شمارهٔ ۱۹
خوش آن بلبل که بگشایند در گلزار دامش را
دهد گل بی جفای باغبان هر لحظه کامش را
مرا، صیاد، طفلی باغبان بوده است و بی پروا
من آن مرغم، که جستم آشیان دیوار بامش را
مرا در شیشه دل خون فزاید حسرت ساقی،
که از بهر چه نوشد مدعی صهبای جامش را
شب و روزی که دارد جان من در دوری جانان،
نبیند هیچ چشم تیره بختی صبح و شامش را
به هیچم می فروشد خواجه در بازار و حیرانم،
به هیچ آیا فروشد خواجه ای هرگز غلامش را
خیالی پخته دارد بوالهوس، لیکن گمان است این
مگر عشقی ز سر بیرون کند سودای خامش را
به عشق روی آن دلدار، ساقی کن به ساغر می
خدا را مشکن این جام و مجو در ننگ نامش را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آن بلبل که بگشایند در گلزار دامش را
دهد گل بی جفای باغبان هر لحظه کامش را
هوش مصنوعی: بلبل خوشحال است که در گلزار، باغبان بدون خیانت و شکی، هر لحظه به او اجازه میدهد تا از گلها بهرهمند شود و از زندگی لذت ببرد.
مرا، صیاد، طفلی باغبان بوده است و بی پروا
من آن مرغم، که جستم آشیان دیوار بامش را
هوش مصنوعی: من به یاد میآورم که صیاد به زندگی من چنین نگریسته است که گویی من طفلی در دستان باغبان بودهام و بیپروا و آزاد مانند پرندهای به آشیانهام که بر دیوار و بامش نشستهام، پرواز کردهام.
مرا در شیشه دل خون فزاید حسرت ساقی،
که از بهر چه نوشد مدعی صهبای جامش را
هوش مصنوعی: در دل من غمی عمیق وجود دارد و اشکهای خونین میریزم برای حسرت نوشیدن. این دردناک است که نمیدانم چرا رقیب با بیخیالی از می خوشگوار مینوشد.
شب و روزی که دارد جان من در دوری جانان،
نبیند هیچ چشم تیره بختی صبح و شامش را
هوش مصنوعی: در هر شب و روزی که من به خاطر دوری محبوبم رنج میبرم، هیچ چشمی که بدشانس باشد، نمیتواند صبح و شامی را ببیند که من اینگونه تجربه میکنم.
به هیچم می فروشد خواجه در بازار و حیرانم،
به هیچ آیا فروشد خواجه ای هرگز غلامش را
هوش مصنوعی: در بازار، خواجه به خاطر هیچ، غلامش را میفروشد و من بسیار حیرانم که آیا ممکن است خواجهای هرگز، حتی به خاطر هیچ، غلام خود را بفروشد؟
خیالی پخته دارد بوالهوس، لیکن گمان است این
مگر عشقی ز سر بیرون کند سودای خامش را
هوش مصنوعی: بوالهوس تصوری زیبا و کامل دارد، اما شاید اشتباه میکند و فکر میکند که این عشق میتواند آرزوی بیپایهاش را به سرانجام برساند.
به عشق روی آن دلدار، ساقی کن به ساغر می
خدا را مشکن این جام و مجو در ننگ نامش را
هوش مصنوعی: به عشق چهره محبوبم، ای ساقی، با می پر کن و این جام را نشکن و نگذار که نامش لکهدار شود.