برگردان به زبان ساده
هین کز جهان علامت انصاف شد نهان
ای دل کرانه کن ز میان خانهٔ جهان
هوش مصنوعی: اُی دل، به یاد داشته باش که نشانههای انصاف و عدالت از این دنیا پنهان شدهاند. به همین دلیل، از این دنیای مادی و این خانهٔ فانی فاصله بگیر.
طاق و رواق ساز به دروازهٔ عدم
باج و دواج نه به سرا پردهٔ امان
هوش مصنوعی: سازندگان معماری و زیبایی در کنار دروازهٔ فنا، برای زندگی نباید بهگونهای رفتار کنند که تنها به ظواهر و زرق و برق اهمیت دهند. باید از خطرات و ناپایداریهای دنیا آگاه باشند و به جای پرداختن به مسائل سطحی، به عمق و معنا بپردازند.
بر نوبهار باغ جهان اعتماد نیست
کاندک بقاست آن همه چون سبزهٔ جوان
هوش مصنوعی: بهار زیبای جهان همواره نمیماند و در واقع، دوام و بقای آن بسیار کم است؛ همانطور که سبزههای جوان زودگذرند و نمیتوان به آنها اعتماد کرد.
بهر منال عیش ز دوران منال بیش
بهر مراد جسم به زندان مدار جان
هوش مصنوعی: برای لذت بردن از زندگی، نباید به زمانهای تلخ و سخت توجه کرد؛ بلکه باید به دنبال خواستههای روح باشیم و جسم را محدود به خواستههای سطحی نکنیم.
کن باز را که قلهٔ عرش است جای او
در دود هنگ خاک خطا باشد آشیان
هوش مصنوعی: باز را آزاد کن، چرا که جای او در قلهٔ عرش است. نشستن او در دود و خاک تصادفی است و شایستهٔ او نیست.
این خاکدان دیو تماشاگه دل است
طفلی تو تا ربیع تو دانند خاکدان
هوش مصنوعی: این سرزمین، جایی است که دلها به تماشا میآیند. تو، ای کودک، بزرگترین بهار را در این مکان خواهی شناخت.
با درد دل دوا ز طبیب امل مجوی
کاندر علاج هست تباشیرش استخوان
هوش مصنوعی: در جستجوی درمان درد خود از پزشک آرزو نکن، زیرا در درمان او، نشانههایش به عمق وجود انسان نفوذ میکند.
مفریب دل به رنگ جهان کان نه تازگی است
گلگونهای چگونه کند زال را جوان
هوش مصنوعی: دل خود را فریب نده به زیباییهای ظاهری دنیا، چرا که این زیباییها ماندگار نیستند. همانطور که شکوفهها طولانی نمیمانند، چگونه میتوان زال را جوان دید در حالی که او پیر است؟
آبی است بد گوار و ز یخ بسته طاق پل
سقفی است زر نگار و ز مهتاب نردبان
هوش مصنوعی: این بیت توصیف زیبایی از یک فضای دلنشین دارد. در آن، آب سرد و ناگوار و به تصویر کشیدن طاقی که از برف یا یخ ساخته شده، نشاندهندهی زیبایی طبیعی است. همچنین، آسمان پرستاره و نور مهتاب به شکل نردبانی تجسم شده که به سمت دلافروزی میرود. این عناصر با هم این احساس را منتقل میکنند که در این مکان، زیبایی و طبیعی بودن به خوبی وجود دارد.
خورشید از سواد دل تو کجا رود
تا بر سر تو چشمهٔ خضر است سایبان
هوش مصنوعی: خورشید نمیتواند از دل سیاه تو دور شود، زیرا بر سرت سایهٔ خضر وجود دارد.
کی باشدت نجات ز صفرای روزگار
تا با شدت حیات ز خضرای آسمان
هوش مصنوعی: کسی چطور میتواند از تلخیهای زندگی نجات یابد، در حالی که با قدرت زندگی از زیباییهای آسمان بهرهمند است؟
بس زورقا که بر سر گردان این محیط
سر زیر شد که تر نشد این سبز بادبان
هوش مصنوعی: بسیاری از قایقها در این دریا به خاطر طوفان و امواج به زیر رفتند، اما با این حال، بادبان سبز رنگشان خشک و intact باقی ماند.
از اختر و فلک چه به کف داری ای حکیم
گر مغ صفت نهای چه کنی آتش و دخان
هوش مصنوعی: ای حکیم، اگر در طبع تو خِرَد و دانایی نیست، حتی با وجود آسمان و ستارهها و قدرتی که در دست داری، چه فایدهای برای تو دارد؟ چطور میتوانی آتش و دود را به وجود آوری؟
مغ را که سرخ روئی از آتش دمیدن است
فرداش نام چیست، سیه روی آن جهان
هوش مصنوعی: مغی که به خاطر دمیدن آتش، رنگش سرخ است، فردایش نامش چیست؟ آن کسی که در آن جهان چهرهاش سیاه است.
