گنجور

شمارهٔ ۱۶ - مطلع دوم

ای رای تو صیقل اختران را
افسر توئی افسر سران را
خاک در تو به عرض مصحف
جای قسم است داوران را
هر هفته ز تیغ تو عطیت
هفت اقلیم است سروران را
در کعبهٔ حضرت تو جبریل
دست آب دهد مجاوران را
چون شاخ گوزن بر در تو
قامت شده خم غضنفران را
دایه شده بر قریش و برمک
صدق و کرم تو جعفران را
تا محضر نصرتت نوشتند
آوازه شکست دیگران را
کانجا که محمد اندر آمد
دعوت نرسد پیمبران را
گر دهر حرونیی نموده است
چون رام تو گشت منگر آن را
بنگر که چو دست یافت یوسف
چه لطف کند برادران را
از عالم زاده‌ای و پیشت
عالم تبع است چاکران را
هم رد مکنش که راد مردان
حرمت دارند مادران را
قدرت ز برای کار تو ساخت
این قبهٔ نغز بی‌کران را
گر خاتم دست تو نزیبد
هم حلقه نشاید استران را
صحن فلک از بزان انجم
ماند رمهٔ مضمران را
هست از پی بر نشست خاصت
امید خصی شدن نران را
صاحب غرضند روس و خزران
منکر شده صاحب افسران را
تیغ تو مزوری عجب ساخت
بیماری آن مزوران را
فتح تو به جنگ لشکر روس
تاریخ شد آسمان قران را
رایات تو روس را علی روس
صرصر شده ساق ضمیران را
پیکان شهاب رنگ چون آب
آتش زده دیو لشکران را
در زهرهٔ روس رانده زهر آب
کانداخته یغلق پران را
یک سهم تو خضروار بشکافت
هفتاد و سه کشتی ابتران را
مقراضهٔ بندگان چو مقراض
اوداج بریده منکران را
بس دوخته سگ زنت چو سوزن
در زهره جگر مبتران را
اقبال تو کاب خضر خورده است
دل داده نهنگ خنجران را
وز بس که ز خصم بر لب بحر
خون رفت بریده حنجران را
هم بر لب بحر بحر کردار
خون شد چو شفق دل اشقران را
با ترکشت اژدهای موسی
بنمود مجوس مخبران را
در روم ز اژدهای تیرت
زهر است نواله قیصران را
چون از مه نو زنی عطارد
مریخ هدف شود مرآن را
گر زال ببست پر سیمرغ
بر تیر، هلاک صفدران را
بر تیر تو پر جبرئیل است
آفت شده دیو جوهران را
آن بیلک جبرئیل پرت
عزرائیل است جانوران را
بسته کمر آسمان چو پیکان
ماند به درت مسخران را
شیران شده یاوران رزمت
اقبال تو نجده یاوران را
سیمرغ به نامه بردن فتح
می رشک برد کبوتران را
نصرت که دهد به بد سگالت
هرا که برافکند خران را
با لطف تو در میان نهاده است
خاقانی امید بیکران را
کز لطف تو هم نشد گسسته
امید بهشت، کافران را
در مدحت تو به هفت اقلیم
شش ضربه دهد سخنوران را
شهباز سخن به دولت تو
منقار برید نو پران را
با گاو زری که سامری ساخت
گوساله شمار زرگران را
گر هست سخن گهر، چرا نیست
آهنگ بدو گهر خران را
گر شادی دل ز زعفران خاست
چون رنگ غم است زعفران را
تا حشر فذلک بقا باد
توقیع تو داد گستران را
در جنت مجلست چراگاه
آهو حرکات احوران را
بزمت فلک و سرات منزل
ماهان ستاره زیوران را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای رای تو صیقل اختران را
افسر توئی افسر سران را
هوش مصنوعی: ای اندیشهٔ تو مانند یک صیقل، ستاره‌ها را درخشان می‌کند و تو خود تاجی هستی بر سر سران و بزرگان.
خاک در تو به عرض مصحف
جای قسم است داوران را
