اول گفت: تا روز و شب آینده است و رونده، از گردش سالها شگفت مدار.
و گفت: مردمان چرا از کاری پشیمانی خورند که یکبار از آن پشیمانی خورده باشند؟
گفت: چرا ایمن خسبد کسی که آشنای پادشاه باشد؟
گفت: چرا زنده شمرد کسی خود را که زندگانی او نه بر مراد او بود؟
آخر گفت: هر که ترا زشت گوید معذورتر از آنکه آن زشت به تو رساند.
آخر گفت: به خداوند تعزیت آن دردسر نرسد که بدان کس که بیفایده گوش دارد.
آخر گفت: از خداوند زیان بسیاری آن کس را زیانمندتر دار که وی را دیدار چشم زیانمند بود.
آخر گفت: هر بندهای که او را بخرند و بفروشند آزادتر از آن کس دان که او بندهٔ گلو بود.
آخر گفت: هر چند کسی دانا بود که پاداش ورا خرد نبود آن دانش بر وی وبال بود.
آخر گفت: هر که روزگار او را دانا نکند در آموزش او هیچکس را رنج نباید برد که رنج او ضایع باشد.
آخر گفت: همه چیز از نادان نگاه داشتن آسانتر از آن بود که از تن خویش نادان را.
{ دیگر گفت: اگر خواهی که مردمان ترا نیکوگوی باشند نیکوگوی مردمان باش.}
آخر گفت: اگر خواهی که رنج تو ضایع نباشد، بجای مردمان، رنج مردمان بجای خویش ضایع مکن.
آخر گفت: اگر خواهی که کمدوست نباشی کینه مدار.
آخر گفت: اگر خواهی که بیاندازه اندوهگین نباشی حسود مباش.
{دیگر گفت: اگر خواهی که از رنجیدگی دور باشی آنچه نرود مران.}
آخر گفت: اگر خواهی که زندگانی به آسانی گذاری روش خود را بر روی کار دار.
آخر گفت: اگر خواهی که ترا دیوانهوار نشمرند آنچ نایافتنی بود مجوی.
آخر گفت: اگر خواهی که با آزرم بباشی و با آبروی، آزار کس مجوی.
آخر گفت: اگر خواهی که فریفته نباشی کار ناکرده را کرده مپندار.
{دیگر گفت: اگر خواهی که پردهٔ تو دریده نشود پرده کس مدر.}
آخر گفت: اگر خواهی که بر قفاء تو نخندند زیردستان را پاک دار.
{ دیگر گفت: اگر خواهی که از پشیمانی دراز ایمن گردی به هوای دل کار مکن.}
آخر گفت: اگر خواهی که زیرک باشی روی خویش در آیینهٔ کسان بین.
آخر گفت: اگر خواهی که بیبیم باشی بیآزار باش.
آخر گفت: اگر خواهی که قدر تو بر جای باشد قدر مردمان بشناس.
آخر گفت: اگر خواهی که به قول تو کار کنند به قول خود کار کن.
آخر گفت: اگر خواهی که پسندیدهٔ مردمان باشی بر آن کس که خرد دارد راز خویش آشکار مکن.
آخر گفت: اگر خواهی که برتر از مردمان باشی فراخ نان و نمک باش.
آخر گفت: چرا دشمن نخوانی کسی را که جوانمردی خویش در آزار مردمان داند؟
آخر گفت: چرا دوست خوانی کسی را که دشمن دوستان تو بود؟
آخر گفت: با مردم بیهنر دوستی مدار که مردم بیهنر نه دوستی را شاید و نه دشمنی را.
آخر گفت: پرهیز از نادانی که خود را دانا شمرد.
آخر گفت: داد از خود بده تا از داور مستغنی باشی.
آخر گفت: اگر چه حق تلخ باشد بباید شنید.
آخر گفت: اگر خواهی که راز تو دشمن نداند با دوست مگوی.
آخر گفت: خرد نگرش بزرگ زیان مباش.
آخر گفت: بیقدر مردم را زنده مشمر.
آخر گفت: اگر خواهی که بیگنج توانگر باشی بسند کار باش.
آخر گفت: به گزاف مخر تا به گزاف نباید فروخت.
آخر گفت: مرگ به از آنکه نیاز به همچون خودی برداشتن.
آخر گفت: از گرسنگی مردن به از آنکه از نان سفله سیر شدن.
