گنجور

شمارهٔ ۱۵۵ - در شکایت و عزلت و تخلص به نعت پیامبر بزرگوار

ضمان‌دار سلامت شد دل من
که دار الملک عزلت ساخت مسکن
امل چون صبح کاذب گشت کم عمر
چو صبح صادقم دل گشت روشن
به وحدت رستم از غرقاب وحشت
به رستم رسته گشت از چاه بیژن
شدستم ز انده گیتی مسلم
چو گشتم ز انده عزلت ممکن
نشاید بردن انده جز به اندوه
نشاید کوفت آهن جز به آهن
دلم آبستن خرسندی آمد
اگر شد مادر گیتی سترون
چو حرص آسود چه روزه چه روزی
چو دیده رفت چه روز و چه روزن
از آتش طعمه خواهم داد دل را
چو دل خرسند شد گو خاک خور تن
ببین هر شام‌گاهی نسر طائر
به خوان همتم مرغ مسمن
سلیمان‌وار مهر حسبی الله
مرا بر خاتم دل شد مبین
نه با یاران کمر بندم چو غنچه
نه بر خصمان سنان سازم چو سوسن
نخواهم چارطاق خیمهٔ دهر
وگر سازد طنابم طوق گردن
مرا یک گوش ماهی بس بود جای
دهان مار چون سازم نشیمن
جهان انباشت گوش من به سیماب
بدان تا نشنوم نیرنگ این زن
مرا دل چون تنور آتشین شد
از آن طوفان همی بارم به دامن
در این پیروزه طشت از خون چشمم
همه آفاق شد بیجاده معدن
اگر نه سرنگونسارستی این طشت
لبالب بودی از خون دل من
من اندر رنج و دونان بر سر گنج
مگس در گلشن و عنقا به گلخن
عجب ترسانم از هر ماده طبعی
اگرچه مبدع فحلم در این فن
لگامم بر دهان افکند ایام
که چون ایام بودم تند و توسن
زبان مار من یعنی سر کلک
کزو شد مهرهٔ حکمت معین
کشد چون مور بر کژدم دلان خیل
که خیل مور، کژدم راست دشمن
نبینی جز مرا نظمی محقق
نیابی جز مرا نثری مبرهن
نیازد جز درخت هند کافور
نیریزد جز درخت مصر روغن
نه نظم من به بیت کس مزور
نه عقد من به در کس مزین
نه پیش من دواوین است و دفتر
نه عیسی را عقاقیر است و هاون
ضمیر من امیر آب حیوان
زبان من شبان واد ایمن
کبوتر خانهٔ روحانیان را
نقط‌های سر کلک من ارزن
سفال نو شود گردون چو باشد
عروس خاطرم را وقت زادن
برای قحط سال اهل معنی
همی بارم ز خاطر سلوی و من
اگر ناهید در عشرتگه چرخ
سراید شعر من بر ساز ارغن
ببخشد مشتری دستار و مصحف
دهد مریخ حالی تیغ و جوشن
ازین نورند غافل چند اعمی
بر این نطقند منکر چند الکن
ازین مشتی سماعیلی ایام
وزاین جوقی سرابیلی برزن
همه قلب وجود و شولهٔ عصر
نعایم‌وار آتش‌خوار و ریمن
همه چون دیگ بی‌سر زاده اول
کنون سر یافته یعنی نهنبن
چون موسیجه همه سر بر هواکش
چو دمسیجه همه دم بر زمین زن
همه بی‌مغز و از بن یافته قدر
که از سوراخ قیمت یافت سوزن
عمود رخش را سازند قبله
نهند آنگاه تهمت بر تهمتن
حدیث کوفیان تلقین گرفته
به اسناد و بقال و قیل و عن‌عن
لقبشان در مصادر کرده مفعول
دو استاد این ز تبریز آن ز زوزن
فرنجک وارشان بگرفته آن دیو
که سریانی است نامش خرخجیون
نداند طبع این حاشا ز حاشا
نداند فهم آن بهمن ز بهمن
یکایک میوه دزد باغ طبعم
ولیک از شاخ بختم میوه افکن
مرا در پارسی فحشی که گویند
