گنجور

شمارهٔ ۲۵ - نوبهار آمد

نوبهار آمد که باغ و راغ را زیور کند
زیوری از نو نماید زینتی دیگر کند
طرف گلشن را، ز شکل ارغوان و رنگ گل
همچو سطح آسمان پر ماه و پر اختر کند
بس که رنگین حله ها آرد برون صباغ صنع
بوستان بس سخره ها بر ساحت ششتر کند
قطره باران به دلشادی اطفال چمن
دُر بگوش هر یکی آویزه گوهر کند
چهره گل طعنه ها بر طلعت ساقی زند
نای بلبل سخره ها بر لحن خنیاگر کند
جلوه بالای سرو از جنبش باد صبا
عشوه های دلبری در کار رامشگر کند
قد گلبن را صبا در جامه اخضر کشد
نیفه گل را همی پرنافه اذفر کند
نو عروسان چمن را دست مشاطه بهار،
بر سر از اوراق گلبن سبزگون معجر کند
طرّه مشکین سنبل را نسیم باد صبح،
صد ره از گیسوی معشوقان پریشان تر کند
نگهت باد صبا، چون کاروان ملک چین
عرصه آفاق را پرمشک و پرعنبر کند
هیچ دیدستی چو من یک تن که از آسیب دهر،
در چنین فصلی مکان در خاک و خاکستر کند؟
یا چون من مرغی شنیدستی، که در عهد بهار
از قضای آسمان سر زیر بال و پر کند؟
دارم اندر دل بس اندوه نهان، اما دریغ،
شرح این محنت کجا، گنجایش دفتر کند؟
من چه گویم تا چه کردستی به من دور سپهر
خود نکرده است آن چنان کاری که کس باور کند
من هنوز از فتنه دوران نیارستم خلاص
کاسمان از نو، به کارم فتنه دیگر کند
غیر کام خشک و چشم تر ندارم حاصلی
روزگارم این چنین قسمت ز خشک و تر کند
بی نیاز از سیم و زر باشد هر آن کو همچو من،
اشک چون سیمش مکان بر چهره چون زر کند
سوختم در آتش غم کو سحاب رحمتی،
تا لب خشکیده ام ایدون به آبی تر کند؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوبهار آمد که باغ و راغ را زیور کند
زیوری از نو نماید زینتی دیگر کند
هوش مصنوعی: بهار فرارسیده است تا زیبایی و رونق تازه‌ای به باغ و باغچه ببخشد و دوباره آنها را زینت بدهد.
طرف گلشن را، ز شکل ارغوان و رنگ گل
همچو سطح آسمان پر ماه و پر اختر کند
هوش مصنوعی: به سمت گلستان، جایی که درختان ارغوان و گل‌ها وجود دارند، به شکلی زیبا و پرنور همچون آسمان شب آراسته می‌شود و پر از ستاره و ماه خواهد بود.
بس که رنگین حله ها آرد برون صباغ صنع
بوستان بس سخره ها بر ساحت ششتر کند
هوش مصنوعی: بخاطر زیبایی و رنگارنگی لباس‌ها، باغ‌دار به سرعت می‌تواند گل‌ها را در باغ بسازد و به این ترتیب می‌تواند شگفتی‌های زیادی را در دنیای طبیعت خلق کند.
قطره باران به دلشادی اطفال چمن
دُر بگوش هر یکی آویزه گوهر کند
هوش مصنوعی: باران با صدای دل‌انگیزش، شادی را به دل کودکان چمن می‌آورد و هر کدام از آنها در گوشه‌ای گوهری را آویخته‌اند.
چهره گل طعنه ها بر طلعت ساقی زند
نای بلبل سخره ها بر لحن خنیاگر کند
هوش مصنوعی: چهره گل به ساقی طعنه می‌زند و نغمه بلبل به آوازخوان می‌خندد.
جلوه بالای سرو از جنبش باد صبا
عشوه های دلبری در کار رامشگر کند
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت سرو در اثر وزش باد صبا، شبیه به ناز و کرشمه‌های معشوقی است که دل‌های عاشقان را جذب می‌کند و خواب و آرامش را به نوازندگان می‌دهد.