آخر گفت: بهر تخایلی که ترا صورت بندد بر نامعتمدان اعتماد مکن و از معتمدان اعتماد مبُر.
آخر گفت: به کم ز خودی محتاج بودن عظیم مصیبتی باشد، اگر چه خوش بود، که اندر آب مردن به که از حقیر زینهار خواستن.
آخر گفت: فاسق متواضع این جهان جوی بهتر از عابد متکبر آن جهان جوی.
آخر گفت: نادانتر از آن مردم نباشد که یکی از کهتری به مهتری برسیده باشد همچنان بسوی او به چشم کهتری نگرند.
آخر گفت: شرمی نبود بتر از آنکه به چیزی دعوی کند که نداند و آنگاه دروغگوی باشد.
آخر گفت: فریفتهتر از آن کس نبود که یافته به نایافته بدهد.
آخر گفت: فرومایهتر از آن کسی نباشد که کسی را بدو حاجتی باشد و تواند که روا کند و نکند.
آخر گفت: اگر خواهی که از شمار دادگران باشی زیردستان خود را به طاقت خویش نکودار.
آخر گفت: اگر خواهی که از شمار آزادان باشی طمع را به خود راه مده و در دل جای مده.
آخر گفت: اگر خواهی که از نکوهش عام دور باشی اثرهاء ایشان را ستاینده باش.
آخر گفت: اگر خواهی که در دلها محبوب باشی و مردمان از تو نفور نباشند سخن بر مراد مردمان گوی.
آخر گفت: اگر خواهی که نیکوترین و پسندیدهترین مردمان باشی آنچ بخود نپسندی بهکس مپسند.
آخر گفت: اگر خواهی که بر دلت جراحت نرسد که هیچ مرهم نپذیرد با هیچ نادان مناظره مکن.
آخر گفت: اگر خواهی که بهترین خلق باشی از خلق چیزی دریغ مدار.
آخر گفت: اگر خواهی که زبانت دراز باشد کوته دست باش.
آخر اینست سخنها و پندهاء نوشروان عادل، چون بخوانی، ای پسر این لفظها را خوار مدار که ازین سخنها هم بوی حکمت آید و هم بوی ملک، زیراکه هم سخن حکماست و هم سخن پادشاهان، جمله همه معلوم خویش گردان و اکنون آموز که جوانی، که چون پیر گشتی خود بشنیدن نپردازی، که پیران چیزها دانند که جوانان ندانند والله اعلم بالصواب.
برگردان به زبان ساده
اول گفت: تا روز و شب آینده است و رونده، از گردش سالها شگفت مدار.
هوش مصنوعی: او ابتدا گفت: تا زمانی که روز و شب آینده فرا برسد و زمان همچنان در حال گذر باشد، نباید از تغییرات سالها تعجب کرد.
و گفت: مردمان چرا از کاری پشیمانی خورند که یکبار از آن پشیمانی خورده باشند؟
هوش مصنوعی: او گفت: چرا مردم از کاری که یک بار از آن پشیمان شدهاند، دوباره پشیمان میشوند؟
گفت: چرا ایمن خسبد کسی که آشنای پادشاه باشد؟
هوش مصنوعی: او گفت: چرا کسی که با پادشاه آشنا است باید احساس امنیت کند؟
گفت: چرا زنده شمرد کسی خود را که زندگانی او نه بر مراد او بود؟
هوش مصنوعی: گفت: چرا کسی باید خود را زنده بداند وقتی که زندگیاش بر وفق مراد او نیست؟
آخر گفت: هر که ترا زشت گوید معذورتر از آنکه آن زشت به تو رساند.
گناه کسی که بدگویی را به تو برساند(یعنی سخنچین) بیش از آن کسی است که از تو بد گفتهاست.
آخر گفت: به خداوند تعزیت آن دردسر نرسد که بدان کس که بیفایده گوش دارد.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: به خدا قسم آن مشکلی بر کسی نرسد که به بیهوده گوش میدهد.
آخر گفت: از خداوند زیان بسیاری آن کس را زیانمندتر دار که وی را دیدار چشم زیانمند بود.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: از خداوند خواستهام که آن کسی را که چشمانش به دیدار زیان گرفتار است، بیشتر از دیگران در زیان بیندازد.
آخر گفت: هر بندهای که او را بخرند و بفروشند آزادتر از آن کس دان که او بندهٔ گلو بود.
