز به بررسی دارد).