قد گلبن را صبا در جامه اخضر کشد
نیفه گل را همی پرنافه اذفر کند
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی قد گل را در لباس سبز خود می‌پوشاند و بوی خوش گل را همچون پرنافه‌ای در فضا پخش می‌کند.
نو عروسان چمن را دست مشاطه بهار،
بر سر از اوراق گلبن سبزگون معجر کند
هوش مصنوعی: بهار با دقت و هنرمندی، به زیبایی گل‌های تازه شکفته شده در چمن می‌پردازد و بر روی آن‌ها نظمی و آرایشی می‌بخشد، گویی که عروس‌های جوان باغ را آماده می‌کند تا در شکوفایی خود بدرخشند.
طرّه مشکین سنبل را نسیم باد صبح،
صد ره از گیسوی معشوقان پریشان تر کند
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی طره‌ی مشکی سنبل را هزار بار بیشتر از گیسوی معشوقان آشفته می‌کند.
نگهت باد صبا، چون کاروان ملک چین
عرصه آفاق را پرمشک و پرعنبر کند
هوش مصنوعی: نگاه تو مانند نسیم صبحگاهی است که همچون کاروانی از سرزمین چین، تمام گستره جهان را پر از عطر مشک و عنبر می‌کند.
هیچ دیدستی چو من یک تن که از آسیب دهر،
در چنین فصلی مکان در خاک و خاکستر کند؟
هوش مصنوعی: آیا تاکنون کسی را دیده‌ای که مانند من تنهایی را تجربه کند و از سختی‌های زمانه، در چنین فصلی، در اینجا، میان خاک و خاکستر زندگی کند؟
یا چون من مرغی شنیدستی، که در عهد بهار
از قضای آسمان سر زیر بال و پر کند؟
هوش مصنوعی: آیا مانند من پرنده‌ای را دیدی که در بهار، به خاطر شرایط آسمان، سرش را زیر بال و پرش می‌برد؟
دارم اندر دل بس اندوه نهان، اما دریغ،
شرح این محنت کجا، گنجایش دفتر کند؟
هوش مصنوعی: در دل من غم و اندوه زیادی نهفته است، اما افسوس که چگونه می‌توان این مصیبت را بیان کرد؟ دفتر و کتابی نیست که گنجایش شرح این درد را داشته باشد.
من چه گویم تا چه کردستی به من دور سپهر
خود نکرده است آن چنان کاری که کس باور کند
هوش مصنوعی: من چه چیزی بگویم که تو با من کردی؟ این دوری آسمان آن چنان با من رفتار کرده که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را باور کند.
من هنوز از فتنه دوران نیارستم خلاص
کاسمان از نو، به کارم فتنه دیگر کند
هوش مصنوعی: من هنوز از مشکلات و پیچیدگی‌های زمانه خلاص نشده‌ام و کاری که کردم، دوباره دست‌مایه‌ای برای مشکلات جدید شده است.
غیر کام خشک و چشم تر ندارم حاصلی
روزگارم این چنین قسمت ز خشک و تر کند
هوش مصنوعی: من در زندگی چیزی جز روزهای سخت و دلشکستگی ندارم. سرنوشتم به گونه‌ای است که همواره با خشکی و کمبود مواجه هستم.
بی نیاز از سیم و زر باشد هر آن کو همچو من،
اشک چون سیمش مکان بر چهره چون زر کند
هوش مصنوعی: هر کس که مانند من باشد و از طلا و نقره بی‌نیاز باشد، اشک‌هایش به مانند سیم بر صورتش جا دارد و جلوه‌ای چون زر می‌کند.
سوختم در آتش غم کو سحاب رحمتی،
تا لب خشکیده ام ایدون به آبی تر کند؟
هوش مصنوعی: من در آتش غم بسیار سوخته‌ام، پس کجا می‌توانم باران رحمت را بیابم تا لب‌های خشکیده‌ام را با آب خود تر کند؟