برگردان به زبان ساده
عشق بیفشرد پا بر نمط کبریا
برد به دست نخست هستی ما را ز ما
هوش مصنوعی: عشق به ما امکان میدهد تا از خود فراتر برویم و به جایگاه والاتری برسیم. این احساس ما را از خودِ عادیمان جدا میکند و به وجودی فراسوی ما میرساند.
ما و شما را به نقد بی خودیی در خور است
زانکه نگنجد در او هستی ما و شما
هوش مصنوعی: ما و شما در نقد و بررسی، در واقع به تلاشی بیهوده پرداختهایم، زیرا وجود ما و شما در چنین نقدهایی نمیگنجد.
چرخ در این کوی چیست؟ حلقهٔ درگاه راز
عقل در این خطه کیست؟ شحنهٔ راه فنا
هوش مصنوعی: در این مکان، دور و بر چه خبر است؟ در اینجا، درک حقیقت و عقل چه کسی را میتوان یافت؟ نگهبان و پاسبان سرنوشت ناپیدا کیست؟
بر سر این سر کار کی رسی ای ساده دل
بر در این دار ملک، کی شوی ای بینوا
هوش مصنوعی: ای ساده دل، بیدار باش! در اینجا، در کنار دروازهی این سرزمین پادشاهی، چه زمانی به آرزویت میرسی؟ ای بیچاره، چه وقت به خواستههایت دست خواهی یافت؟
هست به معیار عشق گوهر تو کم عیار
هست به بازار دل یوسف تو کم بها
هوش مصنوعی: عشق به اندازهای ارزشمند و باارزش است که گوهر تو از هر جنسی باکیفیتتر و با ارزشتر است. در بازار دل، یوسف تو از هر چیز دیگری کمتر بها و ارزش دارد.
دیدهٔ ظاهر بدوز، بارگه اینک ببین
جوشن صورت بدر، معرکه اینک درآ
هوش مصنوعی: چشم خود را به دنیا و ظاهر اینجا معطوف نکن، حالا به عظمت و زیبایی این مکان نگاه کن. اینجا میدان نبردی است که به وضوح جلوهگری میکند.
بهرهٔ درگاه دان هم خطر و هم خطاب
بهر شهنشاه دان هم صفت و هم صفا
هوش مصنوعی: به دست آوردن مقام و جایگاه در درگاه دانا، هم نیاز به مواجهه با ریسک و خطر دارد و هم باید توانایی صحبت و بیان خوب را داشته باشی. برای رسیدن به مقام پادشاهی نیز باید به شایستگی و ویژگیهای نیکو مجهز باشی.
در صف مردان بیار قوت معنی از آنک
در ره صورت یکی است مردم و مردم گیا
هوش مصنوعی: در میان مردان، معنای واقعی را جستجو کن، زیرا در راه ظاهر، انسانها و گیاهان هر دو از یک جنس هستند.
اول، غسلی بکن زین سوی نیل عدم
پس به تماشا گذر آن سوی مصر بقا
هوش مصنوعی: اول باید خود را از دنیا و موانع آن پاک کنی، سپس به تماشای آنچه که در سرزمین جاودانگی و بقاء است بپردازی.
گیرم چون گل نهای ساخته خونین لباس
کم ز بنفشه مباش دوخته نیلی وطا
هوش مصنوعی: اگر مانند گل نباشی و لباس خونین بر تن نداری، کمتر از بنفشه نباش که رنگش نیلی است و به هم دوخته شده است.
خیز که استادهاند راهروان ازل
بر سر راهی که نیست تا ابدش منتها
هوش مصنوعی: برخیز که مسافران زمان قبل از ما در مسیر بیپایانی ایستادهاند، مسیری که انتها ندارد.
مرکب همت بتاز یک ره و بیرون جهان
از سر طاق فلک تا به حد استوا
هوش مصنوعی: با انگیزه و اراده خودت را به جلو بران، و از مرزهای جهانی فراتر برو، تا جایی که به مرکز دنیا برسی.
مردمهٔ چشم ساز نعل پی صوفیان
دانهٔ دل کن نثار بر سر اصحابنا
هوش مصنوعی: چشمهایمان از محبت و لطف به دستهای صوفیان نیکو میشود، و دانههای دلمان را بر سر دوستان نثار میکنیم.
در کنف فقر بین سوختگان خام نوش
بر شجر لا نگر مرغدلان خوش نوا
هوش مصنوعی: در سایهبان فقر، به سوختگان و داغدیدگان نگاه کن و به میوههای خام دست نزن. بر درختان نگاه نکن، بلکه به پرندگان خوشصدا توجه کن.
