گنجور

شمارهٔ ۲۱ - دهقان و سلطان

بتا، صباح همایون عید قربان است
به تا، فدای تو جان را کنم که قرب آن است
بلی به کعبه مقصود، قرب آن کس راست
که در منای تمنای دوست قربان است
طواف کعبه فریضه است خلق را، لیکن
طواف کعبه کوی تو فرضتر ز آن است
دو کعبه است که باید طواف آن دو نمود
یکیش کعبه جسم است و دیگری جان است
نخست کعبه دل، دیگری است کعبه گل
ولی از این دو یکی را مقام رجحان است
اگر چه کعبه گل را شرافت است بسی
ولیک کعبه دل را هزار چندان است
کسی که محرم آن کعبه، اجر اوست فزون
کسی که محرم این، زجر او فراوان است
فضای خانه آن کعبه، جای دشمن و دوست
دورن خانه این کعبه کوی جانان است
بگرد زمزم آن کعبه، تشنه گردد سیر
بگرد زمزم این کعبه، سیر عطشان است
اگر ز زمزم آن جاری است عذب روان
روان ز زمزم این چشمه های حیوان است
اگر زیارت آن کعبه هست قول رسول
بلی زیارت این کعبه نص فرقان است
طواف کعبه گل هست شرط اعظم دین
طواف کعبه دل نیز رکن ایمان است
برون خانه آن کعبه قبله گاه امم
درون خانه این کعبه عرش رحمان است
بنای اصلی آن خانه هست صنع خلیل
بنای کلی این خانه کار سبحان است
همه براری آن کعبه غیر ذی زرع است
همه صحاری این کعبه کشت ریحان است
نَوَشتنِ ره آن کعبه صعب باشد و سخت
گذشتن ره این کعبه نیک آسان است
اگر که وادی آن کعبه دیر فرسنگ است،
ببین که وادی این کعبه زود پایان است
حریم خانه آن گر مقام ابراهیم،
درون خلوت این را مقیم یزدان است
اگر که خانه آن کعبه راست رکن چهار
نگر که خانه این را چهار ارکان است
حریم حرمت آن راست آدمی دربان
درون خلوت این را فرشته دربان است
مقیم حضرت آن را به شرع پیوند است
مجیر درگه این را، ز عشق پیمان است
مجاهد ره آن را ز مال و جاه فراغ
مجاهد ره این را، نه سر، نه سامان است
کسی که حاجی آن، ناجی از عذاب جهیم
کسی که سالک این، مالک دو کیهان است
مسافر ره آن کعبه دیده ایم بسی
مسافر ره این کعبه سخت پنهان است
دریغ و درد که تا این زمان نیافته ایم
مجاهدی که در این راه مرد میدان است
به راه کعبه گل چند پویی ای منعم،
طریق کعبه دل جو، که باب حق آن است
مسافر ره آن کعبه گر همی جویی،
بگویم ار غرضت فیض صحبت آن است
خدایگان جهاندار ناصرالدین شاه
که نزد همت او سنگ و سیم یکسان است
خدایگانا، لختی به سوی من بنگر،
به تیره بختی من بین که تا چه پایان است
مرا به کشور خود هیچ قدر و وقعی نیست
مرا همان مثل کحل در صفاهان است
مرا جز اشک بصر نیست باده در ساغر
به غیر لخت جگر، توشه، نی در انبان است
اگر بگویم در خانه نیم نان دارم
مساز باور، کاین قول جزو هذیان است
اگر بگویم در جیب من بود درمی
به جان خواجه که این حرف محض بهتان است
یکی درخت ز بی آبی اوفتاد از پای
شنید سلطان، گفتا: گناه دهقان است
یکی فقیر ز بی نانی از جهان بگذشت
شنید دهقان، گفتا: گناه سلطان است
خدایگانا، گر اینچنین بود احوال،
گناه کیست که افسر چنین پریشان است؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بتا، صباح همایون عید قربان است
به تا، فدای تو جان را کنم که قرب آن است
هوش مصنوعی: ای بت زیبا، صبحی که در آن عید قربان است، به خاطر تو جانم را فدای تو می‌کنم، زیرا این نزدیک‌ترین حالت به تو و عشق توست.
