گنجور

شمارهٔ ۱۲ - مطلع دوم

ای صفت زلف تو غارت ایمان ما
عشق جهان سوز تو بر دل ما پادشا
بر در ایوان توست پای شکسته خرد
بر سر میدان توست دست گشاده هوا
صد لطف از کردگار وز لب تو یک سخن
صد ستم از روزگار وز دل تو یک جفا
از رخ تو کس نداد هیچ نشانی تمام
وز مژهٔ تو نکرد هیچ خدنگی خطا
ای تو ز ما بیخبر ما به تمنای تو
بس که بپیموده‌ایم عالم خوف و رجا
گاه بدزدیم چشم از تو ز بیم رقیب
گه به نظر بشکنیم چشم رقیب تو را
لعل تو طرف زر است بر کمر آفتاب
وصل تو مهر تب است در دهن اژدها
بر سر کوی تو من نایب خاقانیم
بو که به دیوان عشق نام برآید مرا
صبح امید منی طاب علیک الصبوح
گرچه به شب‌های هجر طال علی البلا
موی شکافم به شعر موی شدستم ز غم
لیک نگنجم همی در حرم مقتدا
صدر براهیم نام راد سلیمان جلال
خواجهٔ موسی سخن مهتر احمد سخا
یافت ز الطاف او عالم فرتوت، فر
برد ز انصاف او فصل بهاران، بها

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صفت زلف تو غارت ایمان ما
عشق جهان سوز تو بر دل ما پادشا
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که ایمان ما را به راحتی برباید و احساساتی که در دل ما نسبت به تو وجود دارد، همچون آتش جهانی سوزان است. تو در دل ما سلطنت می‌کنی.
بر در ایوان توست پای شکسته خرد
بر سر میدان توست دست گشاده هوا
هوش مصنوعی: در آستانهٔ خانه‌ات، خردی که پایش شکسته است، حضور دارد و در میدان تو، دستی دراز و آمادهٔ پذیرایی از باد هست.
صد لطف از کردگار وز لب تو یک سخن
صد ستم از روزگار وز دل تو یک جفا
هوش مصنوعی: از طرف خداوند صد نعمت و لطف به من رسیده، اما از زبان تو فقط یک کلمه‌ حرف نرمی نشنیده‌ام. از زمانه صد ظلم و سختی متحمل شدم، اما از دل تو فقط یک کار نادرست دیده‌ام.
از رخ تو کس نداد هیچ نشانی تمام
وز مژهٔ تو نکرد هیچ خدنگی خطا
هوش مصنوعی: هیچ نشانه‌ای از چهره تو دیده نمی‌شود و تیرکمان زیبایی چشمانت هیچ خطایی نمی‌کند.
ای تو ز ما بیخبر ما به تمنای تو
بس که بپیموده‌ایم عالم خوف و رجا
هوش مصنوعی: تو از ما بی‌خبری، اما ما برای رسیدن به تو چنان در آرزوی تو سرگردان شده‌ایم که در جهان از وحشت و امید گذر کرده‌ایم.
گاه بدزدیم چشم از تو ز بیم رقیب
گه به نظر بشکنیم چشم رقیب تو را
هوش مصنوعی: گاهی به موجب ترس از رقیب، چشمان خود را از تو می‌دوزیم و گاه به دلیل نگاهی که به تو داریم، چشمان رقیب را می‌شکنیم.
لعل تو طرف زر است بر کمر آفتاب
وصل تو مهر تب است در دهن اژدها
هوش مصنوعی: گوهری که بر کمر خورشید می‌درخشد، نشانه‌ای از زیبایی و ارزش تو دارد. همچنین، عشق و ارتباط تو به قدری گرم و سوزان است که حتی در دندان اژدها نیز به چشم می‌آید.
بر سر کوی تو من نایب خاقانیم
بو که به دیوان عشق نام برآید مرا
هوش مصنوعی: در خیابان تو من مانند نماینده‌ای از پادشاهی هستم، به طوری که در دفتر عشق، نام من ثبت می‌شود.
صبح امید منی طاب علیک الصبوح
گرچه به شب‌های هجر طال علی البلا
هوش مصنوعی: سلام صبح امید منی، بر تو صبح خوشی باد. اگرچه شب‌های دوری، درد و سختی به همراه دارد.
موی شکافم به شعر موی شدستم ز غم
لیک نگنجم همی در حرم مقتدا
هوش مصنوعی: موی من به خاطر غم، مانند شعر به دو نیم شده است، اما من در برابر معشوقم نمی‌توانم خود را محدود کنم.
صدر براهیم نام راد سلیمان جلال
خواجهٔ موسی سخن مهتر احمد سخا
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش و اشاره به شخصیت‌های بزرگ و برجسته در تاریخ می‌پردازد. در آن به نام ابراهیم به عنوان شخصیتی بزرگ و با مقام اشاره شده و همچنین به سلیمان، موسی و احمد که هر کدام نمایانگر فضائل، جلال و سخاوت هستند. این نام‌ها نمادهایی از حکمت، قدرت و بخشندگی در فرهنگ و تاریخ هستند. این ابیات به تحسین این ویژگی‌ها و ارزش‌ها پرداخته است.
یافت ز الطاف او عالم فرتوت، فر
برد ز انصاف او فصل بهاران، بها
هوش مصنوعی: به واسطه‌ی الطاف و نعمت‌های او، دنیا و زندگی کهن و خراب، با انصافش در فصل بهار، رونق و قیمت گرفت.