گنجور

شمارهٔ ۱۷۴ - در تجرید و عزلت و قناعت و بی‌طمعی و شکایت از روزگار

ناگذران دل است نوبت غم داشتن
جبهت آمال را داغ عدم داشتن
صاحب حالت شدن حلهٔ تن سوختن
خارج عادت شدن عدهٔ غم داشتن
سر به تمنای تاج دادن و چون بگذری
هم سر و هم تاج را نعل قدم داشتن
زین سوی جیحون توان کشتی و پل ساختن
هر دو چو ز آن سو شدی از همه کم داشتن
پیش بلا واشدن پس به میان دو تیغ
همچو نشان دو مهر خوی درم داشتن
چون به مصاف سران لاف شهادت زنی
زشت بود پیش زخم بانگ الم داشتن
نقش بت و نام شاه بر خود بستن چو زر
وآنگهی از بیم گاز رنگ سقم داشتن
تات ز هستی هنوز یاد بود کفر و دین
بتکده را شرط نیست بیت حرم داشتن
تا که تو از نیک و بد همچو شب آبستنی
رو که نه‌ای همچو صبح مرد علم داشتن
بی‌دم مردان خطاست در پی مردم شدن
بی‌کف جم احمقی است خاتم جم داشتن
شاهد دل در خراس رخصت انصاف نیست
بر ره اوباش طبع قصر ارم داشتن
تشنه بمانده مسیح شرط حواری بود
لاشهٔ خر زاب خضر سیر شکم داشتن
درگذر از آب و جاه پایهٔ عزلت گزین
کز سر عزلت توان ملک قدم داشتن
چون به یکی پاره پوست شهر توانی گرفت
غبن بود در دکان کوره و دم داشتن
عادت خورشید گیر فرد و مجرد شدن
چند به کردار ماه خیل و حشم داشتن
دیگ امانی مپز تات نیاید ز طمع
پیش خسان کفچه‌وار دست به خم داشتن
همت و آنگه ز غیر برگ و نوا ساختن
عیسی و آنگه به وام نیل و بقم داشتن
از در کم کاسگان لاف فزونی زدن
وز دم لایفلحان گوش نعم داشتن
لاف فریدون زدن و آنگه ضحاک‌وار
سلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن
صحبت ماء العنب مایهٔ نار الله است
ترک چنین آب هست آب کرم داشتن
چند پی کار آب بر ره زردشتیان
عقل که کسری فش است وقت ستم داشتن
سینه به غوغای حرص بیش میالا از آنک
نیست به فتوای عقل گرگ به رم داشتن
بهر چنین خشک‌سال مذهب خاقانی است
از پی کشت رضا چشم به نم داشتن
از سر تسلیم دل پیش عزیزان فقر
حلقه به گوش آمدن غاشیه هم داشتن
بهر دل والدین بستهٔ شروان شدن
پیش در اهل بیت ماتم عم داشتن

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ناگذران دل است نوبت غم داشتن
جبهت آمال را داغ عدم داشتن
هوش مصنوعی: دل انسان به خاطر آرزوها و آمالش همیشه درگیر غم و ناراحتی است. حسرت و عدم دستیابی به خواسته‌ها، باعث می‌شود که درون او غم را احساس کند.
صاحب حالت شدن حلهٔ تن سوختن
خارج عادت شدن عدهٔ غم داشتن
هوش مصنوعی: به دست آوردن تجربه‌های عمیق و خاص، به خاطر از دست دادن راحتی‌های معمول و عادی، باعث می‌شود که آدم بارها و بارها با درد و غم روبرو شود.
سر به تمنای تاج دادن و چون بگذری
هم سر و هم تاج را نعل قدم داشتن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی تاجی از احترام و مقام به کسی ببخشی، وقتی از کنار او بگذری، هم خودت و هم آن تاج به جایگاه او احترام می‌گذارد و ارزش او را نشان می‌دهد.
