گنجور

شمارهٔ ۲۳

جز ماه من که هشته به تارک کلاه را
باور مکن که بوده کله فرق ماه را
گرد از عذار خویشتن ای ماه من بگیر
بزدای، ز آینه، اثر دود آه را
با خاطر حزین مکن ای دل خیال دوست
اندر وثاق تنگ مبر پادشاه را
هرچند نیست غیر نگاهی،‌ گناه من
شویم به آب دیده حروف گناه را
گرد آورد به عمری اگر دل گیاه چند
سوزد به یک نفس تف عشق آن گیاه را
عمری است فرش راه طلب، دیده کرده ام
شاید قدم نهی دگر این فرش راه را
شب ها ز بس که اشک ز چشم ترم چکد،
سیلی شود چنان که برد خوابگاه را
افسر، کمند زلف تو نازد که هر خمش،
هم شاه را اسیر کند هم سپاه را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جز ماه من که هشته به تارک کلاه را
باور مکن که بوده کله فرق ماه را
هوش مصنوعی: تنها ماه من که در اوج زیبایی‌اش می‌درخشد، نمی‌گذارد که به هیچ چیز دیگری اعتماد کنی؛ زیرا هیچ چیز نمی‌تواند به پای زیبایی او برسد.
گرد از عذار خویشتن ای ماه من بگیر
بزدای، ز آینه، اثر دود آه را
هوش مصنوعی: ای ماه من، غبار و کدورت را از چهره‌ات بر بگیر و رد آثار غم و اندوه را از آینه محو کن.
با خاطر حزین مکن ای دل خیال دوست
اندر وثاق تنگ مبر پادشاه را
هوش مصنوعی: ای دل، با اندوه به یاد دوست مباش و در فکر زندانی کردن پادشاه در تنگنای خاطراتت نباش.
هرچند نیست غیر نگاهی،‌ گناه من
شویم به آب دیده حروف گناه را
هوش مصنوعی: هرچند که تنها یک نگاه وجود دارد، اما آیا من نباید به اشک‌هایم به خاطر گناهانم اشاره کنم؟
گرد آورد به عمری اگر دل گیاه چند
سوزد به یک نفس تف عشق آن گیاه را
هوش مصنوعی: اگر دلی سال‌ها تلاش کند و خود را پرورش دهد، تنها یک نفس از عشق می‌تواند آن را بسوزاند.
عمری است فرش راه طلب، دیده کرده ام
شاید قدم نهی دگر این فرش راه را
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که من به دنبال خواسته‌ها و آرزوهایم هستم و همواره در انتظار هستم که شاید دوباره کسی بر روی این مسیر قدم بگذارد.
شب ها ز بس که اشک ز چشم ترم چکد،
سیلی شود چنان که برد خوابگاه را
هوش مصنوعی: شب‌ها به قدری اشک از چشمانم میریزد که مانند سیلی می‌شود و خوابگاهم را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
افسر، کمند زلف تو نازد که هر خمش،
هم شاه را اسیر کند هم سپاه را
هوش مصنوعی: دلربایی و زیبایی زلف تو به گونه‌ای است که هر بار که آن را به آرامی جمع می‌کنی، هم پادشاه را و هم سپاهیان را به راحتی به دام می‌اندازد و اسیر می‌کند.