به ترکی چرخشان گوید که سن‌سن
چو من لاحول کردم طاعنان را
به گرد من کجا یارند گشتن
نه من دنبالشان دارم به پاسخ
نه جنگ حیز جوید گیو و بهمن
ز تف آه من آن دید خواهد
که از آتش نبیند هیچ خرمن
که با فیل آن کند طیر ابابیل
که نکند هیچ غضبان و فلاخن
تب ربع آمد ایشان را که نامم
به گرد ربع مسکون یافت مسکن
عجب نه گر شب میلاد احمد
نگون سار آمد اصنام برهمن
توئی خاقانیا سیمرغ اشعار
بر این کرکس شعاران بال بشکن
دهان ابلهان دارند، بردوز
بروت روبهان دارند، برکن
برای آنکه خرازان گه خرز
کنند از سبلت روباه درزن
چو شیر از بهر صید گاو ساران
لعاب طبع گرداگرد می تن
وفا اندک طلب زین دیو مردم
جفا بسیار کش زین سبز گلشن
به درگاه رسول الله بنه بار
که درگاه رسول اعلا و اعلن
مراد کاف و نون طاها و یاسین
که عین رحمت است از فضل ذوالمن
به دستش داده هفت ایوان اخضر
کلید هشت شادروان ادکن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ضمان‌دار سلامت شد دل من
که دار الملک عزلت ساخت مسکن
هوش مصنوعی: دل من حالا از سلامت برخوردار است، چرا که مکانی آرام و مطمئن برای زندگی فراهم شده است.
امل چون صبح کاذب گشت کم عمر
چو صبح صادقم دل گشت روشن
هوش مصنوعی: عشق وقتی به دست می‌آید که موقتی و بی‌دوام باشد، اما وقتی عشق واقعی و صادقانه عاید می‌شود، دل انسان پر از روشنی و آرامش می‌شود.
به وحدت رستم از غرقاب وحشت
به رستم رسته گشت از چاه بیژن
هوش مصنوعی: با یکی شدن رستم از عمق ترس و وحشت، رستم از چاه بیژن نجات پیدا کرد.
شدستم ز انده گیتی مسلم
چو گشتم ز انده عزلت ممکن
هوش مصنوعی: از غم و اندوه این دنیا رها شدم، وقتی از تنهایی و انزوا آزاد شدم.
نشاید بردن انده جز به اندوه
نشاید کوفت آهن جز به آهن
هوش مصنوعی: انسان نباید غم خود را با چیز دیگری جز غم مرتبط به آن تقسیم کند، و به این ترتیب نمی‌توان مشکلات را با چیزهایی غیر از خودشان حل کرد.
دلم آبستن خرسندی آمد
اگر شد مادر گیتی سترون
هوش مصنوعی: دل من پر از شادی و سرور است؛ اگر این شادی به حقیقت بپیوندد، دنیا بی‌ثمر و خالی خواهد شد.
چو حرص آسود چه روزه چه روزی
چو دیده رفت چه روز و چه روزن
هوش مصنوعی: زمانی که تمایل و حرص انسان آرام گیرد، دیگر برایش مهم نیست که چه زمانی و چه روزی است. وقتی که دیدگان از چیزهای دیگر فرو بسته شوند، مفهوم زمان و روز به نظر بی‌اهمیت می‌رسد.
از آتش طعمه خواهم داد دل را
چو دل خرسند شد گو خاک خور تن
هوش مصنوعی: می‌خواهم دل خود را به آتش بسپارم و قربانی کنم، وقتی که دلم شاد و راضی شد، به خاطر اینکه بدنم مانند خاک خواهد بود.
ببین هر شام‌گاهی نسر طائر
به خوان همتم مرغ مسمن
هوش مصنوعی: هر شب وقتی که می‌نشینی و به تلاش‌ها و کارهایت فکر می‌کنی، ببین چگونه روح نیک و پرانرژی تو در سر میز موفقیت می‌نشیند و به تو انگیزه و قوت می‌بخشد.