زین سوی جیحون توان کشتی و پل ساختن
هر دو چو ز آن سو شدی از همه کم داشتن
هوش مصنوعی: از سمت جیحون می‌توان هم کشتی ساخت و هم پل زد، اما وقتی به آن سمت بروی، از همه چیز کم می‌آوری.
پیش بلا واشدن پس به میان دو تیغ
همچو نشان دو مهر خوی درم داشتن
هوش مصنوعی: در مقابل مشکلات و سختی‌ها باید مقاوم باشی و همچون علامت دو مهر در قلبت، عشق و وفاداری را حفظ کنی، حتی وقتی که در میانه‌ی خطرات قرار داری.
چون به مصاف سران لاف شهادت زنی
زشت بود پیش زخم بانگ الم داشتن
هوش مصنوعی: وقتی که با بزرگان دشمن روبرو می‌شوی، خوب نیست که فقط ادعای شهادت و شجاعت کنی و در برابر زخم‌ها و فریادهای غم‌انگیز نداشته باشی.
نقش بت و نام شاه بر خود بستن چو زر
وآنگهی از بیم گاز رنگ سقم داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی خود را به صورت زیبا و پر زرق و برق نشان می‌دهد و به شکلی خود را در کنار شخصیت‌های بزرگ و مهم معرفی می‌کند، اما در دل نگران و ترسیده است و از گروهی از مردم یا فشارهای اجتماعی می‌ترسد. به عبارتی، ظاهر خود را آراسته می‌کند، اما در باطن احساس ناامنی دارد.
تات ز هستی هنوز یاد بود کفر و دین
بتکده را شرط نیست بیت حرم داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که یادآوری وجود و عدم وجود، موضوعاتی مثل کفر و دین در واقعیات پیچیده زندگی، هیچ‌گاه به معنای داشتن یک مکان مقدس یا حرم محدود نمی‌شود. در واقع، اینجا اشاره به این است که قلب و روح انسان ممکن است در سایه‌سار معانی عمیق‌تری از هستی و نداشته‌ها، از دیانت و بی‌دینی، زندگی کند و نیازی به تعریف مکان‌های خاص برای پذیرش این مفاهیم نیست.
تا که تو از نیک و بد همچو شب آبستنی
رو که نه‌ای همچو صبح مرد علم داشتن
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در تاریکی نیک و بد در حال شک و تردیدی، بدان که مانند صبحی نیستی که علم و آگاهی را داشته باشد.
بی‌دم مردان خطاست در پی مردم شدن
بی‌کف جم احمقی است خاتم جم داشتن
هوش مصنوعی: اگر بدون توان و ویژگی‌های شخصی بخواهیم به دنبال دیگران برویم، این رفتار نادرست است. همچنین، داشتن ظاهری زیبا و فاخر بدون داشتن درک و ذهنیت واقعی نشان‌دهنده احمقانه بودن است.
شاهد دل در خراس رخصت انصاف نیست
بر ره اوباش طبع قصر ارم داشتن
هوش مصنوعی: در دل خود، زیبایی واقعی را در خراسان نمی‌توان دید، زیرا در راه عیاشان، نمی‌توان انتظار انصاف داشت و نمی‌توان در قصر ارم احساس آرامش کرد.
تشنه بمانده مسیح شرط حواری بود
لاشهٔ خر زاب خضر سیر شکم داشتن
هوش مصنوعی: مسیح به دلیل قید و بندی که برای حواریون داشت، تشنه مانده است؛ در حالی که می‌توانسته است از خر زاب، سیر شود. این بیانگر نوعی اعتدال و رنج کشیدن به خاطر اصول و ارزش‌هاست و به کسانی که زندگی راحت‌تری دارند اشاره می‌کند.
درگذر از آب و جاه پایهٔ عزلت گزین
کز سر عزلت توان ملک قدم داشتن
هوش مصنوعی: از دنیا و مقام‌های ظاهری بگذر و خلوت و تنهایی را انتخاب کن؛ زیرا از عمق تنهایی می‌توان به مقام و قدرت واقعی دست یافت.
