شمارهٔ ۴۹
ای، دل ما غرق خون از نوک تیرت
غرق خون مپسند، صید دستگیرت
ای کمان ابرو، بنازم شست و دستت
صید بتوان کرد، هر جا رفت تیرت
در صفت نخجیر، از پیکان مژگان
همچو آهو، عاجز آید شرزه شیرت
در صفت ما عاشقان، جز دل نجوید
تیر مژگان، در کمان دلپذیرت
تیغ بر ما آختی، صد حیف کامد،
طعمه شیر، جان های حقیرت
در شب غم جان سپارم، زود زودت
روز عیش، ای آنکه بینم دیر دیرت
افسرا، در ورطه غم در نمانی
الفت دلدار اگر شد دستگیرت
ای که خون عاشقان چون می به جامت
از چه آمد خون حلال و می حرامت؟
ای خرامان سرو باغ دلربایی
با قیامت، بوده آشوب قیامت
از مسیحا مردگان را مژده جان،
باد شبگیری که می آرد پیامت
روز عیش همدمت را شام نبود
آفتابی در جبین، ای مه غلامت
با نقاب زلف، رخ پوشی و باشد،
شام یلدا، روزگار خاص و عامت
همچو نخجیر کمند خوبرویان
افسرا، بر دست و پا سخت است دامت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای، دل ما غرق خون از نوک تیرت
غرق خون مپسند، صید دستگیرت
هوش مصنوعی: ای دل ما به خاطر تیرهایت غرق در خون است و این وضعیت را نمیپسندد، زیرا شکار تو خود را در چنگال دستگیر حس میکند.
ای کمان ابرو، بنازم شست و دستت
صید بتوان کرد، هر جا رفت تیرت
هوش مصنوعی: تو با کمان ابرو و زیباییات، بهقدری جذاب و دلربا هستی که میتوانی هر کسی را شیفته و گرفتار خود کنی. هر کجا که بروی، تیر محبتت به دلها مینشیند و به راحتی میتونی افراد را به سمت خود جلب کنی.
در صفت نخجیر، از پیکان مژگان
همچو آهو، عاجز آید شرزه شیرت
هوش مصنوعی: در وصف زیبایی تو، چشمان زیبا به گونهای است که مانند آهو، حتی شیر هم در برابر آن ناتوان میشود.
در صفت ما عاشقان، جز دل نجوید
تیر مژگان، در کمان دلپذیرت
هوش مصنوعی: تیر مژگان معشوق در دل عاشقان جوانه میزند و فقط دل آنها را هدف قرار میدهد، زیرا در زیبایی آن معشوق هیچ چیز دیگری جز دل یافت نمیشود.
تیغ بر ما آختی، صد حیف کامد،
طعمه شیر، جان های حقیرت
هوش مصنوعی: تو با شمشیر خود به ما حمله کردی، افسوس که تو تنها طعمهای برای شیر هستی و جانهای حقیرت در خطر است.
در شب غم جان سپارم، زود زودت
روز عیش، ای آنکه بینم دیر دیرت
هوش مصنوعی: در شبهای پر از غم، به سرعت جانم را فدای تو میکنم، ای کسی که در روزهای خوشی به یاد تو هستم اما دیر به دیر تو را میبینم.
افسرا، در ورطه غم در نمانی
الفت دلدار اگر شد دستگیرت
هوش مصنوعی: ای کسی که در چنگال غم گرفتار شدهای، اگر دل beloved تو به یاریات بیاید، از این وضعیت رهایی مییابی.
ای که خون عاشقان چون می به جامت
از چه آمد خون حلال و می حرامت؟
هوش مصنوعی: ای کسی که خون عاشقان مانند شراب در جام تو ریخته شده، چرا خون حلالی و شراب حرامی بر تو آمده است؟
ای خرامان سرو باغ دلربایی
با قیامت، بوده آشوب قیامت
هوش مصنوعی: ای زیبای دلربا و با وقار، مانند درخت سروی که در باغ سرسبز است، بر افراز و زیبایی تو افزوده شده و در دلها شوق و هیجان ایجاد کردهای که شکل و حالت قیامت را میسازد.
از مسیحا مردگان را مژده جان،
باد شبگیری که می آرد پیامت
هوش مصنوعی: یک خبر خوب شبیه به مسیحا که به مردگان زندگی میبخشد، در هوای شب به گوش میرسد و پیام آور وجودش را به همراه دارد.
روز عیش همدمت را شام نبود
آفتابی در جبین، ای مه غلامت
هوش مصنوعی: در روز خوشی و لذت، تو در کنار من حضور نداشتی و بر کسانی که در کنار من بودند، نور و روشنی نمی تابید. ای ماه من، من همواره خدمتگزار تو هستم.
با نقاب زلف، رخ پوشی و باشد،
شام یلدا، روزگار خاص و عامت
هوش مصنوعی: با درخت زلفت چهرهات را میپوشانی و این میشود که شب یلدا، روزگار ویژهای برای همه میگردد.
همچو نخجیر کمند خوبرویان
افسرا، بر دست و پا سخت است دامت
هوش مصنوعی: مانند حیوانی که در چنگال شکارچیان گرفتار شده، برای زیبارویان در دست و پا سختی و زحمت وجود دارد.