بلی به کعبه مقصود، قرب آن کس راست
که در منای تمنای دوست قربان است
هوش مصنوعی: آری، کسی به هدف واقعی خود در کعبه می‌رسد که در مسیر عشق و آرزوی دوست، خود را فدای او کند.
طواف کعبه فریضه است خلق را، لیکن
طواف کعبه کوی تو فرضتر ز آن است
هوش مصنوعی: رفتن به دور کعبه واجب است برای مردم، اما رفتن به دور معشوق تو از این واجب‌تر و ضروری‌تر است.
دو کعبه است که باید طواف آن دو نمود
یکیش کعبه جسم است و دیگری جان است
هوش مصنوعی: دو کعبه وجود دارد که باید به دور آن‌ها گردش کرد. یکی کعبه‌ای از جنس جسم است و دیگری کعبه‌ای از جنس روح و جان.
نخست کعبه دل، دیگری است کعبه گل
ولی از این دو یکی را مقام رجحان است
هوش مصنوعی: در ابتدا، دل انسان به عنوان یک کعبه و مرکز توجه قرار دارد و پس از آن، گل نیز نماد زیبایی و جذابیت است. اما از میان این دو، دل جایگاه والاتری دارد و برتری بیشتری دارد.
اگر چه کعبه گل را شرافت است بسی
ولیک کعبه دل را هزار چندان است
هوش مصنوعی: اگرچه کعبه به خاطر گل و زیبایی‌اش بسیار محترم و باارزش است، اما احترام و ارزش کعبه دل به مراتب بیشتر و چندین برابر است.
کسی که محرم آن کعبه، اجر اوست فزون
کسی که محرم این، زجر او فراوان است
هوش مصنوعی: کسی که به مقام و مرتبه‌ای نزدیک به کعبه دست یافته، پاداش او بسیار بیشتر است. اما کسی که به این مقام دسترسی ندارد، باید با سختی‌ها و مشکلات زیادی روبه‌رو شود.
فضای خانه آن کعبه، جای دشمن و دوست
دورن خانه این کعبه کوی جانان است
هوش مصنوعی: فضای خانه مانند کعبه است، جایی که دشمن و دوست هیچ‌کدام در آن‌جا جا ندارند. در این کعبه، تنها کوی محبوب و معشوق وجود دارد.
بگرد زمزم آن کعبه، تشنه گردد سیر
بگرد زمزم این کعبه، سیر عطشان است
هوش مصنوعی: به دور چشمه زمزم طواف کن، که تشنه‌ها در نزدیکی کعبه به سیرابی می‌رسند. چشمه زمزم در کنار کعبه است و کسانی که عاشق سیراب شدن هستند، در انتظار آب زلال آن هستند.
اگر ز زمزم آن جاری است عذب روان
روان ز زمزم این چشمه های حیوان است
هوش مصنوعی: اگر آب زلال و گوارای زمزم از دل زمین می‌جوشد، به خاطر آن است که این چشمه‌ها به خوبی جان و زندگی را به ما می‌بخشند.
اگر زیارت آن کعبه هست قول رسول
بلی زیارت این کعبه نص فرقان است
هوش مصنوعی: اگر زیارت کعبه‌ ای که پیامبر آن را معرفی کرده است، درست و معتبر است، پس زیارت این کعبه که در قرآن آمده نیز همین‌طور معتبر و مهم است.
طواف کعبه گل هست شرط اعظم دین
طواف کعبه دل نیز رکن ایمان است
هوش مصنوعی: طواف کعبه با جان و دل نیز اهمیت زیادی دارد و فقط چرخیدن دور بنا کافی نیست. ایمان واقعی نیازمند محبت و صداقت قلبی است.
