گنجور

شمارهٔ ۶۰

مهر و وفا سرشته به آب و گل تو نیست
یا آن که آشنایی ما، در دل تو نیست
رشکم ز میل توست، به اغیار، ورنه من،
باور نمی‌کنم که کسی مایل تو نیست
منزل گزیده‌ای و کرم کرده‌ای ولیک،
شرم آیدم که خانه دل قابل تو نیست
پرداختم ز خویشتن و هر که جز تو، دل
تنها نشین که غیر تو در منزل تو نیست
رخسار آفتاب که روشن کند جهان،
مانند ماه روی تو در محفل تو نیست
نبود اگر حمایت دادار دستگیر،
افسر، ترحمی به دل قاتل تو نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهر و وفا سرشته به آب و گل تو نیست
یا آن که آشنایی ما، در دل تو نیست
هوش مصنوعی: دوست داشتن و وفاداری در وجود تو نیست، یا اینکه احساس نزدیکی و آشنایی ما در دل تو وجود ندارد.
رشکم ز میل توست، به اغیار، ورنه من،
باور نمی‌کنم که کسی مایل تو نیست
هوش مصنوعی: من به خاطر رغبت و شوقی که به تو دارم، به دیگران حسادت می‌کنم، وگرنه نمی‌توانم قبول کنم که کسی به اندازه من به تو علاقه‌مند نیست.
منزل گزیده‌ای و کرم کرده‌ای ولیک،
شرم آیدم که خانه دل قابل تو نیست
هوش مصنوعی: تو در خانه‌ای نشسته‌ای و به ما لطف کرده‌ای، اما من شرم می‌کنم که بدانم دل من ارزش و قابلیت پذیرش تو را ندارد.
پرداختم ز خویشتن و هر که جز تو، دل
تنها نشین که غیر تو در منزل تو نیست
هوش مصنوعی: از خودم گذشتم و دلم را فقط به تو سپردم، زیرا کسی غیر از تو در خانه‌ام نیست که با او باشم.
رخسار آفتاب که روشن کند جهان،
مانند ماه روی تو در محفل تو نیست
هوش مصنوعی: صورت تابناک خورشید که دنیای اطراف را روشن می‌کند، مانند زیبایی چهره تو در جمع تو وجود ندارد.
نبود اگر حمایت دادار دستگیر،
افسر، ترحمی به دل قاتل تو نیست
هوش مصنوعی: اگر خدای یاری‌کننده‌ای نبود، هیچ رحم و اندوهی در دل قاتل تو وجود ندارد.