سلیمان‌وار مهر حسبی الله
مرا بر خاتم دل شد مبین
هوش مصنوعی: مانند سلیمان، عشق و محبت به خداوند در دل من نمایان شده است.
نه با یاران کمر بندم چو غنچه
نه بر خصمان سنان سازم چو سوسن
هوش مصنوعی: نه با دوستانم مثل غنچه کمربند بسته‌ام و نه با دشمنانم مانند سنان (نیش تند) مبارزه می‌کنم.
نخواهم چارطاق خیمهٔ دهر
وگر سازد طنابم طوق گردن
هوش مصنوعی: من به دنبال راحتی و منصب دنیوی نیستم، حتی اگر زندگی من را به زنجیر بکشد.
مرا یک گوش ماهی بس بود جای
دهان مار چون سازم نشیمن
هوش مصنوعی: من یک گوش ماهی برایم کافی است، چون نمی‌دانم چطور باید در جایی زندگی کنم که مار در آن باشد.
جهان انباشت گوش من به سیماب
بدان تا نشنوم نیرنگ این زن
هوش مصنوعی: دنیا به شدت در گوش من به گونه‌ای پر شده که مانند سیماب است؛ از این رو نمی‌خواهم فریب این زن را بشنوم.
مرا دل چون تنور آتشین شد
از آن طوفان همی بارم به دامن
هوش مصنوعی: دل من مانند تنور داغ و پر از آتش شده است و از آن طوفان، همواره اندوه و غم را به جان می‌کشم.
در این پیروزه طشت از خون چشمم
همه آفاق شد بیجاده معدن
هوش مصنوعی: در این لحظه، طشت (یا ظرف) حاوی خون چشمانم شده و تمام افق‌ها بدون راه و مسیر به سمت من آمده‌اند.
اگر نه سرنگونسارستی این طشت
لبالب بودی از خون دل من
هوش مصنوعی: اگر تو از نظر روحی و احساسی در وضعیت بدی نیستی، پس این ظرف پر از خون دل من نمی‌بود.
من اندر رنج و دونان بر سر گنج
مگس در گلشن و عنقا به گلخن
هوش مصنوعی: من در حالی که در سختی و مشکلات هستم، در پی پیدا کردن گنج و ثروت هستم. مگس که در گلستان زندگی می‌کند و پرنده‌ای به نام عنقا که در آسمان‌ها پرواز می‌کند، به زندگی در خاک و دنیا عادت کرده‌اند.
عجب ترسانم از هر ماده طبعی
اگرچه مبدع فحلم در این فن
هوش مصنوعی: چقدر از هر ویژگی طبیعی می‌ترسم، هرچند که من خالق طبع فحش و بددهنی در این زمینه هستم.
لگامم بر دهان افکند ایام
که چون ایام بودم تند و توسن
هوش مصنوعی: ای روزگار، بر زبانم بند زدی، چون روزهای جوانی‌ام تند و شتابان بودم، مانند یک اسب چابک.
زبان مار من یعنی سر کلک
کزو شد مهرهٔ حکمت معین
هوش مصنوعی: زبان مار من به معنای سر کلکی است که از آن حکمت و درک صحیح به دست می‌آید.
کشد چون مور بر کژدم دلان خیل
که خیل مور، کژدم راست دشمن
هوش مصنوعی: اگر موری بر روی کژدم‌ها پا بگذارد، نشان می‌دهد که گروهی از مورها با قدرت بر دشمنان خود چیره می‌شوند. میان مور و کژدم تفاوتی وجود دارد؛ یکی نشانه‌ای از صفات مثبت و دیگری نمایانگر خصائصی منفی است. در واقع، این بیت به تضاد میان جمعیت‌های مختلف و قدرت آن‌ها اشاره دارد.
نبینی جز مرا نظمی محقق
نیابی جز مرا نثری مبرهن
هوش مصنوعی: اگر مرا نبینی، هیچ نظمی را نخواهی یافت و جز من هیچ نوشته‌ی روشنی وجود ندارد.