چون به یکی پاره پوست شهر توانی گرفت
غبن بود در دکان کوره و دم داشتن
هوش مصنوعی: اگر بتوانی یک تکه پوست از شهر بگیری، دیگر داشتن یک دکان و کار در کوره و دم، زیان است.
عادت خورشید گیر فرد و مجرد شدن
چند به کردار ماه خیل و حشم داشتن
هوش مصنوعی: عادت خورشید این است که همیشه در یک جای ثابت نمی‌ماند و به طبع آن، فردی که تنها و مجرد است، باید همیشه به خود بیندیشد و به دور از جمعیت و لشکرها باشد، مانند ماه که در آسمان به تنهایی می‌درخشد و نیازی به همراهی ندارد.
دیگ امانی مپز تات نیاید ز طمع
پیش خسان کفچه‌وار دست به خم داشتن
هوش مصنوعی: دیگ را رها کن تا کسی که در فکر طمع است، نتواند به راحتی به آن دسترسی پیدا کند. نباید اجازه دهی که بی‌خود و بی‌جهت به چیزی که ارزش دارد نزدیک شوند.
همت و آنگه ز غیر برگ و نوا ساختن
عیسی و آنگه به وام نیل و بقم داشتن
هوش مصنوعی: با تلاش و همت، عیسی به زندگی و زیبایی‌های تازه‌ای دست یافت و سپس از نیل و نازک‌دلی بهره‌مند شد.
از در کم کاسگان لاف فزونی زدن
وز دم لایفلحان گوش نعم داشتن
هوش مصنوعی: در ورودی کم‌دستگاه‌ها، بزرگ‌گویی و ادعای فوق‌العاده شدن وجود دارد و از دهان بی‌فایده، تنها صداهای خوشی شنیده می‌شود.
لاف فریدون زدن و آنگه ضحاک‌وار
سلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن
هوش مصنوعی: فریدون به خود می‌بالید و خود را بزرگ جلوه می‌داد، اما در عین حال مانند ضحاک هم سلطنت می‌کرد و هم شیطنت می‌کرد.
صحبت ماء العنب مایهٔ نار الله است
ترک چنین آب هست آب کرم داشتن
هوش مصنوعی: صحبت از شراب، آتش غضب خدا را به همراه دارد، بنابراین باید از چنین آبی دوری کرد و به آب پاک و بی‌آلایش توجه داشت.
چند پی کار آب بر ره زردشتیان
عقل که کسری فش است وقت ستم داشتن
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، برخی از ما گرفتار مشکلات و دشواری‌هایی هستیم که به دلیل رفتارهای غیرعادلانه دیگران به وجود آمده است. این مشکلات ممکن است از سوی افرادی ناشی شود که قدرت را در دست دارند و به جای عدالت، ستم می‌ورزند.
سینه به غوغای حرص بیش میالا از آنک
نیست به فتوای عقل گرگ به رم داشتن
هوش مصنوعی: دل خود را به شور و هیجان طمع نسپار، زیرا عقل حکم می‌کند که نباید مانند گرگی که در بیابان به جستجوی طعمه است، به دنبال چیزهای زودگذر رفت.
بهر چنین خشک‌سال مذهب خاقانی است
از پی کشت رضا چشم به نم داشتن
هوش مصنوعی: به خاطر چنین سال‌های خشک و بی‌حاصل، خاقانی در پی کشتن خوبی‌ها و رضایت، چشم به باران و نم دارد.
از سر تسلیم دل پیش عزیزان فقر
حلقه به گوش آمدن غاشیه هم داشتن
هوش مصنوعی: با کمال میل، انسان باید با دل و جان تسلیم محبوبان خود شود، حتی اگر در فقر و تنگدستی زندگی کند. این به معنای این است که عشق و محبت ارزشمندتر از ثروت و امکانات مادی است.
بهر دل والدین بستهٔ شروان شدن
پیش در اهل بیت ماتم عم داشتن
هوش مصنوعی: برای دل والدین، شروان در حالتی است که به پیش اهل بیت، در مراسم عزاداری حضور دارد.