شمارهٔ ۲۱
بگو صیاد ما، در دام ریزد دانه ما را
که شاید بشنود مرغی دگر افسانه ما را
مرا در بندبند افتاد چون نی آتش غیرت
که سوزد شمع بزم دیگری پروانه ما را
حریفان را پر از صهباست جام عیش و حیرانم
که تا کی بنگرد ساقی تهی پیمانه ما را
مشو ایمن ز زهد عقل، ساقی می پیاپی ده
که این ویرانه آخر بشکند خمخانه ما را
اگر بایست بستن هر کجا دیوانه ای یا رب
به زنجیری ببند آخر دل دیوانه ما را
در این عالم که آب و گل اساس هر بنا آمد
بپا کردند از غم کلبه ویرانه ما را
ز افسر، آخر او را این همه بیگانگی تا کی
خوش آن روزی که سازد آشنا بیگانه ما را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بگو صیاد ما، در دام ریزد دانه ما را
که شاید بشنود مرغی دگر افسانه ما را
هوش مصنوعی: به صیاد بگو که دانه ما را در دام بریزد، شاید پرندهای دیگر داستان ما را بشنود.
مرا در بندبند افتاد چون نی آتش غیرت
که سوزد شمع بزم دیگری پروانه ما را
هوش مصنوعی: من در بند و زنجیر افتادهام، مانند نی که آتش غیرت درونش شعلهور است و به خاطر این آتش، شمع زندگی دیگری میسوزد و پروانهام را میسوزاند.
حریفان را پر از صهباست جام عیش و حیرانم
که تا کی بنگرد ساقی تهی پیمانه ما را
هوش مصنوعی: حریفان در حال نوشیدن و لذت بردن از جام پر از شراباند، و من در حیرت هستم که تا چه زمانی باید به ساقی نگاه کنم که پیمانه ما خالی است.
مشو ایمن ز زهد عقل، ساقی می پیاپی ده
که این ویرانه آخر بشکند خمخانه ما را
هوش مصنوعی: از زهد و خودداری و عقل بیش از حد خوشحال نباش؛ نوشیدنی می بیاور که این ویرانی در نهایت خمخانه ما را از بین میبرد.
اگر بایست بستن هر کجا دیوانه ای یا رب
به زنجیری ببند آخر دل دیوانه ما را
هوش مصنوعی: اگر در هر جایی مجنون و دیوانهای وجود دارد، ای خدا، بهتر است که دل ما را هم به زنجیری ببندی.
در این عالم که آب و گل اساس هر بنا آمد
بپا کردند از غم کلبه ویرانه ما را
هوش مصنوعی: در این دنیای مادی که همه چیز بر پایه آب و خاک ساخته شده است، مردم به خاطر ناراحتی ما، تلاش کردهاند و به پای همت آمدند تا کلبه ویران ما را آباد کنند.
ز افسر، آخر او را این همه بیگانگی تا کی
خوش آن روزی که سازد آشنا بیگانه ما را
هوش مصنوعی: این همه بیگانگی و دوری از کسی که بر ما تسلط دارد، تا کی ادامه خواهد داشت؟ چه روزی خوشی خواهد بود که او، بیگانه ما را آشنا کند.