گنجور

شمارهٔ ۱۵۴ - در مرثیهٔ نصرةالدین ابوالمظفر اصفهبد کیالواشیر

ای قبلهٔ جان کجات جویم
جانی و به جان هوات جویم
گز زخم زنی سنانت بوسم
ور خشم کنی رضات جویم
دیروز چو افتاب بودی
امروز چو کیمیات جویم
دوشت همه شب چو بدر دیدم
امشب همه چو سهات جویم
ای در گران‌بهاتر از روح
چون روح سبک لقات جویم
وی ماه سبک عنان‌تر از عمر
چون عمر گران‌بهات جویم
خورشیدی و برنیائی از کوه
هر صبح‌دم از صبات جویم
تو زیر زمین شدی چو خورشید
تا کی ز بر سمات جویم
ای گمشده آهوی ختائی
هم ز آبخور ختات جویم
صیاد قضا نهاد دامت
از دامگه قضات جویم
ای گوهر یادگار عمرم
چونت طلبم، کجات جویم؟
دریا کنم اشک و پس به دریا
در هر صدفی جدات جویم
از دیده نهان درون وهمی
از وهم برون چرات جویم؟
در جانی و ز انس و جانت پرسم
نزدیکی و دور جات جویم
خاقانیت آشنای عشق است
هم در دل آشنات جویم
ای صبر که کشتهٔ فراقی
در معرکهٔ بلات جویم
وی دل که به نیم نقطه مانی
در دائرهٔ عنات جویم
وی جان که کبوتر نیازی
پر سوخته در هوات جویم
وی نقش زیاد طالع من
در زایجهٔ فنات جویم
چون نقش زیاد کس نبیند
کی در ورق بقات جویم
ای مرکب عمر رفته پی کور
ز آن سوی جهان هبات جویم
وی بلبل جغد گشته وقت است
کز نوحه‌گری نوات جویم
ای سینه که دردمندی از غم
هم زانوی غم دوات جویم
درد تو جراحتی است ناسور
از زخم اجل شفات جویم
ای تن که به چشم درد آزی
از جود تو توتیات جویم
چون خوان کرم نماند تا کی
برگت طلبم، نوات جویم
ای چرخ شریف کش که دونی
جان را دیت از دهات جویم
وی خاک عزیز خور به خواری
تن را عوض از جفات جویم
ای روز کرم فرو شدی زود
از ظل عدم ضیات جویم
ای ماه گرفته نور دانش
در عقهٔ اژدهات جویم
وی روضهٔ بوستان دولت
در دخمهٔ پادشات جویم
ای تاج کیان، کیالواشیر
در عالم کبریات جویم
قدر تو لوا زده است بر عرش
در سایهٔ آن لوات جویم
ز آن سوی فلک به دیهٔ وهم
مجدت نگرم، سنات جویم
از عقل همه هوات خواهم
وز نفس همه ثنات جویم
رفتی که وفا نکرد عمرت
تا جان دارم وفات جویم
بر تختهٔ صدق بودی آحاد
زان اول اولیات جویم
بگذشتی و صفر جای تو یافت
از صفر کجا صفات جویم
قحط کرم است روزی جان
از مائده سخات جویم
طفلی است هنر که مادرش مرد
پرورودنش از عطات جویم
گرچه ز ملوک عهد بودی
در زمرهٔ اصفیات جویم
امروز که تشنه زیر خاکی
فیض از کرم خدات جویم
فردا به بهشت گشته سیراب
در کوثر مصطفات جویم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای قبلهٔ جان کجات جویم
جانی و به جان هوات جویم
هوش مصنوعی: ای محبوب من، کجا تو را جستجو کنم؟ من جانم را برای تو می‌خواهم و به خاطر عشق تو زندگی‌ام را می‌طلبم.
گز زخم زنی سنانت بوسم
ور خشم کنی رضات جویم
هوش مصنوعی: اگر زخم بزنید، با ذوق و شوق محاسن شما را می‌بوسم، و اگر خشمگین شوید، در جستجوی رضایت شما خواهم بود.
دیروز چو افتاب بودی
امروز چو کیمیات جویم
هوش مصنوعی: دیروز مانند خورشید درخشان و تابان بودی، اما امروز همچون کیمیا، نایاب و قابل جست‌وجو هستی.
دوشت همه شب چو بدر دیدم
امشب همه چو سهات جویم
هوش مصنوعی: در شب گذشته، من مانند ماه، چهره تو را دیدم و امشب هرجا که می‌روم، به دنبال زیبایی‌هایت هستم.
ای در گران‌بهاتر از روح
چون روح سبک لقات جویم
هوش مصنوعی: ای تو که از روح هم گران‌بهاتر هستی، تو را چون روح با کلمات نرم و لطیف جستجو می‌کنم.
وی ماه سبک عنان‌تر از عمر
چون عمر گران‌بهات جویم