هوش مصنوعی: در پایان صحبتش گفت: هر کسی که خرید و فروش شود، از کسی که به نوعی تحت کنترل دیگران است، آزادتر است.
آخر گفت: هر چند کسی دانا بود که پاداش ورا خرد نبود آن دانش بر وی وبال بود.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: هرچند کسی دانا باشد که پاداش او از داناییش کمتر است، آن علم برای او تبدیل به بار سنگینی میشود.
آخر گفت: هر که روزگار او را دانا نکند در آموزش او هیچکس را رنج نباید برد که رنج او ضایع باشد.
هوش مصنوعی: او در پایان گفت: اگر کسی سرنوشتش او را به آگاهی نرساند، نباید در آموزش او به هیچکس زحمت داد، چرا که تلاش او بیفایده خواهد بود.
آخر گفت: همه چیز از نادان نگاه داشتن آسانتر از آن بود که از تن خویش نادان را.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: آسانتر است که دیگران را نادان نگهداری تا اینکه خود را نادان نگهداری.
{ دیگر گفت: اگر خواهی که مردمان ترا نیکوگوی باشند نیکوگوی مردمان باش.}
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مردم دربارهات به خوبی صحبت کنند، خودت هم دربارهی دیگران خوب صحبت کن.
آخر گفت: اگر خواهی که رنج تو ضایع نباشد، بجای مردمان، رنج مردمان بجای خویش ضایع مکن.
هوش مصنوعی: او در پایان گفت: اگر میخواهی زحمتهایت هدر نرود، به جای دیگران، رنجهای خودت را نادیده نگیر.
آخر گفت: اگر خواهی که کمدوست نباشی کینه مدار.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی دوستان زیادی داشته باشی، باید کینه نداشته باشی.
آخر گفت: اگر خواهی که بیاندازه اندوهگین نباشی حسود مباش.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر نمیخواهی خیلی غمگین باشی، حسود نباش.
{دیگر گفت: اگر خواهی که از رنجیدگی دور باشی آنچه نرود مران.}
هوش مصنوعی: او گفت: اگر میخواهی از ناراحتی دوری کنی، چیزی که نمیخواهد برود را نران.
آخر گفت: اگر خواهی که زندگانی به آسانی گذاری روش خود را بر روی کار دار.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی زندگیات راحتتر بگذرد، باید روی کارهایت تمرکز کنی.
آخر گفت: اگر خواهی که ترا دیوانهوار نشمرند آنچ نایافتنی بود مجوی.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی که تو را دیوانهوار حساب نکنند، آنچه را که دست نیافتنی است، جستجو نکن.
آخر گفت: اگر خواهی که با آزرم بباشی و با آبروی، آزار کس مجوی.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی با احترام و آبرو زندگی کنی، به کسی آزار نرسان.
آخر گفت: اگر خواهی که فریفته نباشی کار ناکرده را کرده مپندار.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر نمیخواهی فریب خورده باشی، کارهایی را که انجام ندادهای به حساب نیاور.
{دیگر گفت: اگر خواهی که پردهٔ تو دریده نشود پرده کس مدر.}
هوش مصنوعی: او گفت: اگر میخواهی که پردهات نشکسته بماند، خودت هم پرده کسی را نکن.
آخر گفت: اگر خواهی که بر قفاء تو نخندند زیردستان را پاک دار.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: اگر نمیخواهی که زیر دستانت به تو بخندند، باید آنها را از هر گونه ناپاکی دور نگهداری.
{ دیگر گفت: اگر خواهی که از پشیمانی دراز ایمن گردی به هوای دل کار مکن.}
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از پشیمانی در آینده در امان باشی، به خاطر خواستههای دلت اقدام نکن.
آخر گفت: اگر خواهی که زیرک باشی روی خویش در آیینهٔ کسان بین.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: اگر میخواهی هوشمند باشی، باید به رفتار دیگران و ویژگیهای آنها توجه کنی.
آخر گفت: اگر خواهی که بیبیم باشی بیآزار باش.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی بدون ترس باشی، باید شخصی بیآزار باشی.
آخر گفت: اگر خواهی که قدر تو بر جای باشد قدر مردمان بشناس.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی که ارزش و جایگاه تو محفوظ بماند، باید مردم و شخصیتهای اطرافت را بشناسی و به آنها توجه کنی.
