شمارهٔ ۲۴
تا گریزد طرب از کلبه ویرانه ما،
آسمان سنگ غم افکنده به پیمانه ما
بس که از دیده و دل، گشت روان آتش و آب،
رود جیحون شد و آتشکده کاشانه ما
مگرش خاصیت لعل مسیحاست، که باز،
مرده را زنده کند نغمه مستانه ما
آنقدر دور ز آبادی عقل است که هیچ،
دل دیوانه نداند ره ویرانه ما
سبحه زنّار کند افسر، از آن رو که به دیر،
رهن یک جرعه بود سبحه صد دانه ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا گریزد طرب از کلبه ویرانه ما،
آسمان سنگ غم افکنده به پیمانه ما
هوش مصنوعی: تا زمانی که شادی از خانهی ویران ما دور باشد، آسمان غم را همچون سنگی بر دوش ما گذاشته است.
بس که از دیده و دل، گشت روان آتش و آب،
رود جیحون شد و آتشکده کاشانه ما
هوش مصنوعی: به خاطر هیجاناتی که در دل و چشمام ایجاد شده، چنان احساسی مثل آب و آتش دارم؛ اینقدر شدید که چه بسا خود رود جیحون را به وجود آورد و خانهام را تبدیل به آتشکده کرده است.
مگرش خاصیت لعل مسیحاست، که باز،
مرده را زنده کند نغمه مستانه ما
هوش مصنوعی: آیا نغمههای مستانه ما مانند خاصیت سنگ لعل مسیحی است که میتواند مردگان را زنده کند؟
آنقدر دور ز آبادی عقل است که هیچ،
دل دیوانه نداند ره ویرانه ما
هوش مصنوعی: جای عقل و فهم از آنقدر دور است که حتی دل دیوانه هم نمیتواند راهی به سوی ویرانی ما پیدا کند.
سبحه زنّار کند افسر، از آن رو که به دیر،
رهن یک جرعه بود سبحه صد دانه ما
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر نشان میدهد که گردنبندهایی که به گردن میزنند، به خاطر دینی که در معبد دارند، به نوعی ارزشمندتر شدهاند. او با اشاره به سجادهای که صد دانه دارد، قصد دارد نشان دهد که آنچنان که ارزش یک جرعه آب در معبد قابل توجه است، سبحهای که او دارد نیز اهمیت ویژهای دارد. به نوعی، شاعر به تفاوت میان ارزشهای دینی و دیگردینی میپردازد و به اهمیت نسبت به چیزهای واقعی و با معنا اشاره میکند.