هر یکی از رنگ و رای چون فلک و آفتاب
هر یکی از قرب و قدر چون ملک و پادشا
هوش مصنوعی: هر یک از انسانها و شخصیتها مانند رنگها و نظرات متفاوت هستند، همانطور که آسمان و خورشید وجود دارند. همچنین هر یک از آنها در نزدیکی و ارزش خود شبیه به پادشاه و سلطنت هستند.
خادم این جمع دان و آبده دستشان
قبهٔ ازرق شعار، خسرو زرین غطا
هوش مصنوعی: مراسم را در نظر بگیر که در آن خادمی مشغول خدمت به جمعیت است و آنان در زیر ساگ و چادر آبیرنگی قرار دارند. این جمع، نماد پادشاهی و عظمت را به دوش میکشند و همچنین با لباسهای زرین و درخشان خود، شکوه و زیبایی را به نمایش میگذارند.
صاحب دلق و عصا چون خضر و چون کلیم
گنج روان زیر دلق مار نهان در عصا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی میپردازد که مانند خضر و کلیم (موسی) دارای ویژگیهای خاصی است. او با دلق و عصایی در دست، نمایندهای از wisdom و آگاهی است. گنجی که به آن اشاره شده، در زیر دلق او پنهان است و مار در عصا به نشانههایی از رمز و رازهای معنوی و چالشها اشاره دارد. این تصویر به ما میگوید که در زیر ظاهر ظاهری، treasures و دانشی نهفته است که باید کشف و درک شود.
کرده به دیوان دل چرخ و زمین را لقب
پیر تجشم نهاد زشت شبانگه لقا
هوش مصنوعی: در دل عاشقانه، چرخ و زمین را به نام پیر نامیده و زیباییهای شب را هنگام دیدار نکوهش کرده است.
از گه عهد الست چیره زبان در بلی
پیش در لا اله بسته میان هم چو لا
هوش مصنوعی: از زمان عهد الست، زبان در گفتن بله به خدا باز است و در میان، به معنای عدم وجود هیچ چیز، به «لا» اشاره میکند.
کرده به هنگام حال حلهٔ نه چرخ چاک
داده به وقت نوا نقد دو عالم عطا
هوش مصنوعی: در لحظهای که حال و هوای خاصی حاکم است، زندگی و روزگار آنچنان شکلی به خود میگیرد که گویی چرخ زمان به نوا و آهنگ خاصی در آمده است و در این میان، نعمتها و داراییهای دنیا به انسان ارزانی میشود.
رستهٔ دهر و فلک دیده و بشناخته
رایج این را دغل بازی آن را دغا
هوش مصنوعی: زمان و عالم را دیدهام و آنچه در آن رایج است میشناسم؛ اینجا دروغ و فریب به وضوح وجود دارد.
بهر فریدون راز کرده ز عصمت علم
در صف فغفور آز کرده به همت غزا
هوش مصنوعی: برای فریدون، به دلیل پاکی و دانشش، به صف فغفور (پادشاه) رسیده و با تلاش و جهاد به هدفهای بزرگ دست یافته است.
از اثر داغشان هردم سلطان عشق
گوید خاقانیا خاک توام مرحبا
هوش مصنوعی: هر لحظه از شدت عشق و تأثیر آن، سلطان عشق به یاد میآورد که من از خاک تو هستم و به تو سلام میفرستم.
رو به هنر صدر جوی بر در صدر جهان
رو به صفت بازگرد بر در اصحاب ما
هوش مصنوعی: به هنر و دانشی که در صدر قرار دارد توجه کن و به سمت آن حرکت کن، و به ویژگیهای خود که ویژه ماست، دوباره برگرد.
جاه براهیم بین گشته براهیموار
مکرم اخوان فقر بر سر خوان رضا
هوش مصنوعی: بزرگی ابراهیم به وضوح نمایان است؛ او مانند ابراهیم بزرگ و محترم، به همراه برادران خود، با فقر و نیاز بر سر سفره نعمت خداوند نشسته است.
حافظ اعلام شرع ناصر دین رسول
کز مدد علم اوست نصرت حزب خدا
هوش مصنوعی: حافظ به عنوان یک پیامآور دین و حامی اصول مذهبی شناخته میشود و از علم و دانش او به عنوان نیرویی برای یاری دادن به گروهی از خداوندیان یاد میکند.