گنجور

شمارهٔ ۴۳

ای چرخ زمین آستانت
خورشید، غلام پاسبانت
سام آمده صیدی از کمندت
رستم شده زالی از کمانت
کاووس ملازم رکابت
گرشاسب، پیاده عنانت
کیخسرو، چون فراسیاب است
زنهاری تیغ ابروانت
مانند کیان، شده کیومرث
حسرت کش جرعه لبانت
از حسرت نیزه تو گودرز
غلطیده به خون چو کشتگانت
از هیبت ناوکت، فرامرز
درّیده جگر چو دشمنانت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چرخ زمین آستانت
خورشید، غلام پاسبانت
هوش مصنوعی: ای زمین، در آستان تو خورشید درخشان است و من مانند بنده‌ای به حراست از تو مشغولم.
سام آمده صیدی از کمندت
رستم شده زالی از کمانت
هوش مصنوعی: سام، شکارچی توست و در دام تو گرفتار شده، رستم نیز به یک زال تبدیل گشته که تحت تأثیر تیر کمان توست.
کاووس ملازم رکابت
گرشاسب، پیاده عنانت
هوش مصنوعی: کاووس در حال همراهی با گرشاسب است و در این مسیر پیاده به دنبال او می‌باشد.
کیخسرو، چون فراسیاب است
زنهاری تیغ ابروانت
هوش مصنوعی: کیخسرو به مانند فراسیاب، که با دقت و احتیاط می‌نگرد، مواظب و مراقب ابروهای توست.
مانند کیان، شده کیومرث
حسرت کش جرعه لبانت
هوش مصنوعی: کیومرث، که بزرگترین شخصیت افسانه‌ای ایران است، به شدت آرزوی چشیدن طعم لب‌های تو را دارد، مانند کیان که در حسرتی عمیق فرو رفته است. این حسرت، بهانه‌ای برای ابراز عشق و علاقه به توست.
از حسرت نیزه تو گودرز
غلطیده به خون چو کشتگانت
هوش مصنوعی: به خاطر افسوس و حسرتی که از نبود نیزه تو دارد، گودرز به خون خود غلطیده است، همان‌طور که قهرمانان تو در جنگ کشته شده‌اند.
از هیبت ناوکت، فرامرز
درّیده جگر چو دشمنانت
هوش مصنوعی: چهره پرقدرت تو باعث شده که فرامرز، در برابر دشمنانت، از شدت ترس دچار پریشانی و آشفتگی شود.