گنجور

شمارهٔ ۲۰

عشق برتافت چنان صبر و شکیبایی را
که به خود ره ندهم عزم و توانایی را
فارغ از خون جگر، مردم چشمم نشود
میل صحرا نبود مردم دریایی را
شمع روی تو گذشت از برمن در شب تار
برد، از دیده من قوت بینایی را
راستی، سرو از آن در چمن آزاد آمد،
که ز قد تو بیاموخت دلارایی را
جور بیگانه برم یا ستم بار فراق؟
غم جانانه خورم یا غم رسوایی را؟
لذت عشق ندید آن دل سنگین که نبرد،
زحمت عاشقی و غصه تنهایی را
افسرا، با غم دلدار جفاجوی، بنه
شیوه خویش پرستی و تن آسایی را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق برتافت چنان صبر و شکیبایی را
که به خود ره ندهم عزم و توانایی را
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که توان و اراده‌ام را از دست بدهم و دیگر نتوانم بر خودم تسلط داشته باشم.
فارغ از خون جگر، مردم چشمم نشود
میل صحرا نبود مردم دریایی را
هوش مصنوعی: این عبارت بیانگر این است که من از درد و رنجی که در دل دارم آزاد شده‌ام و دیگر نمی‌توانم به جاذبه‌های دنیای بیرون توجهی داشته باشم. در واقع، وقتی به دیار عشق و نفرت نرسم، نمی‌توانم مانند دریا که پر از زندگی و تحرک است، با شوق و ذوق به سفر برویم.
شمع روی تو گذشت از برمن در شب تار
برد، از دیده من قوت بینایی را
هوش مصنوعی: شمع وجود تو در شب تار من درخشش کرد و نورش به قدری بود که توانایی دیدن را از من گرفت.
راستی، سرو از آن در چمن آزاد آمد،
که ز قد تو بیاموخت دلارایی را
هوش مصنوعی: سرو در چمن به خاطر زیبایی و قامت تو به اینجا آمده که از تو آموخته است چطور باید زیبا و دلربا باشد.
جور بیگانه برم یا ستم بار فراق؟
غم جانانه خورم یا غم رسوایی را؟
هوش مصنوعی: آیا سختی و ظلم بیگانه را تحمل کنم یا اینکه درد جدایی را؟ آیا غم عشق را به جان بخرم یا غم رسوایی و شرمندگی را؟
لذت عشق ندید آن دل سنگین که نبرد،
زحمت عاشقی و غصه تنهایی را
هوش مصنوعی: کسی که دلش سنگین است و نتوانسته عشق را تجربه کند، هرگز طعم لذت عشق را نچشیده و سختی‌های عشق و غم تنهایی را متحمل نشده است.
افسرا، با غم دلدار جفاجوی، بنه
شیوه خویش پرستی و تن آسایی را
هوش مصنوعی: ای پرسشگر، با غم و اندوهی که به خاطر محبوب دارم، روش خودخواهی و آسایش را کنار بگذار.