برون خانه آن کعبه قبله گاه امم
درون خانه این کعبه عرش رحمان است
هوش مصنوعی: در بیرون از خانه، آن کعبه که قبله‌گاه مردم است وجود دارد، اما در درون این خانه، عرش خداوند رحمان جای دارد.
بنای اصلی آن خانه هست صنع خلیل
بنای کلی این خانه کار سبحان است
هوش مصنوعی: اساس و بنیاد این بنا به دست خلیل ساخته شده، اما کل این خانه از خالق برتر و بی‌نظیر است.
همه براری آن کعبه غیر ذی زرع است
همه صحاری این کعبه کشت ریحان است
هوش مصنوعی: همه جاهایی که به کعبه مربوط می‌شوند، غیر از زمین‌های زراعی هستند و تمامی بیابان‌ها و دشت‌ها به نوعی به کشت و پرورش گل‌ها و گیاهان خوشبو اختصاص دارند.
نَوَشتنِ ره آن کعبه صعب باشد و سخت
گذشتن ره این کعبه نیک آسان است
هوش مصنوعی: نوشتن به مسیر آن کعبه دشوار و سخت است، اما عبور از این مسیر به سوی کعبه‌ای دیگر بسیار آسان و راحت می‌باشد.
اگر که وادی آن کعبه دیر فرسنگ است،
ببین که وادی این کعبه زود پایان است
هوش مصنوعی: اگرچه مسیر رسیدن به آن کعبه دور و طولانی است، اما بدان که مسیر رسیدن به این کعبه به زودی به پایان می‌رسد.
حریم خانه آن گر مقام ابراهیم،
درون خلوت این را مقیم یزدان است
هوش مصنوعی: اگر حریم خانه او همانند مقام ابراهیم باشد، درون این خلوت، روح خداوند سکونت دارد.
اگر که خانه آن کعبه راست رکن چهار
نگر که خانه این را چهار ارکان است
هوش مصنوعی: اگر خانه خدا را به عنوان کعبه در نظر بگیریم، باید به چهار پایه‌ای که این خانه را نگه می‌دارند توجه کنیم، زیرا این خانه هم به چهار رکن نیاز دارد.
حریم حرمت آن راست آدمی دربان
درون خلوت این را فرشته دربان است
هوش مصنوعی: احترام و حریم شخصی هر انسان در واقع درونی دارد که دست یک فرشته به عنوان نگهبان آن را مراقبت می‌کند.
مقیم حضرت آن را به شرع پیوند است
مجیر درگه این را، ز عشق پیمان است
هوش مصنوعی: ساکن آن مکان مقدس، به قوانین دین وابسته است و کسی که در این درگاه حضور دارد، به خاطر عشق به آنجا، پیمانی را بسته است.
مجاهد ره آن را ز مال و جاه فراغ
مجاهد ره این را، نه سر، نه سامان است
هوش مصنوعی: مجاهد در مسیر خود به عشق و جستجوی حقیقت، از مال و مقام رهاست. او به این موضوع فکر نمی‌کند که سرنوشتش چه می‌شود یا چه تدبیری برای آینده‌اش دارد، زیرا تمرکز او بر روی هدف والای خود است.
کسی که حاجی آن، ناجی از عذاب جهیم
کسی که سالک این، مالک دو کیهان است
هوش مصنوعی: کسی که به خانه خدا رفته و حاجی شده، از عذاب دوزخ نجات پیدا می‌کند. و آن کسی که در مسیر تعالی و سیر و سلوک قرار دارد، بر هر دو جهان تسلط و مالکیت دارد.