هوش مصنوعی: من به دنبال ماهی هستم که سبکی و لطافت او بیشتر از عمر من باشد، زیرا عمر خود را بسیار با ارزش می‌دانم.
خورشیدی و برنیائی از کوه
هر صبح‌دم از صبات جویم
هوش مصنوعی: هر صبح و به محض طلوع آفتاب، من زیبایی و روشنایی را از کوه می‌طلبم.
تو زیر زمین شدی چو خورشید
تا کی ز بر سمات جویم
هوش مصنوعی: تو مثل خورشید در زیر زمین هستی، چقدر باید بگردم تا تو را پیدا کنم؟
ای گمشده آهوی ختائی
هم ز آبخور ختات جویم
هوش مصنوعی: ای آهوی زیبای ختائی، تویی که گم شده‌ای، من نیز به دنبال آبی هستم که به تو برسد.
صیاد قضا نهاد دامت
از دامگه قضات جویم
هوش مصنوعی: صیاد تقدیر، دامش را از شکارگاه قضا برپا کرده است. من در پی جستجوی آن هستم.
ای گوهر یادگار عمرم
چونت طلبم، کجات جویم؟
هوش مصنوعی: ای جواهر باارزش یادگار عمرم، کجا تو را جستجو کنم؟
دریا کنم اشک و پس به دریا
در هر صدفی جدات جویم
هوش مصنوعی: احساساتم را مانند دریا می‌سازم و در هر صدفی که پیدا کنم، تو را جستجو می‌کنم.
از دیده نهان درون وهمی
از وهم برون چرات جویم؟
هوش مصنوعی: چرا در جستجوی چیزی هستم که از دید پنهان است و همچنین بیرون از تصورات من؟
در جانی و ز انس و جانت پرسم
نزدیکی و دور جات جویم
هوش مصنوعی: در مورد تو می‌پرسم و از احساساتت حرف می‌زنم، نزدیکی‌ات را حس می‌کنم و فاصله‌ات را نیز می‌جوییم.
خاقانیت آشنای عشق است
هم در دل آشنات جویم
هوش مصنوعی: حس سلطنت و بزرگ‌منشی به عشق نزدیک است، من نیز در دل کسی که با عشق آشناست، او را جستجو می‌کنم.
ای صبر که کشتهٔ فراقی
در معرکهٔ بلات جویم
هوش مصنوعی: ای صبر، تو که در میان نبرد جدایی، قربانی می‌کنی و در جستجوی منی، بر من صبر کن.
وی دل که به نیم نقطه مانی
در دائرهٔ عنات جویم
هوش مصنوعی: من دلم را در جستجوی تو می‌گردم، ای که به اندازه یک نقطه در دایرهٔ سختی‌ها و مشکلات زندگیم حضور داری.
وی جان که کبوتر نیازی
پر سوخته در هوات جویم
هوش مصنوعی: من همچون کبوتر معصوم و سرشار از عشق، در جستجوی توام و دل در آتش شوق تو می‌سوزد.
وی نقش زیاد طالع من
در زایجهٔ فنات جویم
هوش مصنوعی: من در جستجوی نشانه‌های سرنوشت خودم هستم که در علم نجوم مشخص شده است.
چون نقش زیاد کس نبیند
کی در ورق بقات جویم
هوش مصنوعی: زمانی که کسی نتواند تأثیر منفی یا زیاد دیگران را روی خود ببیند، در صفحه زندگی خود به دنبال نشانی از گذشته‌ای می‌گردد.
ای مرکب عمر رفته پی کور
ز آن سوی جهان هبات جویم
هوش مصنوعی: ای مرکب زندگی من، که زمان عمرم به پایان می‌رسد، اکنون به دنبال حقیقت و معنای وجودی از آن سوی جهان هستم.
وی بلبل جغد گشته وقت است
کز نوحه‌گری نوات جویم
هوش مصنوعی: وقت آن رسیده است که مانند بلبل شاد و سرمست شوم و به جای سوگواری و ناله به دنبال خوشی و زیبایی زندگی بروم.
ای سینه که دردمندی از غم
هم زانوی غم دوات جویم
هوش مصنوعی: ای سینه‌ی پر از درد و غم، من به دنبال دواتی هستم که بتوانم غم‌هایم را بر روی کاغذ بیاورم.
درد تو جراحتی است ناسور
از زخم اجل شفات جویم
هوش مصنوعی: درد تو زخم عمیقی است که به سختی بهبود می‌یابد و من در جستجوی درمانی برای آن هستم.
ای تن که به چشم درد آزی
از جود تو توتیات جویم
هوش مصنوعی: ای بدن، که به خاطر خوبی‌های تو به چشمم درد و رنج می‌آید، من مانند پرنده‌ای از تو مطاع و نعمت می‌طلبم.
چون خوان کرم نماند تا کی
برگت طلبم، نوات جویم