هوش مصنوعی: خاک تو به اندازه‌ی کتاب آسمانی ارزش دارد و برای داوران سوگند است.
هر هفته ز تیغ تو عطیت
هفت اقلیم است سروران را
هوش مصنوعی: هر هفته با نیرنگ تو، هدیه‌های جدیدی به سروران از هفت اقلیم می‌رسد.
در کعبهٔ حضرت تو جبریل
دست آب دهد مجاوران را
هوش مصنوعی: در کعبهٔ تو، جبرئیل به زائران آب می‌دهد.
چون شاخ گوزن بر در تو
قامت شده خم غضنفران را
هوش مصنوعی: وقتی که مانند شاخ گوزنی در مقابل تو خم شده‌ام، نشان‌دهنده قدرت و هجومی است که از شیرها می‌آید.
دایه شده بر قریش و برمک
صدق و کرم تو جعفران را
هوش مصنوعی: مادران و پرورش‌دهندگان قریش و برمک، به صداقت و بخشندگی تو، جعفران متمایل شده‌اند.
تا محضر نصرتت نوشتند
آوازه شکست دیگران را
هوش مصنوعی: به خاطر خدمات و یاری‌ات، خبر پیروزی و شکست دیگران را به تو گزارش دادند.
کانجا که محمد اندر آمد
دعوت نرسد پیمبران را
هوش مصنوعی: جایی که محمد حضور دارد، دیگر نیازی به دعوت برای پیامبران نیست.
گر دهر حرونیی نموده است
چون رام تو گشت منگر آن را
هوش مصنوعی: اگر زمانه من را آزرده خاطر کرده، نباید به آن توجه کنی؛ وقتی که مانند تو آرام و دلنشین شدم.
بنگر که چو دست یافت یوسف
چه لطف کند برادران را
هوش مصنوعی: به دقت نگاه کن که وقتی یوسف به خواسته‌اش رسید، چگونه با مهربانی و بزرگواری با برادرانش رفتار کرد.
از عالم زاده‌ای و پیشت
عالم تبع است چاکران را
هوش مصنوعی: تو از خانواده‌ای با دانش به دنیا آمده‌ای و آنچه در مقابل تو قرار دارد، فقط تابع و جلوه‌گری از علم و دانش تو است.
هم رد مکنش که راد مردان
حرمت دارند مادران را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نباید با بی‌احترامی به کسی، خصوصاً آنهایی که مقام مادران را دارند، برخورد کرد. مردان با عزت و شرافت همواره باید به حرمت خانواده و مادران احترام بگذارند و به هیچ عنوان نباید کسی را به راحتی رد یا تحقیر کنند.
قدرت ز برای کار تو ساخت
این قبهٔ نغز بی‌کران را
هوش مصنوعی: قدرت الهی به خاطر انجام کار تو، این گنبد زیبا و بی‌پایان را ایجاد کرده است.
گر خاتم دست تو نزیبد
هم حلقه نشاید استران را
هوش مصنوعی: اگر انگشتری که در دست تو است به دستت نیاید، پس حتی حلقه هم بر استران (مارهای بزرگ) شایسته نیست.
صحن فلک از بزان انجم
ماند رمهٔ مضمران را
هوش مصنوعی: فضای آسمان مانند گوسفندانی است که در انتظار روزی هستند و ستاره‌ها به این وضعیت مشهود و گریزان اشاره دارند.
هست از پی بر نشست خاصت
امید خصی شدن نران را
هوش مصنوعی: انتظار رسیدن به خواسته‌ها و آرزوها باعث می‌شود که تلاش بیشتری انجام دهیم و در این مسیر باید شجاع باشیم و از ترس‌ها و موانع نرنجیم.
صاحب غرضند روس و خزران
منکر شده صاحب افسران را
هوش مصنوعی: افرادی که هدف خاصی دارند، هم مانند روس‌ها و هم مانند خزران، منکر و انکارکننده‌ی کسی هستند که مقام و سرداری دارد.
تیغ تو مزوری عجب ساخت
بیماری آن مزوران را
هوش مصنوعی: تیغ تو به قدری تیز است که بیماری آن مزوران را به عجب و حیرت انداخته است.