طشتی است این سپهر و زمین خایهای در او
گر علم طشت و خایه ندانستهای بدان
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک طشت بزرگ است و زمین، همانند یک خایه درون آن. اگر نتوانی ماهیت این طشت و خایه را درک کنی، به حقیقت این جهان پی نخواهی برد.
از حادثات در صف آن صوفیان گریز
کز بود غمگنند و ز نابود شادمان
هوش مصنوعی: از وقایع و اتفاقات در جمع صوفیان دوری کن زیرا آنها غمگین هستند و از نابودی خوشحالند.
ز ایشان شنو دقیقهٔ فقر از برای آنک
تصنیف را مصنف بهتر کند بیان
هوش مصنوعی: از آنها بشنو برای یک لحظه درباره فقر، چون این به نویسنده کمک میکند تا نوشتهاش را بهتر کند.
جز فقر هرچه هست همه نقش فانی است
اندر نگین فقر طلب نقش جاودان
هوش مصنوعی: جز فقر، هر چیز دیگری که وجود دارد، زودگذر و ناپایدار است. اما در دل فقر، آنچه که باید جستجو کرد، نشانهای از جاودانگی و ماندگاری است.
تا در دل تو هست دو قبله ز جاه و آب
فقرت هنوز نیست دو قله به امتحان
هوش مصنوعی: تا وقتی که در دل تو همچنان دو محبت، یکی جلال و دیگری فقر وجود دارد، هنوز به مقام و صعودی دست نیافتهای که در آزمایش نشان دهد.
فقر سیاه پوش چو دندان فرو برد
جاه سپید کار کند خاک در دهان
هوش مصنوعی: فقر مانند پوششی سیاه است که وقتی به زندگی انسان نفوذ میکند، از قدرت و ثروت او میکاهد و در نهایت او را به خاک میافکند و به ورطه ناکامی میکشاند.
چون عز عزل هست غم زور و زر مخور
چون فر فقر هست دم مال و مل مران
هوش مصنوعی: وقتی که مقام و عزت تو در خطر است، نگران قدرت و ثروت نباش. زیرا وقتی که برای عزت و مقام خود تلاش میکنی، نیازی به درگیری با فقر و مال و منال نیست.
با تاج خسروی چه کنی از گیا کلاه
با ساز باربد چه کنی پیشهٔ شبان
هوش مصنوعی: با تاج پادشاهی چه نیازی به گیاهان دارید؟ با ساز باربد چه ارتباطی میتواند داشته باشد با کار شبان؟
کس نیست در جهان که به گوهر ز آدمی است
ور هست گو بیا شجره بر جهان بخوان
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا وجود ندارد که مانند گوهر، ارزشمندتر از انسان باشد. اگر چنین کسی هست، بیایید درخت وجود او را در جهان بشناسیم و شناسانده کنیم.
هر جا که محرمی است خسی هم حریف اوست
آری ز گوشت گاو بود بار زعفران
هوش مصنوعی: هر جا که محفل عزای حسینی برپاست، افرادی از طبقات مختلف اجتماع نیز آنجا حضور دارند. حتی در میان این جمع، کسانی که وضعیت مالی خوبی ندارند هم میتوانند با شما همپای شوند. در حقیقت، هر کس با هر پیشینهای میتواند برای بزرگداشت این مراسم و عرض ارادت به امام حسین (ع) شرکت کند، همچنان که زعفران، با وجود ارزش و بهایی که دارد، همچنان از گوشت گاو نیز به دست میآید.
با ارزن است بیضهٔ کافور همنشین
با فرج استر است زر پاک هم قران
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تضادها و تفاوتها در زندگی میپردازد. در اینجا، ارزن به عنوان غذایی معمولی و کافور به عنوان مادهای گرانبها مطرح شدهاند، که نشاندهنده تنوع و تفاوت در ارزشها و کیفیتها است. همچنین، فرج استر به معنای وضعیتی عادی یا معمولی است، در حالی که زر پاک و قران به ثروت و ارزشهای بالا اشاره دارند. به طور کلی، این بیت به تأکید بر تناقضها و تفاوتهای موجود در جهان میپردازد.
تا پخته نیست مردم شیطان و وحشی است
و آندم که پخته گردد سلطان انس و جان
هوش مصنوعی: انسانها در خامی و ناپختگی، مانند شیطان و وحشی هستند. اما وقتی به بلوغ و پختگی میرسند، به آرامش و حکمت دست پیدا میکنند و در واقع باید به سعادتی در خود تبدیل شوند.
جو تا که هست خام غذای خر است و بس
چون پخته گشت شربت عیسی ناتوان
هوش مصنوعی: تا وقتی جو خام باشد، تنها خوراک خران است و بس؛ اما وقتی که پخته شود، شبیه شربت عیسی، میتواند برای ناتوانان مفید باشد.
