شمارهٔ ۱۶۵ - در ستایش موفق الدین عبد الغفار
ای نایب عیسی از دو مرجان
وی کرده ز آتش آب حیوان
ای زهر تو دستگیر تریاق
وی درد تو پایمرد درمان
از جام تو صاف نوشتر، تیغ
در دام تو صید خوارتر جان
جزع تو به غمزه برده جانها
لعل تو به بوسه داده تاوان
وصل تو به زیر پر سیمرغ
پرورده به سایهٔ سلیمان
در عین قبول تو خرد را
یک رنگ نموده کفر و ایمان
از جور تو در میان عشاق
برخاسته صورت گریبان
گر فتنه نبایدت که خیزد
طیره منشین و طره مفشان
خاقانی را به کوی عشقت
کاری است برون ز وصل و هجران
راهی است ورا به کعبهٔ مجد
بیزحمت ناقه و بیابان
ختم فضلا موفق الدین
مقصود قران و صدر اقران
عبد الغفار کآسمان را
در ساحت قدر اوست جولان
صدری که ز آفرینش او
مستوجب آفرین شد ارکان
از بخت جوان او کنم یاد
چون دستن کشم به پیر دهقان
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نایب عیسی از دو مرجان
وی کرده ز آتش آب حیوان
هوش مصنوعی: ای نماینده عیسی، تو از دو مرجان (یعنی مروارید و یاقوت) این گوهر را با آتش به آب حیات تبدیل کردهای.
ای زهر تو دستگیر تریاق
وی درد تو پایمرد درمان
هوش مصنوعی: تو مانند زهر، ولی در عین حال، داروی درد من نیز هستی. درد تو میتواند درمان کنندهی زخمهای من باشد.
از جام تو صاف نوشتر، تیغ
در دام تو صید خوارتر جان
هوش مصنوعی: از جام تو، نوشیدنی ناب و خالصتر است و در دام تو، شکار به راحتی به دام میافتد و بیجان میشود.
جزع تو به غمزه برده جانها
لعل تو به بوسه داده تاوان
هوش مصنوعی: در نگاه تو، دلها به شوق آمده و زیبایی لبهایت آنقدر جذاب است که همه آمادهاند تا برای یک بوسه، هزینهای بدهند.
وصل تو به زیر پر سیمرغ
پرورده به سایهٔ سلیمان
هوش مصنوعی: رابطهات با معشوق آنقدر باشکوه است که همچون پرندهای در آشیانهای زیر سایهٔ سلیمان زندگی میکند.
در عین قبول تو خرد را
یک رنگ نموده کفر و ایمان
هوش مصنوعی: در حالی که تو را قبول دارم، عقل را به شکلی درآوردهای که کفر و ایمان را ناچیز نشان میدهد.
از جور تو در میان عشاق
برخاسته صورت گریبان
هوش مصنوعی: به خاطر سختیهایی که تو به وجود آوردهای، میان عاشقان شباهت صورت و گریبان به هم پیوسته است.
گر فتنه نبایدت که خیزد
طیره منشین و طره مفشان
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی دچار مشکل و درگیری شوی، پس باید مواظب رفتار و سخن گفتنت باشی و از ایجاد ناراحتی و جنجال پرهیز کنی.
خاقانی را به کوی عشقت
کاری است برون ز وصل و هجران
هوش مصنوعی: خاقانی در علاقهاش به تو، فراتر از مسایل وصال و جدایی مشغول است.
راهی است ورا به کعبهٔ مجد
بیزحمت ناقه و بیابان
هوش مصنوعی: راهی وجود دارد که به خانه خدا میرسد و برای رسیدن به آن، نیازی به زحمت و دشواری سفر نیست.
ختم فضلا موفق الدین
مقصود قران و صدر اقران
هوش مصنوعی: این عبارت به یک فرد با ویژگیهای برجسته و موفق اشاره دارد که در میان دیگران نیز به عنوان یک شخصیت ممتاز شناخته میشود. او به قرآن کریم وابسته و از علم و دانش بالایی برخوردار است و در کنار همعصرانش جایگاه ویژهای دارد.
عبد الغفار کآسمان را
در ساحت قدر اوست جولان
هوش مصنوعی: عبد الغفار مانند آسمان است که در برابر مقام و منزلت او در حال حرکت و گشت و گذار میباشد.
صدری که ز آفرینش او
مستوجب آفرین شد ارکان
هوش مصنوعی: صدری که به خاطر خلقتش لایق ستایش و تحسین شد، پایهها و اصول اساسی را تحت تأثیر قرار داد.
از بخت جوان او کنم یاد
چون دستن کشم به پیر دهقان
هوش مصنوعی: زمانی که به یاد جوانیام میافتم، مانند آن است که به یک دهقان پیر دست بزنم.
حاشیه ها
1401/10/13 07:01
جهن یزداد
ای زهر تو دستگیر تریاک
ای درد تو پایمرد درمان
از بخت جوان او کنم یاد
چون دستن کشم به پیر دهقان