نیازد جز درخت هند کافور
نیریزد جز درخت مصر روغن
هوش مصنوعی: فقط درخت کافور از هند قطره‌هایش را می‌ریزد و فقط درختان مصر هستند که روغن تولید می‌کنند.
نه نظم من به بیت کس مزور
نه عقد من به در کس مزین
هوش مصنوعی: نه شعری که من سروده‌ام به کسی وابسته است و نه پیوند من به کسی تزیین شده است.
نه پیش من دواوین است و دفتر
نه عیسی را عقاقیر است و هاون
هوش مصنوعی: نه پیش من کتاب و دفتر است و نه عیسی داروها و هاون دارد.
ضمیر من امیر آب حیوان
زبان من شبان واد ایمن
هوش مصنوعی: ضمیر من مانند یک رئیس در نظر گرفته می‌شود، آب حیات برای من همچون یک منبع ارزشمند است و کلام من به عنوان راهنمایی شبیه به چوپانی است که به دنبال امنیت و آرامش است.
کبوتر خانهٔ روحانیان را
نقط‌های سر کلک من ارزن
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی از عدم توجه و بی‌اعتنایی به کبوترهای خانهٔ روحانیان اشاره دارد. این کبوترها نماد افرادی هستند که در پی عروج روحانی و معنوی هستند، اما شاعر با بیان اینکه این کبوترها برای او به اندازهٔ دانه‌های ارزن ارزش ندارند، نشان می‌دهد که او به این موضوع اهمیت نمی‌دهد و به دنبال چیزهای دیگری است. در واقع، این جمله عمق بی‌اعتنایی و بی‌رغبتی شاعر را به مسائل روحانی و مذهبی بیان می‌کند.
سفال نو شود گردون چو باشد
عروس خاطرم را وقت زادن
هوش مصنوعی: زمانی که خاطرم به تازگی و شادابی زنده می‌شود، دنیا هم به شکلی نو و زیبا درمی‌آید.
برای قحط سال اهل معنی
همی بارم ز خاطر سلوی و من
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به احساس خود از کمبود معنویت و روحانیت می‌پردازد. او از دلخواه خود به یاد آرزوها و نشانه‌های الهی می‌نویسد و به نوعی احساس می‌کند که باید از درون خود چیزی را به دیگران منتقل کند، غافل از اینکه گاهی این یادآوری‌ها و آرزوها نیز در دل او درد و خالیی به همراه دارد. در واقع، او به نوعی در جستجوی کاروان معنوی است تا بتواند از درد و قحطی معنوی رهایی یابد.
اگر ناهید در عشرتگه چرخ
سراید شعر من بر ساز ارغن
هوش مصنوعی: اگر ستاره صبح در محل دلخوشی خود بخواند، شعر من را بر روی ساز عطار بنوازد.
ببخشد مشتری دستار و مصحف
دهد مریخ حالی تیغ و جوشن
هوش مصنوعی: مشتری از جواهرات و زیورآلات خود چشم‌پوشی کرده و دستار و کتاب مقدس را به من می‌دهد، در حالی که مریخ با تیغ و زره به جنگ آماده است.
ازین نورند غافل چند اعمی
بر این نطقند منکر چند الکن
هوش مصنوعی: برخی از مردم از این نور و روشنایی غافل هستند و همچنان با نطق و گفتار نادرست خود، منکر و کج‌فهمی‌هایشان را پنهان می‌کنند.
ازین مشتی سماعیلی ایام
وزاین جوقی سرابیلی برزن
هوش مصنوعی: در این روزگار که پر از نوسانات و تغییرات است، افرادی به دنبال خوشی و لذت‌های زودگذر هستند و گاهی در این مسیر به خواب و خیال‌های فریبنده گرفتار می‌شوند.
همه قلب وجود و شولهٔ عصر
نعایم‌وار آتش‌خوار و ریمن
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره به شدت و شور و شوق زندگی دارد. قلب وجود به معنای اصل و عمق وجود انسان است که همچون شعله‌ای سوزان و پرانرژی است. همچنین، شباهت به شوق و حرارتی دارد که در عصر، در دل موجودات و در زندگی جاری است. در این تصویر، احساسات و انرژی درونی به صورت آتشین و پوینده ترسیم شده است.
