گنجور

شمارهٔ ۲۲

بر قتل من خسته، اگر بسته میان را
تا باز کند زنده، گشوده است دهان را
سر خط امان داد به ما طلعت تو دوش،
و امروز گرفت از کف ما خطّ امان را
ترسم که چو چنگیز کند چشم تو با خلق
ای ترک بگیر از کف او تیر و کمان را
تا بوسی از آن لب بدهد بلکه اجازت،
ای مغ بچه از ما تو بگو پیر مغان را
ما را به جهان نیست سر سود و زیانی،
سودای تو برد از سر ما، سود و زیان را
از چاشنی تیغ تو شد غیر خبردار،
افسوس، که کردیم عیان راز نهان را
زین سان که پری وار کند جلوه به ما دوست
دیوانه منم، گر ندرم جامه جان را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر قتل من خسته، اگر بسته میان را
تا باز کند زنده، گشوده است دهان را
هوش مصنوعی: اگر به خاطر قتل من خسته و بی‌تاب شده‌ای، پس از این که فضا را برای صحبت کردن باز کنی، به من فرصت زندگی دوباره‌ای خواهی داد.
سر خط امان داد به ما طلعت تو دوش،
و امروز گرفت از کف ما خطّ امان را
هوش مصنوعی: دیشب نگاه زیبای تو به ما اجازه داد تا خوش باشید، ولی امروز از ما این اجازه گرفته شد.
ترسم که چو چنگیز کند چشم تو با خلق
ای ترک بگیر از کف او تیر و کمان را
هوش مصنوعی: نگرانم که چشم تو مانند چنگیز در دل مردم وحشت ایجاد کند، ای ترک، بهتر است تیر و کمان را از دست او بگیری.
تا بوسی از آن لب بدهد بلکه اجازت،
ای مغ بچه از ما تو بگو پیر مغان را
هوش مصنوعی: با یک بوسه از آن لب، شاید اجازه‌ای بگیریم. ای مغ بچه، تو به ما بگو که پیر مغان چه می‌گوید.
ما را به جهان نیست سر سود و زیانی،
سودای تو برد از سر ما، سود و زیان را
هوش مصنوعی: ما در این دنیا به چیزی جز عشق تو فکر نمی‌کنیم و برای ما فرقی ندارد که چه سودی یا چه زیانی در انتظارمان باشد. عشق تو تمام دغدغه‌های ما را از بین برده است.
از چاشنی تیغ تو شد غیر خبردار،
افسوس، که کردیم عیان راز نهان را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تیغ تو (یا در واقع قدرت یا تأثیر تو) باعث شده که دیگران از واقعیت مطلع شوند و متوجه رازهای نهان شوند. افسوس که ما حقیقتی را که باید پنهان می‌ماند، به وضوح آشکار کرده‌ایم.
زین سان که پری وار کند جلوه به ما دوست
دیوانه منم، گر ندرم جامه جان را
هوش مصنوعی: دوست من به طرز پریان جلوه‌گری می‌کند و من دیوانه‌وار به او می‌نگرم، حتی اگر نتوانم لباس جانم را به تن داشته باشم.