فتح تو به جنگ لشکر روس
تاریخ شد آسمان قران را
هوش مصنوعی: پیروزی تو در جنگ با لشکر روس، به یادگار تاریخ خواهد ماند و آسمان به مانند قرآنی روشن خواهد شد.
رایات تو روس را علی روس
صرصر شده ساق ضمیران را
هوش مصنوعی: پرچم‌های تو مانند بادهای تند، دل‌های عمیق را متحول کرده است.
پیکان شهاب رنگ چون آب
آتش زده دیو لشکران را
هوش مصنوعی: شهاب مانند تیر و رنگش مانند آب است و آتش آن، لشکر دیوان را هدف قرار داده است.
در زهرهٔ روس رانده زهر آب
کانداخته یغلق پران را
هوش مصنوعی: در زیبایی زن ایرانی، زهر تلخی نهفته است که حتی تیر پرشی خواهد توانست او را از پا درآورد.
یک سهم تو خضروار بشکافت
هفتاد و سه کشتی ابتران را
هوش مصنوعی: یک قسمت از تو مانند سبزه‌ای تازه و سرسبز، توانست هفتاد و سه کشتی ناقص را بشکافد و از هم بگسلد.
مقراضهٔ بندگان چو مقراض
اوداج بریده منکران را
هوش مصنوعی: مقراضهٔ بندگان، مانند قیچی‌ای است که در دست خداوند است و منکران را از خود دور می‌کند.
بس دوخته سگ زنت چو سوزن
در زهره جگر مبتران را
هوش مصنوعی: هر کس که به دشمنی و کینه‌ورزی پردازد، همانند سوزنی است که در دل و جان دیگران وارد می‌شود و باید با دقت و احتیاط رفتار کند.
اقبال تو کاب خضر خورده است
دل داده نهنگ خنجران را
هوش مصنوعی: شما به کسی وصل شده‌اید که دارای ویژگی‌های خاص و منحصر به‌فرد است، و در این مسیر احساسات عمیقی را تجربه می‌کنید. دل و جان شما به دنبال هویتی جدید و فریبنده‌اند که ممکن است خطرناک یا چالش‌برانگیز باشد.
وز بس که ز خصم بر لب بحر
خون رفت بریده حنجران را
هوش مصنوعی: به خاطر دشمنی بسیار، بر لبه دریا خون ریخته شد و گردن‌های بریده افتاد.
هم بر لب بحر بحر کردار
خون شد چو شفق دل اشقران را
هوش مصنوعی: در کنار دریا، آب و هوا به رنگ قرمز درآمد و این حالت دل‌های سرخ را تحت تأثیر قرار داد.
با ترکشت اژدهای موسی
بنمود مجوس مخبران را
هوش مصنوعی: با تیری که موسی پرتاب کرد، اژدهای او را به نمایش گذاشت و خبرچینان مجوس را تحت تأثیر قرار داد.
در روم ز اژدهای تیرت
زهر است نواله قیصران را
هوش مصنوعی: در روم، تیر تو به مانند زهر است و باعث آسیب به نواله‌های قیصران می‌شود.
چون از مه نو زنی عطارد
مریخ هدف شود مرآن را
هوش مصنوعی: وقتی که ماه نو به آسمان می‌آید، سیاره‌هایی مانند عطارد و مریخ هم تأثیر خود را نشان می‌دهند و ممکن است به هدفی مهم دست یابند.
گر زال ببست پر سیمرغ
بر تیر، هلاک صفدران را
هوش مصنوعی: اگر زال، پر سیمرغ را بر تیر ببندد، به هلاکت صفدران (دلاوران) خواهد انجامید.
بر تیر تو پر جبرئیل است
آفت شده دیو جوهران را
هوش مصنوعی: پر جبرئیل بر تیر تو نشسته است، و این تیر باعث شده که دیوها و موجودات زشت از جوهر خود افت کنند.
آن بیلک جبرئیل پرت
عزرائیل است جانوران را
هوش مصنوعی: آن موجودی که جبرئیل را نشان می‌دهد، در واقع تجسم روح و جان است که عزرائیل، فرشته مرگ، آن را به دنیای جانوران می‌ارد.