همه چون دیگ بی‌سر زاده اول
کنون سر یافته یعنی نهنبن
هوش مصنوعی: همه مانند دیگی هستند که ابتدا بدون درپوش بوده‌اند، اما اکنون سر یافته‌اند و از حالت ابتدایی خود خارج شده‌اند.
چون موسیجه همه سر بر هواکش
چو دمسیجه همه دم بر زمین زن
هوش مصنوعی: وقتی که مانند موسیقی‌دان‌ها سر را به آسمان بلند می‌کنی، باید مانند دم‌پرندگان هم هر دم بر زمین عمل کنی.
همه بی‌مغز و از بن یافته قدر
که از سوراخ قیمت یافت سوزن
هوش مصنوعی: همه افراد بی‌فکر و نادان هستند، چون تنها از طریق سوزن، که چیز کوچکی است، می‌توانند قیمت و ارزش را بفهمند.
عمود رخش را سازند قبله
نهند آنگاه تهمت بر تهمتن
هوش مصنوعی: زمانی که چهره زیبای او را به سمت قبله می‌سازند، در این صورت به دلاوری یا قهرمانی تهمت می‌زنند.
حدیث کوفیان تلقین گرفته
به اسناد و بقال و قیل و عن‌عن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مردم کوفه بر اساس روایات و داستان‌هایی که شنیده‌اند و بدون تحقیق عمیق، باورها و عقاید خود را شکل می‌دهند. آنها به نقل از دیگران اعتماد می‌کنند و به جای فهم عمیق، فقط به شنیده‌ها توجه می‌کنند.
لقبشان در مصادر کرده مفعول
دو استاد این ز تبریز آن ز زوزن
هوش مصنوعی: این بیت به معرفی دو استاد از دو شهر مختلف می‌پردازد. یکی از آن‌ها از تبریز و دیگری از زوزن است و به عنوان مفعول در متون زبان فارسی شناخته می‌شوند. به طور کلی، این افراد جایگاه ویژه‌ای در منابع علمی دارند و به نوعی تربیت‌شدگان یا شاگردان برجسته محسوب می‌شوند.
فرنجک وارشان بگرفته آن دیو
که سریانی است نامش خرخجیون
هوش مصنوعی: دیو خرخجیون که نامش به زبان سریانی است، همچون فرنجک (چندین گام) در دل و جان مردم نفوذ کرده است.
نداند طبع این حاشا ز حاشا
نداند فهم آن بهمن ز بهمن
هوش مصنوعی: طبیعت این کار را نمی‌داند و از آن فاصله می‌گیرد. همچنین نمی‌تواند درکی از بهمن داشته باشد و آن را از بهمن واقعی تمییز دهد.
یکایک میوه دزد باغ طبعم
ولیک از شاخ بختم میوه افکن
هوش مصنوعی: هر کدام از میوه‌های دلخواهم را از باغ فکر و احساس خود می‌چینم، اما در عین حال، میوه‌ای که به من تعلق دارد، از شاخ خوشبختم بر زمین می‌افتد.
مرا در پارسی فحشی که گویند
به ترکی چرخشان گوید که سن‌سن
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی کنایه می‌زند که هر زبان و فرهنگی فحش‌ها و اصطلاحات خاص خود را دارد. او به طعنه می‌گوید که هر کس بر اساس زبانی که صحبت می‌کند، به شکلی خود را بیان می‌کند و در واقع، فرهنگ و زبان هر ملت به نوعی بر رفتار و گفتار آنها تأثیر می‌گذارد.
چو من لاحول کردم طاعنان را
به گرد من کجا یارند گشتن
هوش مصنوعی: وقتی من قدرتی ندارم، کسانی که که به من حمله می‌کنند، نمی‌توانند به دور من بچرخند یا نزدیک شوند.