آخر گفت: اگر خواهی که به قول تو کار کنند به قول خود کار کن.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی دیگران به خواستههای تو عمل کنند، ابتدا خودت بر اساس خواستههایت عمل کن.
آخر گفت: اگر خواهی که پسندیدهٔ مردمان باشی بر آن کس که خرد دارد راز خویش آشکار مکن.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی مورد پسند مردم باشی، راز خود را به کسی که عاقل است، فاش نکن.
آخر گفت: اگر خواهی که برتر از مردمان باشی فراخ نان و نمک باش.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: اگر میخواهی از دیگران بالاتر باشی، باید به اندازه کافی نان و نمک داشته باشی.
آخر گفت: چرا دشمن نخوانی کسی را که جوانمردی خویش در آزار مردمان داند؟
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: چرا کسی را دشمن بخوانی که خود را انسان نیکنفس ببیند و به آزار دیگران بپردازد؟
آخر گفت: چرا دوست خوانی کسی را که دشمن دوستان تو بود؟
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: چرا باید کسی را که دشمن دوستانت بوده، دوست بدانی؟
آخر گفت: با مردم بیهنر دوستی مدار که مردم بیهنر نه دوستی را شاید و نه دشمنی را.
هوش مصنوعی: نهایتاً گفت: با افرادی که هیچ هنری ندارند، رفیق نشوید، زیرا این افراد نه قادر به دوستی هستند و نه به دشمنی.
آخر گفت: پرهیز از نادانی که خود را دانا شمرد.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: از نادانی که خود را باهوش میداند، دوری کنید.
آخر گفت: داد از خود بده تا از داور مستغنی باشی.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: به جای اینکه به داور وابسته باشی، خودت را نجات بده.
آخر گفت: اگر چه حق تلخ باشد بباید شنید.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگرچه حقیقت ممکن است دردناک باشد، اما باید آن را شنید.
آخر گفت: اگر خواهی که راز تو دشمن نداند با دوست مگوی.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی رازی که داری به دست دشمن نرسد، آن را با دوستانت در میان نگذار.
آخر گفت: خرد نگرش بزرگ زیان مباش.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: مواظب باش که خرد و دقت خود را در نگرشهایت از دست ندهی و به ضرر نیفتی.
آخر گفت: بیقدر مردم را زنده مشمر.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: آدمهای بیارزش را زنده حساب نکن.
آخر گفت: اگر خواهی که بیگنج توانگر باشی بسند کار باش.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی که بدون داشتن ثروت، غنی و ثروتمند به نظر بیایی، باید به کار و تلاش خود ادامه دهی.
آخر گفت: به گزاف مخر تا به گزاف نباید فروخت.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: نباید چیزی را بیدلیل و به صورت بیهدف معامله کنیم، زیرا این کار نادرست و غیرمنطقی است.
آخر گفت: مرگ به از آنکه نیاز به همچون خودی برداشتن.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: مرگ بهتر است از اینکه نیاز باشد به نوعی خود را رها کنم.
آخر گفت: از گرسنگی مردن به از آنکه از نان سفله سیر شدن.
هوش مصنوعی: سرانجام گفت: بهتر است که از گرسنگی بمیریم تا این که بخواهیم با نان بیارزش سیر شویم.
آخر گفت: بهر تخایلی که ترا صورت بندد بر نامعتمدان اعتماد مکن و از معتمدان اعتماد مبُر.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: به هر تصوری که برای تو شکل بگیرد، به افراد غیرقابل اعتماد تکیه نکن و از افراد قابل اعتماد نیز اطمینان نکن.
آخر گفت: به کم ز خودی محتاج بودن عظیم مصیبتی باشد، اگر چه خوش بود، که اندر آب مردن به که از حقیر زینهار خواستن.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: نیاز به چیزهای کمتر از خودی، مصیبت بزرگی است، هرچند بهتر است که در آب غرق شویم تا اینکه از افراد پست درخواست کمک کنیم.
آخر گفت: فاسق متواضع این جهان جوی بهتر از عابد متکبر آن جهان جوی.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: انسان فاسق و متواضع در این دنیا به دنبال خوبی و ارزشمندتر از عابدی متکبر در آن دنیا است.