بسته کمر آسمان چو پیکان
ماند به درت مسخران را
هوش مصنوعی: آسمان چون تیرکمانی محکم شده، و در مقابل در تو، مسخره‌کنندگان ایستاده‌اند.
شیران شده یاوران رزمت
اقبال تو نجده یاوران را
هوش مصنوعی: یاران تو، همچون شیران، در میدان نبرد به یاری تو آمده‌اند و اقبال تو به همراهی آن‌ها ست.
سیمرغ به نامه بردن فتح
می رشک برد کبوتران را
هوش مصنوعی: سیمرغ خبر پیروزی را با نامه‌ای فرستاد و این کارش باعث حسادت کبوتران شد.
نصرت که دهد به بد سگالت
هرا که برافکند خران را
هوش مصنوعی: هر کس که به تو یاری برساند، مانند ابر سیلابی خواهد بود که درفش و قدرت را به زمین می‌زند و بر خرها غلبه می‌کند.
با لطف تو در میان نهاده است
خاقانی امید بیکران را
هوش مصنوعی: با مهربانی تو، خاقانی امیدی بی‌پایان را در دل قرار داده است.
کز لطف تو هم نشد گسسته
امید بهشت، کافران را
هوش مصنوعی: به خاطر لطف تو، امید به بهشت برای کافران هم قطع نشده است.
در مدحت تو به هفت اقلیم
شش ضربه دهد سخنوران را
هوش مصنوعی: سخنوران در ستایش تو می‌توانند در هفت اقلیم به شکلی نیکو و تاثیرگذار سخن بگویند.
شهباز سخن به دولت تو
منقار برید نو پران را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که گفتار و بیان زیبا و شگفت‌انگیز تو به قدری ارزشمند است که حتی پرنده‌ی جوان و تازه‌بال نیز تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد و به آرامی به تو نزدیک می‌شود.
با گاو زری که سامری ساخت
گوساله شمار زرگران را
هوش مصنوعی: این بیت به داستان گوساله سامری اشاره دارد که از طلا ساخته شده بود و قوم بنی‌اسرائیل را به فرقه‌پرستی و گوساله‌پرستی کشاند. در واقع، این جمله به نمادین بودن ثروت و نعمت‌هایی که ممکن است انسان‌ها را به انحراف بکشاند، اشاره دارد. به نوعی می‌گوید که برخی از افراد ممکن است چشم به زیبایی‌ها و تجملات دوخته و از راه درست منحرف شوند.
گر هست سخن گهر، چرا نیست
آهنگ بدو گهر خران را
هوش مصنوعی: اگر سخنی ارزشمند وجود دارد، پس چرا افرادی بی‌ارزش به آن گوش نمی‌دهند؟
گر شادی دل ز زعفران خاست
چون رنگ غم است زعفران را
هوش مصنوعی: اگر شادی دل مانند رنگ زعفران است، پس چرا رنگ غم هم شبیه زعفران است؟
تا حشر فذلک بقا باد
توقیع تو داد گستران را
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، این امضا و دستور تو برای نویسندگان و نوشت‌افزارها باقی خواهد ماند.
در جنت مجلست چراگاه
آهو حرکات احوران را
هوش مصنوعی: در بهشت، نشسته‌ای که جا برای چرا کردن آهوها وجود دارد و حرکات زیبا و دل‌انگیز آن‌ها را تماشا کنی.
بزمت فلک و سرات منزل
ماهان ستاره زیوران را
هوش مصنوعی: این متن به توصیف زیبایی‌ها و آثاری اشاره دارد که در آسمان وجود دارند. در آن از حرکت و چرخش آسمان و همچنین از منزلگاه ستاره‌ها و زینت‌هایی که در آن موجود است سخن گفته شده است. این توصیف به نوعی زیبایی‌های کیهانی و مسیری که این نورها طی می‌کنند را به تصویر می‌کشد.