نه من دنبالشان دارم به پاسخ
نه جنگ حیز جوید گیو و بهمن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نه من به دنبال پیدا کردن جواب‌های آنها هستم و نه جنگ و دعوا یا کشمکش به دنبال یافتن نیرویی مانند گیو و بهمن است. در واقع، به نظر می‌رسد که مضمون آن به عدم تمایل به درگیری و جستجوی پاسخ‌های حل نشده اشاره دارد.
ز تف آه من آن دید خواهد
که از آتش نبیند هیچ خرمن
هوش مصنوعی: از آه و ناله من، آن شخص درک خواهد کرد که از آتش، هیچ کاه و کلانی باقی نخواهد ماند.
که با فیل آن کند طیر ابابیل
که نکند هیچ غضبان و فلاخن
هوش مصنوعی: کسی که با قدرت و صلابت می‌تواند مانند فیل به جنگ پرندگان کوچک برود، هرگز خشمگین نمی‌شود و از سلاح‌های کوچک نیز نمی‌ترسد.
تب ربع آمد ایشان را که نامم
به گرد ربع مسکون یافت مسکن
هوش مصنوعی: تب ربع به این معناست که عده‌ای به سمت چهارم دایره‌ای جلب شدند، و نام من در آن دایره قرار گرفت و مکانی را برای آرامش یافت.
عجب نه گر شب میلاد احمد
نگون سار آمد اصنام برهمن
هوش مصنوعی: چه شگفت‌انگیز است اگر در شب تولد احمد، بت‌های برهمن سرنگون شوند.
توئی خاقانیا سیمرغ اشعار
بر این کرکس شعاران بال بشکن
هوش مصنوعی: تو سلطانی و سرآمد همه شعرها، بر این پرنده‌های بی‌مقدار و سطحی چنان بزن که بال‌هایشان بشکند.
دهان ابلهان دارند، بردوز
بروت روبهان دارند، برکن
هوش مصنوعی: افراد نادان و بی‌فکر معمولاً صحبت‌های بی‌معنا و ناپسند دارند، به همین دلیل باید از آن‌ها دوری کرد و به حرف‌هایشان اهمیت نداد.
برای آنکه خرازان گه خرز
کنند از سبلت روباه درزن
هوش مصنوعی: برای اینکه خران نتوانند بر خرزلی که در میان دارند راه بروند، روباه به طور پنهانی خود را به میان آن‌ها می‌رساند.
چو شیر از بهر صید گاو ساران
لعاب طبع گرداگرد می تن
هوش مصنوعی: شیر برای شکار گاوها در حال آماده شدن است و طبیعتش را به شکلی نمایان می‌کند که نشان‌دهنده‌ی توانایی و قدرت اوست.
وفا اندک طلب زین دیو مردم
جفا بسیار کش زین سبز گلشن
هوش مصنوعی: در این دنیا، وفا و پایبندی به آدم‌ها بسیار کم است، اما ظلم و بدی از سوی آن‌ها بسیار زیاد است؛ درست مانند گلستانی که در آن، رنگ و بوی گل‌ها وجود دارد اما آسیب‌های زیادی هم در کنار آن‌ها وجود دارد.
به درگاه رسول الله بنه بار
که درگاه رسول اعلا و اعلن
هوش مصنوعی: به آستان پیامبر درود بفرست، چرا که آنجا محل نزدیکترین و بزرگترین مقام است.
مراد کاف و نون طاها و یاسین
که عین رحمت است از فضل ذوالمن
هوش مصنوعی: کاف و نون به معنای آیات خاصی از قرآن هستند که به نوعی نشان‌دهنده رحمت و فضل خداوند هستند. این عبارت به اهمیت این آیات و تاثیر آن‌ها در زندگی انسان‌ها اشاره دارد. خداوند از رحمت و لطف خود بر بندگانش تاکید می‌کند و این آیات نشانه‌ای از فضل او هستند.
به دستش داده هفت ایوان اخضر
کلید هشت شادروان ادکن
هوش مصنوعی: او کلید هشت دروازه شادابی را در دستش دارد و به او هفت ایوان سبز داده‌اند.