شمارهٔ ۲۹
ای که به کوی مهوشان بار فتاده در گلت
تا نرهی از این خطر وا نرهد غم از دلت
دعوی عاشقی تو، باور دوست کی فتد
ناله زار تا چو نی نشنود از مفاصلت
روی چو آفتاب او در خم زلف بنگری
چون من تیره بخت اگر تار نگشته محفلت
ای که به محمل اندری از پس زلف همچو شب
مطلع آفتاب را، دیدم و بود محملت
من بشر و پری بسی، دیده ام و نیافتم
هیچ پری مشابه و هیچ بشر مماثلت
عارض آفتاب را ماه چو خود کلف نهد
روز طرب در انجمن بیند اگر شمایلت
ای مه سرو قامتم، چیست و کیست تا شود،
سرو چمن برابر و ماه فلک مقابلت
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که به کوی مهوشان بار فتاده در گلت
تا نرهی از این خطر وا نرهد غم از دلت
هوش مصنوعی: ای کسی که در مسیر دلبران خود غرق شدهای، تا زمانی که خیالت را از این خطر آزاد نکنی، دل از غم رهایی نخواهد یافت.
دعوی عاشقی تو، باور دوست کی فتد
ناله زار تا چو نی نشنود از مفاصلت
هوش مصنوعی: ادعای عاشقی تو چقدر برای دوست قابل باور است؟ نالههای زار تو مانند نی به گوش نمیرسد، چرا که از دوری تو کسی نمیشنود.
روی چو آفتاب او در خم زلف بنگری
چون من تیره بخت اگر تار نگشته محفلت
هوش مصنوعی: اگر مانند من بدشانس باشی و بخواهی به چهرهاش که همچون آفتاب میدرخشد بنگری، در میان curls زیبای او دلتنگ و ناامید خواهی شد.
ای که به محمل اندری از پس زلف همچو شب
مطلع آفتاب را، دیدم و بود محملت
هوش مصنوعی: ای کسی که در پشت زلفهای تو، مانند شب، نوری از آفتاب را میبینم و سوار بر مرکب تو هستم.
من بشر و پری بسی، دیده ام و نیافتم
هیچ پری مشابه و هیچ بشر مماثلت
هوش مصنوعی: من انسان و فرشتگان زیادی را دیدهام، اما هیچ فرشتهای را مثل خودم و هیچ انسانی را شبیه به خودم نیافتهام.
عارض آفتاب را ماه چو خود کلف نهد
روز طرب در انجمن بیند اگر شمایلت
هوش مصنوعی: چنانچه ماه، آفتاب را به خود نزدیک کند و روز شادمانی را در جمع ببیند، تصویر تو را در آنجا میبیند.
ای مه سرو قامتم، چیست و کیست تا شود،
سرو چمن برابر و ماه فلک مقابلت
هوش مصنوعی: ای ماه و سرو، بلندی و زیبایی تو چقدر خاص و بینظیر است که هیچ چیز و هیچکس نمیتواند با تو مقایسه شود. تو از هر چیزی در باغ و آسمان بالاتر و زیباتری.