حاشیه ها

1397/12/22 15:02
دکتر امین لو

بیت 15.
صحن فلک از بزان انجم ماند رمهٔ مضمران را
بیت 16.
هست از پی بر نشست خاصت امید خصی شدن نران را
در مصرع اول بیت 16 بزان اشتباه است و نران صحیح است.
این دو بیت موقوف المعنی است.
مضمَّر ؛ اسب لاغر و کم گوشت و باریک میان
نران انجم یعنی سیارات
سیارات که درصحن فلک (آسمان) قرار دارند همچون اسبان لاغر هستند ذر بیت بعد هم می گوید برای اینکه این اسبها به طور ویژه قابلیت سواری برای تو (شروانشاه) داشته باشند، خصی (اخته) شده اند. (توضیح : اخته شده اند تا نیرو بگیرند. معمولا حیوانات نر مانند گاو ، گوسفند ، اسب و الاغ را برای اینکه چاق و قوی شوند اخته می کنند.)

1397/12/22 15:02
دکتر امین لو

ببخشید در بیت 15 بزان اشتباه است و نران صحیح است.

1397/12/23 11:02
دکتر امین لو

بیت 18. تیغ تو مزوری عجب ساخت
بیماری آن مزوران را
مزوری دربیت اول به معنی آشی است بدون گوشت که برای بیماران می پزند. مزور در بیت دوم به معنی ریاکار است و کنایه از حکمرانان خزر و روس است که شروانشاه گاهی با آنها جنگ داشته است
خاقانی در این بیت شمشیر شروانشاه را به غذایی که به بیمار می دهند تشبیه کرده اما این غذایی نیست که بهبود دهد بلکه سبب هلاک دشمن می شود البته تشبیه بسیار نامأنوسی به نظر می رسد. در سروده های خاقانی تشبیهات و استعارات زیادی وحود دارد و می توان گفت مقداری هم افراط کرده است لذا گاهی تشبیهات و استعارات نه چندان مطلوب دارد.

1397/12/23 11:02
دکتر امین لو

بیت 50. فتح تو به جنگ لشکر روس تاریخ شد آسمان قران را
بیت 51. رایات تو روس را علی روس صرصر شده ساق ضمیران را
در این دوبیت خاقانی در استخدام کلمات مناسب دچار تنگنا شده است به عنوان مثال برای آسمان، قران درست نیست چون قران مخصوص ستارگان است و آن زمانی است که دو ستاره سعد در مقارنه هم قرار می گیرند در این زمان هر اتفاقی بیفتد مبارک است و کسی که در این شرایط متولد شود به او صاحبقران می گویند بنا براین کاربرد قران برای آسمان صحیح نیست. در بیت 51 گفته رایات یعنی بیرقها برای ساق ضیمران ها (گیاهان ، ریاحین) صزصر (طوفان سخت)شده اند مقصودش این است که دشمنان یعنی روس و خزر ها منکوب شده اند. علاوه به کاربرد استعارات و کنایات نامأنوس خیلی مبالغه کرده است برای اینکه شروانشاه یک امیر محلی بوده و مسلما تواناییش در مقابل روسها که اقتدار داشتند ناچیز بوده است.

1397/12/23 12:02
دکتر امین لو

19. فتح تو به جنگ لشکر روس تاریخ شد آسمان قران را
20. رایات تو روس را علی روس صرصر شده ساق ضمیران را
شماره این ابیات را در حاشیه ای که در متن بالا به صورت 50 و 51 نوشته ام در تداوم مطلع اول این قصیده است در صورتی که اگر بیت اول مطلع دوم را شماره یک منظور کنیم شماره این ابیات 19 و 20 خواهد شد .

1397/12/23 13:02
دکتر امین لو

در بیت 21 شهاب رنگ مانند شهاب ثاقب یعنی آتشین و سرخرنگ صفت است برای پیکان
در بیت 22 زهراب یعنی صفرا و زهره یعنی کیسه صفرا و یغلق یا یقلق کلمه ترکی است به معنی خنجر
مفهوم این بیت آن است که روسها از ترس خنجر شروانشاه زهره ترک شده اند.
در بیت 23 سهم به معنی تیر است و این بیت اشاره به جکایت خضر و حضرت موسی دارد که خضر کشتی را برای مصلحتی سوراخ کرد خاقانی می گوید که تیر شروانشاه 72 کشتی روس را سوراخ کرده است
در بیت 24 مقراضه به معنی تیر دو شاخه است
در بیت 25سگ زن به معنی تیر نوک تیز است

1397/12/23 13:02
دکتر امین لو

در بیت 28 اشقران اسب یا مرد سرخ وسفید است شاید این صفتی باشد برای روسها که رنگ چهره شان سرخ و سفید است و اشقران صفتی باشد برای موصوفی که حذف شده است.
در بیت 34 بیلک یعنی پیکانی که آن را مانند بیل کوچک سازند.
در بیت 36 نجده یعنی یاور و کمک
در بیت 38 هرا یعنی گلوله‌ها و میخ‌های طلا و نقره که در زین و برگ اسب به‌ کار ببرند.
در بیت 41 شش ضربه کنایه ضربه زدن به حریف استدر بازی نرد با شش افتادتن پی در پی تاس در بازی که حریف را شکست می دهد
در بیت 44 گهرخر یک کلمه است یعنی کسانی که مشتری گوهر هستند بنابراین فاصله گهر و خر باید جذف شود.
در بیت 47 احوران یعنی ویژگی کسانی که چشمان زیبا و سیاه دارند.

1397/12/23 13:02
محسن ، ۲

مُزَوَر
مزوری = یک مزور ، آشی
مزوران ، در بیت بعدی = فریبکاران

1403/02/10 21:05
Erfun naderi

پادکست خوانش به‌همراه شرح: پیوند به وبگاه بیرونی