خاقانیا ز جیب تجرد برآر سر
وز روزگار دامن همت فرو فشان
هوش مصنوعی: ای خاقانی، از دامن سادگی و بیارتباطی خویش سر برآور و از روزگار، تلاش و کوشش خود را به زمین بریز.
منشور فقر بر سر دستار توست رو
منگر به تاج تاش و به طغرای شه طغان
هوش مصنوعی: فقر و نیاز در زندگی تو مشهود است، بنابراین به ظاهری که داری و به زینتهای دنیوی ات نپرداز.
آن نکته یاد کن که در آن قطعه گفتهای
« زین بیش آب روی نریزم برای نان»
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که در آن بخش اشاره کردی که دیگر آب را برای تهیه نان نریزم.
امروز کدخدای براعت توئی به شرط
تو صدر دار و این دگران وقف آستان
هوش مصنوعی: امروز تو رئیس و سرپرست هستی، به شرط آنکه تو در صدر قرار گیری و دیگران هم در خدمت تو باشند.
اهل عراق در عرقاند از حدیث تو
شروان به نام توست شرف وان و خیروان
هوش مصنوعی: مردم عراق به خاطر سخنان تو در حال خضوع و احترام هستند و جایگاه تو باعث افتخار و خیری برای آنها شده است.
شعرت در این دیار وحش خوش تر است از آنک
کشت از میان پشک برآمد به بوستان
هوش مصنوعی: شعرت در این سرزمین، دلنشینتر از آن است که برای پرورش گلها و گیاهان، از میان خاک و کثافت به رویش بپردازی.
ای پای بست مادر و اماندهٔ پدر
برابوالدیه تو را دیده دودمان
هوش مصنوعی: ای که تکیهگاه مادر و یادگار پدر هستی، تو را از نسل و خاندان خود دیدهام.
همچون زمین ز من چه نشینی ز جای جنب
هل تا شود خراب جهانی به یک زمان
هوش مصنوعی: اگر مثل زمین از من away نشینی، هر لحظه آماده باش تا با کمی جابهجایی، جهانی را به یکباره خراب کنی.
چون کوزهٔ فقاعی ز افسردگان عصر
در سینه جوش حسرت و در حلق ریسمان
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن حس ناامیدی و دلتنگی در دل افرادی میپردازد که در زمانهای سخت و غمانگیز زندگی میکنند. مانند کوزهای که پر از حسرت است و نمیتواند احساسات درونش را آزاد کند، این افراد نیز در خود حسرت و آرزوهای برآوردهنشدهای دارند که به شدت در وجودشان میجوشد، اما نمیتوانند آن را بیان کنند. آنها در تلاشاند تا از این احساسات رهایی یابند، اما به نظر میرسد که ریسمانی که بر گردنشان است، آنها را به حالتی از خفقان و محدودیت دچار کرده.
قومی مطوقند به معنی چو حرف قوم
مولع به نقش سیم و مزور چو قلب کان
هوش مصنوعی: گروهی در بند کلمات و مفاهیم هستند، همانطور که افرادی به زینتهای مصنوعی و زیورآلات متمایلند. این وضعیت نشاندهندهی وابستگیهای انسانی و دلبستگی به ظواهر و نشانههای دنیوی است.
چون گربه پر خیانت و چون موش نقب زن
چون عنکبوت جوله و چون خرمگس عوان
هوش مصنوعی: شخصی به شدت زیرک و مخفی کاری دارد و مانند گربه به خیانت میپردازد، مانند موش خیلی بیصدا و پنهانی عمل میکند، مثل عنکبوت در دامگذاری مهارت دارد و همچون مگس به دنبال فرصت برای سوءاستفاده است.
دین ور نه و ریاست کرده به دینور
کیش مغان و دعوت خورده به دامغان
هوش مصنوعی: اگر دین و حکومت وجود نداشت، مگر در دیار دینور، آیین زرتشتیان و دعوت در دامغان را چه کسی بهجا میآورد؟
سرشان ببر به خلق چو شکر چو مصطفی
کافکند زیر پای ابوجهل طیلسان
هوش مصنوعی: سرها را در برابر خلق مانند شکر در زیر پای ابوجهل و با عزت و تبرک مانند مصطفی ببرید.
یارب دل شکستهٔ خاقانی آن توست
درد دلش به فیض الهی فرو نشان
هوش مصنوعی: خداوندا، دل شکستهٔ خاقانی (شاعر) از آن توست؛ درد دل او را با نعمتهای الهی آرام کن.
اینجا اگر قبول ندارد از آن و این
آنجاش کن قبول علیرغم این و آن
هوش مصنوعی: اگر در اینجا کسی چیزی را نمیپذیرد، به آنجا ببر و بگو که با وجود این و آن، هنوز هم درست است.