مسافر ره آن کعبه دیده ایم بسی
مسافر ره این کعبه سخت پنهان است
هوش مصنوعی: مسافرانی را دیده‌ایم که به سمت آن کعبه برمی‌گردند، اما مسافرانی که به سمت این کعبه (یعنی هدفی دیگر) می‌روند، بسیار پنهان و ناشناس هستند.
دریغ و درد که تا این زمان نیافته ایم
مجاهدی که در این راه مرد میدان است
هوش مصنوعی: متأسفانه، ما تا به حال نتوانسته‌ایم شخصی را پیدا کنیم که در این مسیر به‌صورت جدی و با شجاعت عمل کند.
به راه کعبه گل چند پویی ای منعم،
طریق کعبه دل جو، که باب حق آن است
هوش مصنوعی: ای نیکوکار، اگر می‌خواهی به جانب کعبه بروی، باید بدانید که در واقع باید به دنبال دل باشید، زیرا در حقیقت در دل، دروازه‌ی حق گشوده است.
مسافر ره آن کعبه گر همی جویی،
بگویم ار غرضت فیض صحبت آن است
هوش مصنوعی: اگر به دنبال کعبه هستی و می‌خواهی سفر کنی، باید بگویم اگر هدف تو بهره‌مندی از همراهی با دوستان خوب است، در واقع به دنبال چیز بزرگ‌تری هستی.
خدایگان جهاندار ناصرالدین شاه
که نزد همت او سنگ و سیم یکسان است
هوش مصنوعی: شاه ناصرالدین، که در جهان به عنوان خداوندگار شناخته می‌شود، برای او نه تنها سنگ، بلکه نقره نیز به یک اندازه ارزش دارد.
خدایگانا، لختی به سوی من بنگر،
به تیره بختی من بین که تا چه پایان است
هوش مصنوعی: پروردگارا، لحظه‌ای به من نگاه کن و ببین چگونه سرنوشت شوم من به کجا می‌رسد.
مرا به کشور خود هیچ قدر و وقعی نیست
مرا همان مثل کحل در صفاهان است
هوش مصنوعی: من در کشور خود هیچ ارزشی ندارم، همان‌طور که کحل (سرمه) در اصفهان اهمیت خاصی ندارد.
مرا جز اشک بصر نیست باده در ساغر
به غیر لخت جگر، توشه، نی در انبان است
هوش مصنوعی: من چیزی جز اشک برای نوشیدن ندارم و باده‌ای در ساغر نیست. تنها گوشت و اعضای بدنم را دارم که برای گذران زندگی کافی نیستند و هرچه دارم مانند نی در انبان است که چیزی برایم به ارمغان نمی‌آورد.
اگر بگویم در خانه نیم نان دارم
مساز باور، کاین قول جزو هذیان است
هوش مصنوعی: اگر بگویم در خانه مقداری نان دارم، آن را باور نکنید، زیرا این حرف جزو خرافات است.
اگر بگویم در جیب من بود درمی
به جان خواجه که این حرف محض بهتان است
هوش مصنوعی: اگر بگویم پولی در جیب من بود، برای جان آقا، باید بگویم که این فقط یک دروغ است.
یکی درخت ز بی آبی اوفتاد از پای
شنید سلطان، گفتا: گناه دهقان است
هوش مصنوعی: درختی به خاطر کمبود آب خشک شده و از پای افتاده است. سلطان این موضوع را شنیده و می‌گوید که تقصیر دهقان (کشاورز) است.
یکی فقیر ز بی نانی از جهان بگذشت
شنید دهقان، گفتا: گناه سلطان است
هوش مصنوعی: یک فقیر از شدت گرسنگی از دنیا رفت. دهقان که این را شنید، گفت: تقصیر این موضوع به گردن سلطان است.
خدایگانا، گر اینچنین بود احوال،
گناه کیست که افسر چنین پریشان است؟
هوش مصنوعی: ای خداوند، اگر اوضاع این‌طور باشد، پس تقصیر چه کسی است که تاج سر، این‌چنین آشفته شده است؟