هوش مصنوعی: وقتی دیگر خبری از رحمت و بخشش نیست، دیگر چرا به دنبال تو بگردم، به دنبال نغمه‌ات می‌گردم.
ای چرخ شریف کش که دونی
جان را دیت از دهات جویم
هوش مصنوعی: ای چرخ با احترام، سرنوشت و زندگی‌ام را به‌خود بگیر، من در جستجوی روزی از روستاها هستم.
وی خاک عزیز خور به خواری
تن را عوض از جفات جویم
هوش مصنوعی: من خاک گرانبهای تو را به خاطر نابودی جسم خود، به ذلت نمی‌پذیرم و به جای رنج و سختی، چیز دیگری را جستجو می‌کنم.
ای روز کرم فرو شدی زود
از ظل عدم ضیات جویم
هوش مصنوعی: ای روز روشن، به زودی از سایه عدم خارج شدی و در پی تو هستم تا به نور تو برسم.
ای ماه گرفته نور دانش
در عقهٔ اژدهات جویم
هوش مصنوعی: ای ماه! من در تاریکی‌های افکار و دشواری‌ها، به دنبال نور دانش و روشنایی هستم.
وی روضهٔ بوستان دولت
در دخمهٔ پادشات جویم
هوش مصنوعی: من در جستجوی باغ خوشبختی و زیبایی‌های زندگی هستم، حتی اگر در جایی تاریک و دور از نور باشد.
ای تاج کیان، کیالواشیر
در عالم کبریات جویم
هوش مصنوعی: ای تاج کیان، من در جستجوی کیالواشیر در جهان گسترده هستم.
قدر تو لوا زده است بر عرش
در سایهٔ آن لوات جویم
هوش مصنوعی: ظرفیت و ارزش تو به اندازه‌ای است که بر بالای عرش قرار گرفته و در سایهٔ آن، من در جستجوی زیور و زیبایی‌های وجودت هستم.
ز آن سوی فلک به دیهٔ وهم
مجدت نگرم، سنات جویم
هوش مصنوعی: از آن طرف آسمان، به روستای خیال و اندیشه نگاه می‌کنم و بزرگی و عظمت را جستجو می‌کنم.
از عقل همه هوات خواهم
وز نفس همه ثنات جویم
هوش مصنوعی: من از عقل خود خواسته‌هایم را به دست می‌آورم و از نفس خود ثنای تو را طلب می‌کنم.
رفتی که وفا نکرد عمرت
تا جان دارم وفات جویم
هوش مصنوعی: رفتی و در تمام عمر وفا نکردی، حالا تا وقتی زنده‌ام، تنها به مرگ فکر می‌کنم.
بر تختهٔ صدق بودی آحاد
زان اول اولیات جویم
هوش مصنوعی: در ابتدا همگی در حقیقت و صداقت قرار داشتند، و اکنون من به دنبال اصول اولیه و بنیادی آن‌ها هستم.
بگذشتی و صفر جای تو یافت
از صفر کجا صفات جویم
هوش مصنوعی: تو از زندگی من گذشتی و حالا احساس می‌کنم که جای خالی‌ات در زندگی‌ام وجود دارد. از کجا می‌توانم ویژگی‌های تو را پیدا کنم وقتی که خودت دیگر در کنارم نیستی؟
قحط کرم است روزی جان
از مائده سخات جویم
هوش مصنوعی: در روزهایی که نوازش و محبت کم می‌شود، من از شما درخواست می‌کنم که دلگرمی و بخشندگی‌تان را به من ببخشید.
طفلی است هنر که مادرش مرد
پرورودنش از عطات جویم
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که هنری که در ابتدای راه است، مانند کودکی است که برای رشد و پرورش خود به محبت و حمایت نیاز دارد. این هنر همچنان نیازمند توجه و پرورش است تا بتواند شکوفا شود.
گرچه ز ملوک عهد بودی
در زمرهٔ اصفیات جویم
هوش مصنوعی: هرچند من از میان پادشاهان قدیم در جمع افراد برگزیده هستم، ولی به‌دنبال حقیقت و معنای عمیق‌تری هستم.
امروز که تشنه زیر خاکی
فیض از کرم خدات جویم
هوش مصنوعی: امروز که زیر خاکی در حال تشنگی هستم، از لطف و رحمت پروردگارم بهره‌مند می‌شوم.
فردا به بهشت گشته سیراب
در کوثر مصطفات جویم
هوش مصنوعی: فردا به بهشت می‌روم و از نوشیدن آب کوثر که مخصوص پیامبران است، لذت می‌برم.

حاشیه ها

1401/08/23 20:10
امین

درود بر همه عزیزان
به گمان بنده بیت 13 اینگونه است :
از دیده نهان درون وهمی
( نه درون و همی )
در پناه حق