آخر گفت: نادانتر از آن مردم نباشد که یکی از کهتری به مهتری برسیده باشد همچنان بسوی او به چشم کهتری نگرند.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: احمقتر از آن مردم نیست که یکی از افراد پایینمرتبه به مقام بالاتری رسیده باشد و همچنان به او با نگاهی خفیف و حقیر بنگرند.
آخر گفت: شرمی نبود بتر از آنکه به چیزی دعوی کند که نداند و آنگاه دروغگوی باشد.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: هیچ شرم و ننگی بدتر از این نیست که ادعایی بکنی در مورد چیزی که هیچ اطلاعاتی دربارهاش نداری و سپس دروغ بگویی.
آخر گفت: فریفتهتر از آن کس نبود که یافته به نایافته بدهد.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: کسی فریبخوردهتر از آن نیست که چیزی را که پیدا کرده، به کسی که هنوز نیافته، بدهد.
آخر گفت: فرومایهتر از آن کسی نباشد که کسی را بدو حاجتی باشد و تواند که روا کند و نکند.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: هیچ کس نباید از کسی که توانایی برآورده کردن نیازی دارد، اما از انجام آن خودداری میکند، پستتر باشد.
آخر گفت: اگر خواهی که از شمار دادگران باشی زیردستان خود را به طاقت خویش نکودار.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: اگر میخواهی جزو دادگران باشی، باید به اندازهی توانایی زیر دستانت به آنها فشار نیاوری.
آخر گفت: اگر خواهی که از شمار آزادان باشی طمع را به خود راه مده و در دل جای مده.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی جزو آزادگان باشی، به طمع اجازه نده که به وجودت راه پیدا کند و در دلت جای بگیرد.
آخر گفت: اگر خواهی که از نکوهش عام دور باشی اثرهاء ایشان را ستاینده باش.
هوش مصنوعی: او در پایان گفت: اگر میخواهی از انتقاد عمومی دور بمانی، باید ویژگیها و آثار آنها را تحسین کنی.
آخر گفت: اگر خواهی که در دلها محبوب باشی و مردمان از تو نفور نباشند سخن بر مراد مردمان گوی.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: اگر میخواهی در دلهای مردم محبوب باشی و آنها از تو بیزار نباشند، باید آنچه را که در دلهایشان میخواهند بگویی.
آخر گفت: اگر خواهی که نیکوترین و پسندیدهترین مردمان باشی آنچ بخود نپسندی بهکس مپسند.
هوش مصنوعی: او در پایان گفت: اگر میخواهی بهترین و مورد پسندترین افراد باشی، چیزی را که خودت نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند.
آخر گفت: اگر خواهی که بر دلت جراحت نرسد که هیچ مرهم نپذیرد با هیچ نادان مناظره مکن.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر نمیخواهی دلت آزرده شود و هیچ درمانی نتواند آن را بهبود بخشد، از بحث و جدل با افراد نادان پرهیز کن.
آخر گفت: اگر خواهی که بهترین خلق باشی از خلق چیزی دریغ مدار.
هوش مصنوعی: در نهایت گفت: اگر میخواهی بهترین فرد باشی، هیچ چیزی از دیگران دریغ نکن.
آخر گفت: اگر خواهی که زبانت دراز باشد کوته دست باش.
هوش مصنوعی: در پایان گفت: اگر میخواهی زبانت بلند نشود، باید دستانت کوتاه باشد.
آخر اینست سخنها و پندهاء نوشروان عادل، چون بخوانی، ای پسر این لفظها را خوار مدار که ازین سخنها هم بوی حکمت آید و هم بوی ملک، زیراکه هم سخن حکماست و هم سخن پادشاهان، جمله همه معلوم خویش گردان و اکنون آموز که جوانی، که چون پیر گشتی خود بشنیدن نپردازی، که پیران چیزها دانند که جوانان ندانند والله اعلم بالصواب.
هوش مصنوعی: در اینجا نکات و نصیحتهای نوشروان عادل بیان شده است. ای پسر، این کلمات را بی ارزش ندان، چرا که در این صحبتها هم معانی حکمت وجود دارد و هم نشانههایی از سلطنت. این سخنان هم از حکماست و هم از پادشاهان. همه چیز را بهخودت بشناس و حالا یاد بگیر که جوانی، وقتی پیر شدی، نباید از شنیدن نکات درسآموز غافل شوی. زیرا پیرها دانشی دارند که جوانان از آن بیخبرند. خداوند به حقیقت داناتر است.